1402/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امارات/ مبحث ظن / نقد و بررسی ادعای تحریف قرآن در نفی حجیت ظواهر قرآن
بررسی تحریف در قرآن
سخن در بررسی ادله اخباریین در منع تمسک به ظواهر کتاب بود. پنج دلیل را تبعا للآخوند در کفایه بررسی کردیم و پاسخ این پنج دلیل را هم مطرح کردیم. بعد از این که این پنج دلیل را که جناب آخوند رحمت الله علیه و حضرات اعلام متاخرین متعرض شده بودند، مرحوم آخوند یک دلیل دیگر را مطرح می کنند ولی شماره شش به این دلیل نداده اند. گفتیم در میان ادله اخباریین آن پنج دلیل موجه تر از بقیه را متعرض شدند و جواب های خیلی خوبی هم دادند، ما هم کلمات حضرات را در تتمیم این اجوبه خدمت شما عرض کردیم.
کلام مرحوم آخوند و شیخ انصاری
بعد مرحوم آخوند می فرمایند و دعوى العلم الإجمالي بوقوع التحريف فيه بنحو إما بإسقاط أو تصحيف و إن كانت غير بعيدة [كما يشهد به بعض الأخبار و يساعده الاعتبار] إلا أنه لا يمنع عن حجية ظواهره[1] -این که این دلیل را شماره نکرده اند به نظر می رسد دقت جناب آخوند رحمت الله علیه است. برخی از محشّین رسائل ذیل فرمایش شیخ که این مسئله ادعای تحریف قران را، این مسئله را این طور مطرح کنیم که اگر قائل به تحریف قرآن شویم، وقوع تحریف مانع از حجیت ظهور قرآن می شود پس ما ادله ای را بررسی می کنیم که حجیت ظواهر کتاب را زیر سوال می برد. این هم تقریر می خواهد و هم تحلیل می خواهد، فعلا عرض ما این است که چرا مرحوم آخوند به عنوان دلیل ششم مطرح نکردند. برخی از محشین ذیل رسائل شیخ فرموده اند اخباریین چنین استدلالی نکرده اند. لکن یمکن کسی به نفع اخباریین چنین استدلالی را مطرح کند، به خاطر این شماره نکرده اند. ولی اگر شما همین الدرّة النجفیة که ما برخی از ادله حضرات را از لسان شیخ یوسف مطرح می کردیم، ص294 این بحث مطرح شده است گرچه الان نمی خواهیم در نسبت ورود کنیم ولی وجهی که برای عدم شماره کردن این ها مطرح شده این است، گرچه این وجه هم مخدوش است. اگر برای نسبت بخواهیم نگاه کنیم فرصت شد خدمتتان عرض می کنم که اخباریین به این استدلال کرده اند یا نه؟ گرچه که برخی توجیه علمی هم کرده اند که آقایان اخباریین نه تنها در این قرآنی که بایدینا هست بخواهند با طرح وقوع تحریف مانع تمسک به ظواهر بشوند حتی ظواهر حین نزول و عصر پیامبر را به خاطر این که می گفته انما یعرف القرآن من خوطب به، قابلیت تمسک به ظواهر برای مسلمان در ان زمان هم نمی داده اند دیگر نیازی به ادعای وقوع تحریف ندارند، لکن در کلمات در بررسی سند این تحلیل ها وجهی ندارد و باید ببینیم در کلمات اخباریین به آن استناد شده است یا نه؟ این نکته اول [بود]
هم عبارت مرحوم شیخ و هم عبارت مرحوم آخوند در کفایه نسبت به بررسی این دلیل از سوی خیلی از حضرات متاخر مورد نقد قرار گرفته است، عبارت آخوند در کفایه که نه تنها از آن نحوه تمایلی بلکه بیشتر از نحو تمایل می توان استظهار کرد. عبارت مرحوم شیخ در رسائل کما این که برخی محشین مطرح کرده اند از عبارت شیخ می توان یک نحوه تمایلی را فهم کرد گرچه اسناد تمایل به شیخ از عبارت رسائل سخت است و از جاهای دیگری باید استفاده کنند.
