درس خارج اصول استاد استاد حسینعلی سعدی

1402/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجیت الظواهر/ نقد ادله تحریف قرآن

 

بررسی تحریف قرآن

سخن در دلیل ششمی بود بر این که بخواهیم حجیت ظواهر کتاب را نپذیریم، و آن عبارت بود از این که در کتاب تحریف واقع شده است و ما چون علم به تحریف بالنقیصه داریم با این احتمال، نیاز به علم هم نیست، این احتمال برای ما ظاهر شکن است اگر ما این مسئله را به نحو قرائن متصله بدانیم اصلا مانع از انعقاد ظهورشان می شده است و ظهوری نیست و اگر به نحو قرائن منفصله بدانیم مانع از حجیت ظواهر می شود.

دعوی العلم الاجمالی بوقوع التحریف یعنی ما ادعای علم اجمالی به وقوع تحریف بکنیم و این علم اجمالی مانع در تمسک به ظواهر در کتاب بشود. عرض کردیم در تحلیل این ادعا باید دو مناقشه را مطرح کرد، مناقشه اول مناقشه صغروی است. ما امروز ورود نمی کنیم و عرض کردیم این اشکال را به جناب آخوند برخی از اعلام وارد کرده اند که نمی بایست می فرمودند و ان کانت غیر بعیدة. ما یک مناقشه جدی صغروی داریم، صیانة الکتاب عن التحریف، تحریف به نقیصه را نپذیریم، روایات، روایات مجعول است و اگر هم به لحاظ سندی بتوانید برای برخی درست کنید، اخبار آحاد است و لا یوجب علما و لا عملا.

مناقشه کبروی

اما امروز وارد مناقشه کبروی می شویم، به تعبیر حضرات اصولین که _ولو سلّم _که اگر هم بپذیریم که تحریف به نقیصه صورت گرفته است این تحریف غیر ضائر بحجیة آیاتها چطور این تحریف به نقیصه مضر به حجیت نیست؟ به خاطر این که در تنجیز علم اجمالی مطرح کردیم که اگر علم اجمالی بخواهد موثر و منجز باشد، باید تمام اطراف منجز باشد تا علم اجمالی منجز باشد. اگر احد اطراف از محل ابتلا خارج بشود علم اجمالی فاقد منجزیّت می شود. فرض کنید احد الانائین مقابل ما هست و ما اجمالا علم پیدا می کنیم به وقوع نجاست در احد انائین، احد انائین متعلق علم اجمالی ما هستند. چه در اناء الف باشد منجز است یعنی این که شربش حرام است، و مطهر نخواهد بود، توضی به او جایز نیست، در اناء «ب» هم باشد همین آثار را دارد، ولی اگر فرض کردید یک طرف شبهه یک ماء کرّی هست و یک طرف هم این اناء غیر کرّ است. اگر علم به وقوع نجاست فی احد الاطراف پیدا کردیم با یک فرض که وقوع نجاست در طرف کر باشد که اثری ندارد، و یک طرف هست که این اناء غیر کر، ظرف اصابت این نجاست باشد این جا برای ما تنجیس دارد، ان طرف که اثری ندارد، اگر علم اجمالی این جا شد که احد الاطرافش منجز نباشد علی فرض وقوعه فی احد الاطراف غیر منجز باشد، این علم اجمالی از اثر می افتد، لذا از آن ظرفی که متعلق احد اطراف علم اجمالی هست پرهیز لازم نیست. این را در علم اجمالی گفتیم. حال بر اساس این بحثی که در حجیت علم اجمالی گفتیم در ما نحن فیه این طور تطبیق می کنند که ما علم اجمالی به وقوع تحریف در کتاب داریم، لو سلمنا یعنی فرضا اگر بپذیریم و از مناقشه صغروی هم دست برداریم، اطراف این علم اجمالی یک طرفش ظواهر آیات الاحکام است، بله! تنجیز و تعذیر نسبت به ایات الاحکام تصور می شود. تنجیز یعنی در صورت اصابه مستحق مثوبت هستید و در صورت عدم اصابه معذورید. آثار چهار گانه قطع را گفتیم، تجری، انقیاد، اطاعت و عصیان، این در ظواهر آیات الاحکام قابلیت تصور دارد. آیات الاحکام هم پانصد مورد فرض کنید در کتاب، آیات الاحکام داریم، یک طرف دیگر این علم اجمالی تحریف این ظواهر کتابی است از قصص، از حکایات، از تواریخ، این ها که برایش تنجیز و حجیت معنا ندارد. ظواهر آیات غیر احکامی تنجیز برایشان تصور نمی شود. حال ما علم داریم به وقوع تحریف به نقیصه در آیات کتاب، سلمنا که چنین علمی هم بود، اگر این نقیصه در احد اطراف علم اجمالی باشد که آیات الاحکام است، این جا بحث تنجیز مطرح است و اخلال ایجاد می کند یعنی علم اجمالی در احد الاطراف(ظواهر آیات الاحکام) منجز است. ولی اگر در طرف دیگر که ظواهر قصص و حکایات باشد، در آن جا که بحث حجیت و تنجیز مطرح نیست. درست می شود مثل احد اطرافی که در مثال سابق ما ظرف کر بود، در ظرف کر که وقوع نجاست اثری ندارد. اسقاطی در ظواهر تاریخی کتاب شده باشد چه اخلالی به حجیت هست؟ اصلا چه حجیتی هست که اخلال به حجیت ایجاد بکند. پس احد اطراف علم اجمالی ما به وقوع تحریف به نقیصه در کتاب، در فرض آیات احکامش منجز است و علی فرض وقوعش در غیر از ایات احکام اثری ندارد، و چنین علم اجمالی مانعیت برای حجیت تمسک به ظواهر آیات الاحکام ایجاد نمی کند.