عبارت شیخ در رسائل این است (ایشان به عنوان یک تنبیه مطرح کرده است): الثالث ان وقوع التحریف في القرآن على القول به -این یعنی مبتنی بر مبنا کرده است و از این عبارت شیخ نمی توان چیزی را فهم کرد برخی از شاگردان شیخ تمایل شیخ را استنباط کرده اند، حال از قرائن دیگری بوده؟ از درس بوده؟ [نمی دانیم]- لا يمنع من التمسك بالظواهر[2] -این عبارت شیخ در رسائل است، عرض کردیم بحر الفوائد ج1 ص98 (طبع قدیم)
عبارت مرحوم آخوند در کفایه این است که و دعوى العلم الإجمالي بوقوع التحريف فيه ... و إن كانت غير بعيدة -نفی بعد می کنند، این ادعای تحریف البته تحریف به نقیصه چون خواهیم گفت تحریف به زیاده را احدی از فریقین به آن قائل نشده است. تحریف به زیاده یعنی چیزی به قران ادخال شده باشد که جزء ایات نازله بر پیامبر نباشد،- كما يشهد به بعض الأخبار -یعنی گویا برخی از روایات تحریف را سندا و دلالتا وافی به مقصود می دانند و وقتی که در ادعای تحریف نفی بعد کرد، می فرمایند یشهد به بعض الاخبار- و يساعده الاعتبار -اعتبار هم مساعد با وقوع تحریف به نقیصه در کتاب است.- إلا أنه لا يمنع عن حجية ظواهره -یعنی با فرض این که تحریف به نقیصه باشد که برخی از اخبار شهادت می دهد و اعتبار هم مساعد ان هست، یک بحث اصولی مطرح می کنند که آیا تحریف به نقیصه مانع حجیت ظواهر کتاب می شود یا مانع حجیت ظواهر نمی شود؟ این بحث اصولی را ما می خواهیم مطرح کنیم. این اعتبار می توان برایش چند وجه مطرح کرد، یساعده الاعتبار یعنی شما اوضاع جمع قرآن را تحلیل بکنید قرائن و شواهد حاکی از این است که وقوع تحریف نقیصه را بپذیریم، به خاطر تجمیع این مصاحف به مصحف واحد و بحث هایی که ان شاء الله تفصیلا در بحث تحریف وارد می شویم، شما اگر نگاه کنید کتابی که طبق آن ادعا جمعش در دوره خلیفه فلان بوده است، به لحاظ تحلیل عرفی عقلائی هم احتمال نقیصه اش زیاد است. قبل از تجمیع مصاحف هر کس یک مصحفی داشت، بعد خواستند این ها را تجمیع کنند، بحث های تاریخی اش را خدمتتان عرض می کنیم. این هم در کنار اخبار تحریف، یساعده الاعتبار که طبع کار این است که چنین تحریفی واقع بشود.
در کلمات اعاظم متاخر از اخوند به حق بعضی به مرحوم آخوند اشکال گرفتند که آخوند می بایست مقابل این ادعای واهی می ایستادند، چه فرمایشی است که در کفایه مطرح می کنید و به نوعی بحث می کنید، چون عامه هم در بحث تفسیر و قرائات مسئله تحریف را مطرح کرده اند و هم در مسئله اصول فقهشان.
این را شما به عنوان یک سند در یک متن سنگین و معتبر اصولی مطرح کردید. این نقد برخی حضرات به جناب آخوند مطرح است.
استدلال به این نحو است که مستدل می گوید ظواهر کتاب را ما علم داریم به این که برخی از آیات ساقط شده است، یعنی مصحف نقصان پیدا کرده است. وقتی که نقصان پیدا کرد احتمال می دهیم که در آن آیات ساقط شده صوارفی از این ظواهر وجود داشته باشد، که یا انعقاد ظهور در آیات موجود را منع کند. اگر ان آیات صارفه ساقطه متصلة به آیات موجوده باشد و یا حجیت ظواهر را منع می کند، اگر آن آیات صارفه ساقطه منفصلة از ظواهر ایات موجوده باشد. به هر تقدیر از حجیت ظواهر منع می کند. نمی توانید شما به ظواهر کتاب تمسک کنید. استدلال کاملا روشن است. اگر آیات ساقط شده متصل به این ظواهر بوده باشد برای این ظواهر حجیتی منعقد نمی شود. ظهوری منعقد نمی شود. شما می گویید نه ظهور منعقد شد، در سوره نازله در مکه ظهور منعقد شد. این جا اگر قرینه منفصله هم باشد باز هم مانع حجیتش می شود. شما نسبت به این استدلال پاسختان چیست؟ این استدلال به این که وقوع تحریف به نحو نقیصه یمنع عن حجیت ظواهره.
بررسی کلام مرحوم امام خمینی
مقابل این ادعا باید دو بحث بکنیم، مرحوم امام رحمت الله علیه در کتاب ارزشمندشان تعلیقه بر کفایه خیلی بحث را فنّی جلو می برده اند و این اشکالی که برخی آقایان به جناب آخوند و کمی ملایمتر به مرحوم شیخ مطرح می کنند به بیان ایشان دیگر وارد نیست.