اصولیین چون تمام دغدغه شان نجات دادن آیات الاحکام از تحریف در منابع فقه بوده است لذا عطف توجه به این استدلال اصولی کردند برای حل عویصه حجیت ظواهر آیات الاحکام، حال یک غفلتی اتفاق افتاده است یا عدم تفطّنی افتاق افتاده است و "لو سلم ها" را برجسته کرده اند گفته اند آقایان نسبت به تحریف در کتاب این مواضع را گرفته اند که واقعا به آن ها اشکال وارد است. پس اجمالا این بیان جناب آخوند در کفایه است، ص328 _والعلم بوقوعه فیها _ ما علم نداریم که تحریف در آیات الاحکام باشد، ما علم داریم که تحریف شده است یا در آیات الاحکام یا در غیر آیات الاحکام، به هر حال علم اجمالی است و اطرافش هم محصوره است، - أو في غيرها من الآيات –[مثلا] آیات تاریخی- غير ضائر بحجية آياتها -این حجیت آیات الاحکام را منثلم نمی کند - لعدم حجية ظاهر سائر الآيات - این حرف مهمی است، غیر آیات الاحکام را چه حجیتی می توان برایش تصور کرد؟ فرض کنید داستان موسی و شعیب، تنجیز این جا مطرح نیست، تعذیر و تنجیز که معنای حجیت است در غیر آیات الاحکام معنا ندارد لعدم حجیت ظاهر سائر الایات،- و العلم الإجمالي بوقوع الخلل في الظواهر إنما يمنع عن حجيتها -حجیت آیات الاحکام- إذا كانت كلها حجة و إلا لا [يكاد ينفك ظاهر عن ذلك][1] -اگر هم کل ظواهر برای حجیتشان محل بحث باشد، بله و الا با بقیه ظواهر کاری نداریم.

کلام مرحوم خویی در مناقشه کبروی

این فرمایش مرحوم آخوند تلقی به قبول شده، هم مرحوم سید خویی در ج1 ص124، این فرمایش مرحوم آخوند را فرموده اند و هم یک نکته ای را اضافه کرده اند و قابل توجه است [و می توان] به عنوان منع دوم مطرح کرد. این مناقشه ثانیه این است که اتفاقا غفلتی که میرزای نوری در کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب کرده است، و آن این است که برای تحریف دو مقطع در نظر گرفته است. یک مقطع قبل از جمع عثمان و یک مقطع بعد از جمع عثمان، بعد از جمع عثمان که توحید مصاحف شده است، کسر و انکساری نشده است و مصاحف همین است. اگر صحبت است بحث این است که جنب آخوند هم فرمودند و یساعده الاعتبار، که یک معنای یساعده الاعتبار هم همین بود که گفتیم این آیات را به شهادت عدلین می پذیرفتند، لذا خلیفه ثانی ادعا کرد الشیخ و الشیخه اذا زنیا فرجموهما البتة [فإنهما قضيا الشهوة جزاء بما كسبا] نکالا من الله نتوانست شاهد بیاورد.

این ها با شاهد می آوردند و ثبت می شد و یا یک مکتوبی بوده است و اگر هم تحریف به اسقاط شده است برای قبل از جمع است، ولی بعد از جمع که مصاحف ما مصاحف واحد است. مصحف فرستادند به یکی به مدینه، یکی به مکه یک به کوفه یکی به بصره و یکی به شام. این مصاحف را فرستادند و مصاحف موجود است. مرحوم آقای خویی رحمت الله علیه می فرمایند که روایات وجوب عرض از کی صادر شده است؟ از صادقین سلام الله علیهما و یا حتی ائمه متاخر از ایشان، روایاتی که فرموده کل شرط خالف کتاب الله فهو مردود این برای حضرت صادق سلام الله علیه است، روایتی که در بحث شروط و عرض کتاب را ملاک قرار داده اند همین مصحف محتمل التحریف را معیار قرار داده اند، پس ما کشف می کنیم که اگر هم تحریف به نقیصه ای اتفاق افتاده است حتی در خصوص همین ظواهر آیات الاحکام، این ها مخلّ به این ظواهر نبوده است که از استناد و حجیت ساقطشان کرده باشد. اگر اخلال ایجاد می کرده است چرا حضرت صادق سلام الله علیه به یک ظاهر غیر منعقد شده یا غیر حجیت، چون اگر گفتیم آن قرینه، قرینه منفصله باشد ضائر به حجیتش است. اگر ظاهرش حجیت نداشته است چطور حضرت صادق سلام الله علیه ما را ارجاع داده اند که عرض بر کتاب کنید، عرض بر کتاب یعنی اخذ به ظواهر کتاب آن هم در عصر حضرت صادق سلام الله علیه، این را که همه قبول دارند قرانی که بین الدفتین از حضرت صادق سلام الله علیه بوده است الان در دست ما هست. اگر هم تحریف به نقیصه ای باشد برای قبل از جمع مصحف است، این فرمایش ایشان است.

مرحوم سید خویی مثل مرحوم امام در مناقشه صغروی هم ورود کردند، مرحوم امام خیلی تند تر که ما بحث تحریف را نمی پذیریم، مرحوم سید خویی هم در مناقشه اولی می فرمایند این را نمی پذیریم، نکته دوم این است: (ثانياً)- ان التحريف- على تقدير تسليم وقوعه -نگویید چرا فرض کردند و با تسلم پیش می روند؟ این با صناعت اصولی است که اصولی می گوید با تسلم این مبنا هم اشکال وارد نیست.- لا يقدح في الظهور للروايات الدالة على وجوب عرض الاخبار المتعارضة، بل مطلق الاخبار على كتاب اللَّه، و على رد الشروط المخالفة للكتاب و السنة، فان هذه الروايات قد صدرت عن الصادقين عليهما السلام بعد التحريف على تقدير تسليم وقوعه، -با فرض این که روایات تحریف را بپذیریم، این قرآن بعد از ان عصر هست. اگر بعد از آن عصر باشد- فيعلم من هذه الروايات ان التحريف على تقدير وقوعه غير قادح في الظهور[2]

این فرمایش مرحوم سید خویی هم به عنوان مناقشه کبروی دوم است، و کنار مناقشه مرحوم آخوند مطرح می شود.

کلام مرحوم امام در مناقشه کبروی

مرحوم امام هم دیروز فرمایشان را خواندیم ص 247 انوار الهدایة است. امام یک فرض دیگری را مطرح می کنند، این را دقت کنید. اولا بحث مرحوم آخوند شد که علم اجمالی به وقوع تحریف غیر ضائر به حجیت ایات احکام، این مناقشه اول کبروی. مناقشه دوم از مرحوم سید خویی بود که با فرض وقوع تحریف ائمه ما را ارجاع به همین قرآن در سال 150، سال 200 داده اند. از آن زمان که تحریفی در قرآن نشده است با فرض این که تحریف اتفاق افتاده باشد.

یک بحث سومی را مرحوم امام مطرح می کنند، این تحلیلی که امثال محدث نوری ارائه دادند بر اثبات تحریف کتاب، هم روایات مجعوله را نگاه کنید و هم یساعده الاعتباری که مرحوم اخوند می گفتند، تحریف و نقیصه شده است، در کدام دسته از آیات تحریف می شود؟ در جایی که علت و انگیزه برای تحریف باشد، اتفاقا در آن دسته ای از ایات انگیزه تحریف هست که آیات الاحکام نیستند. آیات امیر المومنین و آیات ولایت است. شما خیلی از روایات را ببینید که آیات ولایت را می گوید، مثلا نزلت فی علیّ سلام الله علیه، انگیزه تحریف به نقیصه در این دسته از آیات هست، آیات الاحکام چه انگیزه ای برای تحریف بوده است؟ کیفیت حج و صلات و زکات چه ادعایی بر تحریف دارد؟ می خواهیم بگوییم از طرفیت علم اجمالی خارج می کند، فرض کنید این قطیع غنم یکی از انها موطوئه هست، اگر کسی فرضا گفت غنم سفید از طرفیت علم اجمالی خارج شد، خوب خارج شده است، احتمال که در او نمی دهیم و اطراف علم اجمالی به این طرف قضیه می آید.

امام یک مناقشه صغروی کردند که ما تحریف را نمی پذیریم، یک مناقشه کبروی می کنند که آن این است: فلأنّ التحريف- على فرض وقوعه- إنّما وقع في غير آيات الأحكام، -در آیات الاحکام نبوده است، بر اساس همان روایاتی که محدث نوری ادعا کرده بودند ما هزار روایات داریم، جلّ لولا الکل در آیاتی که برای ولایت ائمه مطرح شده است مطرح کرده اند.- ممّا هو مخالف لأغراضهم الفاسدة -به خاطر اغراض فاسده شان این آیات که مخالف بوده است، را حذف کرده اند، فی علیّ را حذف کردند.- و لو احتمل كونها طرفا للاحتمال أيضا فلا إشكال في عدم تأثير العلم الإجمالي. و دعوى العلم بالوقوع فيها بالخصوص مجازفة واضحة[3] کسی نمی تواند ادعا کند که ما علم داریم در آیات الاحکام تحریف به نقیصه انجام شده است. این دعوای گزاف است. ما که می گوییم از طرف علم اجمالی خارج است به خاطر این داعی بر تحریف در غیر آیات الاحکام است، با فرض این که شما آیات الاحکام را حم طرف علم اجمالی کنید باز هم فلا إشكال في عدم تأثير العلم الإجمالي چرا علم اجمالی با فرض این که طرفیت دارد، تاثیر ندارد؟ به بیانی که از مرحوم آخوند عرض کردیم علم اجمالی فاقد تاثیر می شود.

این نکته سومی که در مناقشه کبروی باید عرض می کردیم.

کلام مرحوم سید حکیم و محقق اصفهانی

این عبارتی که از مرحوم سید خویی از مصباح الاصول نقل کردیم که ظواهر مثبته احکام، ظواهر آیات الاحکام حتی اگر علم به تحریف هم داشته باشیم حجیتشان منثلم نمی شود، مرحوم حکیم در حقائل الاصول ج2 ص88 آورده اند. مرحوم حکیم در حقائق کار خوبی کرده اند و ان این است که کلمات اعلام طائفه در عدم تحریف کتاب را آورده اند، از یک مقدمه ای از مرحوم طبرسی در مجمع البیان، قال للفضل الطبرسي في مجمعه: فاما الزيادة فيه فمجمع على بطلانه، و اما النقصان[4] -بعد بحث ها را مطرح کرده اند، مرحوم علامه در حاشیه شان بر کفایه ج2 ص 209 ایشان هم یک فرمایشی را دارند.

مرحوم کمپانی در ج3 ص 177، از حاشیه رسائل مرحوم اخوند استفاده می کنند لعدم حجیت ظاهر سائر الایات که در کفایه آورده اند، یک تعلیقه ای آخوند بر رسائل دارند، تعلیقته المبارکة علی الرسائل، آن جا گفته لخروجها عن محل ابتلاء المکلف، اگر احد اطراف از محل ابتلا خارج بشود علم اجمالی را از تنجیز می اندازد، ما علم اجمالی به وقوع تحریف داریم. اگر در ایات الاحکام باشد محل ابتلاء است و اگر نباشد چه محل ابتلائی است؟ ﴿فخرج منها خائفا یترقب﴾ این جا ظهوری هم ثابت شود چه محل ابتلائی است؟ لخروجها عن محل الابتلاء

عبارت مرحوم کمپانی این است: و لعل المراد منه أن الكلام الغير المتضمن للتكليف لا معنى لحجية ظاهره على المكلف، -یعنی چه ظواهرش حجیت دارد بر مکلف؟- حيث لا معنى للحجية إلا كون الشي‌ء بحيث يحتج به -حجیت یعنی چه؟ یعنی شیء به گونه ای است که - یحتجّ به في مورد المؤاخذة بالذم و العقاب، و لا معنى لذلك إلا فيما يشتمل على التكليف، و الآيات المتضمنة للقصص و شبهها لا حجية لظهورها، بل -ارتقا پیدا می کنند- الآيات المتضمنة للعقائد و المعارف لا حجية لظهورها أيضا ...، إذ المطلوب فيها الاعتقاد لا التعبد[5] -آنها آیات اعتقاد است، تعبد عمل نمی خواهد-

کلام برخی از علما در تحریف قران

این نکته ای که گفتم مرحوم طبرسی در مجمع البیان زحمت کشیده اند و اورده است و الصحیح من مذهب اصحابنا خلافه -خلاف ظاهر کسانی که قائل به تحریف قرآن به نقصان هستند.- و هو الذی نصره المرتضی قدس الله روحه[6]

مرحوم شیخ مفید مرحوم سید مرتضی، اعلام طائفه این حرف را زده اند این عبارت شیخ صدوق است در الاعتقادات که فرموده اند: ان القرآن الذی انزل الله علی نبیه هو ما بین الدفتین[7] -همین قران، قران ما انزل الله علی نبیه است.

اقای محدث نوری در کتاب فصل الخطابش در فصل اول ادله وقوع تحریف را اورده است و در فصل دوم جواب داده اند به کسانی که قائل به عدم تحریف هستند. گفته است، شما می گویید ﴿نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون﴾ این تا زمانی است که به لسان نبی است، بعدش چطور لحافظون است؟ واقعا حرفهای عجیبی زده اند و بی خودی نیست که امام به ایشان این طور حمله می کند.

شیخ مفید در اوائل المقالاتش ایشان هم می فرماید لم ینقص من قرآن کلمة -از قران یک کلمه یک ایه و یک سوره هم حذف نشده است. پس انچه که می گویند در مصحف علی علیه السلام چیز هایی بوده است و حذف شده است چیست؟ ایشان می فرمایند ولکن حذف ما کان مثبتا فی مصحف امیر المومنین سلام الله علیه من تاویله و تفسیر معانیه ان ها حذف شده است. دیروز عرض کردم که حضراتی که صاحب مصحفی بودند می نوشتند نزلت فی فلان، این ها حذف شده است. برای خودشان هم روشن بوده است که این قرآن نیست.

این را مرحوم شیخ جواد بلاغی که امام مقدمه اش را محل رجوع قرار دادند، ان جا مفصل اورده است.

سید مرتضی رحمت الله علیه هم همین طور، مرحوم طبرسی هم که عبارتش را خواندیم تا به علامه طباطبایی در المیزان، این بحث را تفصیلا مطرح کرده اند.

بررسی کلام مرحوم بروجردی

ص 482 از نهایة الاصول مرحوم آیت الله بروجردی، دیروز عبارت ایشان را خواندم که ایشان یک مناقشه صغرویه کرده اند و ادعا فرموده اند که دو ثلث روایات تحریف از این احمد بن محمد سیاری وضّاع فاسد العقیده است، ربع روایات از تفسیر فرات بن ابراهیم است و هو أيضا مثل «السياري» في فساد العقيدة، ... و كثير منها معلوم الكذب -معلوم الکذب است یعنی چه؟- مثل ما ورد من كون اسم علي عليه السّلام مصرّحا به في آية التبليغ -دیروز عرض کردم خدمت محدث بحرانی امده است که خدا چرا اسم امیر المومنین را در قرآن نیاورده است که این بساط ها درست نشود، محدث نوری برای این که اثبات کند اسم امیر المومنین در قرآن هست، روایت تحریف در این حوزه را گرد آوری کرده است. مرحوم سید بروجردی می فرمایند که این روایات معلوم الکذب هست. چرا؟- ... إذ لو كان مصرّحا به لكان يحتج به علي عليه السّلام في احتجاجاته مع غيره في باب الإمامة[8] -اگر اسم امیر المومنین در مصحف بود، سلمان و اصحاب پیامبر که قرآن شنیده بودند چرا در یک استدلال امیر المومنین نفرمودند بنده اولی به ولایت هست به خاطر این آیه تبلیغ، چرا استدلال نکردند؟ چرا حضرت فاطمه کبری سلام الله علیها استدلال نکرده اند؟ ایشان می فرمایند این روایات معلوم الکذب است. به نظر می رسد که نیاز به ماندن در این بحث نداریم.

مرحوم اقاضیاء در نهایة الافکار ج3 ص91 ایشان هم همین را بحث را اورده اند و می گویند حرفی غیر از این منقاشه کبروی و یک مناقشه صغروی حرف دیگری برای مطرح کردن وجود نداشته باشد.

و لذا فتحصل مما ذکرنا العلم الاجمالی بوقوع التحریف فی الکتاب غیر ضائر بحجیة الظواهر چرا؟ چون یک مناقشه صغروی کردیم با تسلم و چشم پوشی از آن اشکال، سه مناقشه کبروی هم کردیم و لذا این علم اجمالی به وقوع تحریف مضر نیست.

بررسی مسئله اختلاف قرائات

یک مسئله دیگری را می گویند من طرح می کنم، که شاید خیلی درنگ در آن هم لازم نباشد و آن اختلاف قرائات است که باید چه کنیم؟ مرحوم شیخ هم در رسائل متعرض شده است. اگر یک ایه اختلاف قرائت داشت، بحث تحریف تمام شد، ذیل بحث تحریف، اختلاف قرائت است که در اختلاف قرائت چه کنیم؟ مرحوم آخوند یک کلمه فنّی دارند که الاختلاف القرائة بما یوجب الاختلاف فی الظهور یعنی برخی از اختلاف قرائت ها اثری ندارد، ﴿مالک یوم الدین﴾ باشد یا ﴿ملک یوم الدین﴾ اثری روی آن نیست اگر هر دو قرائت تواتر داشته باشد یا مشهور باشد یا حتی اگر مشهور نیست مستند باشد ولو واحد، جواز قرائت دارد و قرائت میشود و اشکالی ندارد.

بعضی از قرائت ها در ظهور اختلاف ایجاد می کند، مثل آیه شریفه که حتی یطهرن بخوانیم یا به تشدید یطّهرن بخوانیم؟ یطهرن باشد وقوع طهارت به نقاء است، ایا قبل الاغتسال با وقوع نقاء حرمت مواقعه برداشته می شود حتی یطهرن یا نیاز به اغتسال دارد؟ این جا اگر دو قرائت داشته باشیم یوجب الاختلاف فی الظهور.

اجمالا مرحوم آخوند می فرمایند که چنین اختلافی باعث می شود که ما نتوانیم تمسک و استدلال به قرآن بکنیم، چرا؟ لعدم احراز ما هو القرآن، قرآن چیست؟ یطهرن یا یطّهرن؟ ما نمی دانیم کدام قران است. [اگر گفته شود] تواتر قرائات داریم، [مرحوم آخوند می فرمایند] و لم يثبت تواتر القراءات و لا جواز الاستدلال بها و إن نسب إلى المشهور تواترها -اگر تواتر قرائات هم داشتیم نمی توانستیم به ان استدلال کنیم؟ آخوند مناقشه می کنند می فرمایند آیا بین قرائت و استدلال و استناد ملازمه ای هست؟- ... لا ملازمة بينهما[9] ایشان می فرمایند ملازمه ای نیست، قرائتش شاید جایز باشد اما این که به آن استدلال هم بکنید چه می شود؟ این بحثی دارد که آن ادله ای که در تعارض روایات آورده ایم این جا در تعارض قرائات هم می آید یا نه؟ با فرض تعارض قرائات آیا ترجیح بین قرائات هم باید بدهیم؟ با فرض تساقط مرجع اگر اصول عملیه شد تکلیف چیست؟ ان شاء الله فردا متعرض خواهیم شد.


[1] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 285.
[2] . مصباح الاصول ج1 ص124.
[3] . انوار الهداية في التعليقة على الكفايأ، ج‌1، ص: 247.
[4] . حقائل الاصول ج2 ص88.
[5] . نهاية الدراية في شرح الكفاية / ج‌3 / 177.
[6] . مجمع البيان في تفسير القرآن ج1، صفحه : 43.
[7] . الإعتقادات ج1، صفحه : 84.
[8] . نهاية الأصول / 483.
[9] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 285.