مرحوم امام در انوار الهدایة ص243 می فرمایند منها -یعنی از ادله اخباریین بر منع تمسک ظواهر کتاب به قرآن- وقوع التحریف فی الکتاب حسب اخبار الکثیرة -اگر مفاد اخبار کثیره را شما ملاحظه کنید وقوع تحریف در کتاب است، اگر تحریف به نقیصه باشد به ظواهر نمی توان تمسک کرد- فلا يمكن التمسّك به لعروض الإجمال بواسطته عليه. -عرض کردیم چه طور اجمال برای این ظواهر کتاب به وجود می آید، اما در پاسخ می فرمایند:-
و هذا ممنوع بحسب الصغرى و الكبرى: -ما یک بحث صغروی و یک بحث کبروی باید بکنیم.-
أمّا الأولى: -بحث صغروی چیست؟- فلمنع وقوع التحريف فيه جدّاً، -این که تحریف در کتاب واقع شده است حرف مزخرفی است، یک بحث مفصلی مرحوم امام در این جا می آورند و انصافا لازم است. ما به هیچ وجه به لحاظ صغری نمی پذیریم که تحریف در کتاب واقع شده باشد.-
در صفحه 247 می فرمایند و أمّا الكبرى: -کبری چیست؟- فلأنّ التحريف على فرض وقوعه[3] -که ما باطل کردیم، حتی در کبری هم می گویند با فرض، این باز هم نمی تواند مانع از تمسک به ظواهر کتابی شود. پس بحث را صغروی و کبروی جلو می برند. شما بیان مرحوم امام را کنار بیان مرحوم آخوند بگذارید، حضرات اصولیین از ان جایی که موضوع بحث و محل نقاششان یک بحث اصولی بوده است، ثانیا ظواهر آیات الاحکام برایشان مهم بوده است، [محکم در مقابل ان ها نایستادند] رعایت هوش علمی اقتضائش همین است که مثل مرحوم امام بایستید، یک بحث ولو مختصر و منقّح نسبت به منع وقوع تحریف مطرح کنید، بعد بحث های کبروی را جلو ببرید. این عبارت مرحوم امام است.
بررسی کلام سید خویی
مرحوم سید خویی در مصباح الاصول در ص123 ایشان هم در مناقشه صغروی گرچه که مختصر اما موضع گرفته اند، الرابع انّه دلت عدة من الروایات على وقوع التحريف في القرآن فيحتمل وجود القرينة على إرادة خلاف الظاهر فيما سقط منه بالتحريف، -آیات ساقطه احتمال دارد بگوییم صارفیت و قرینیت داشته اند- و هذا الاحتمال مانع عن انعقاد الظهور، -ایشان می فرمایند (محل بحث من این است)- و فيه (أولا)- ان التحريف بمعنى السقط -ساقط شدن به معنای نقیصه- أمر موهوم لا حقيقة له، -این چه حرف موهومی است که می زنید؟- إذ القرآن قد بلغ من الأهمية عند المسلمين في زمان النبي صلى اللَّه عليه و آله مرتبة حفظته الصدور زائداً على الكتابة، -برای مسلمین مهم بود و اضافه بر کتابت حفظ می کردند،- فكيف يمكن تحريفه حتى عن الصدور الحافظة له. -چطور ممکن است تحریف از صدور اتفاق بیافتد؟ یک ممکن است کسی روی کتف چیزی نوشته باشد، این ها در صدور مسلمین بوده است چطور می توانسته تحریفش کند؟ [اگر گفته شود] پس روایات چیست؟- و الروايات الدالة على التحريف، إما ضعاف لا يعتمد عليها، و إما لا دلالة لها على التحريف بمعنى النقيصة، -بعد می فرمایند شما کتاب بیان ما را نگاه کنید ان جا بحث کرده ایم بعد وارد بحث بعدی می شوند که التحريف- على تقدير تسليم وقوعه- لا يقدح في الظهور للروايات[4] -مرحوم سید خویی هم در مصباح مناقشه صغروی را مطرح می کنند و به بعد به کتاب تفسیرشان ارجاع می دهند.
ادامه کلام امام خمینی
مرحوم امام در تعلیقه شان می فرمایند كما هو مذهب المحقّقين من علماء العامّة و الخاصّة، -شما محققین عامه و خاصه را نگاه کنید نسبت به تحریف موضع دارند، تحریف به نقیص چیست که مطرح می کنید.- ... و إن شئت شطرا من الكلام في هذا المقام فارجع إلى مقدّمة تفسير آلاء الرحمن للعلّامة البلاغيّ المعاصر- قدّس سرّه-به مرحوم شیخ جواد بلاغی ارجاع می دهند که در مقدمه شان این بحث تحریف را مطرح کرده اند.-
و أزيدك توضيحا: -یک حمله بسیار شدید را مرحوم امام به حاجی نوری صاحب مستدرک می کنند. محدث نوری یک کتابی نوشته اند تحت عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب در این کتاب سه مقدمه مطرح کرده اند و دو باب مطرح کرده اند و در باب اول دوازده دلیل آورده اند بر این که وقوع تحریف در کتاب الله العزیز اتفاق افتاده است. در باب دوم به ادله قائلین به عدم تحریف جواب داده است. مرحوم شیخ آغابزرگ تهرانی که شاگرد محدث نوری است، خواسته اند دفاع کنند از استادشان، در دو جا دفاع کرده اند هم در مقدمه مستدرک و هم در الذریعه از ایشان نقل می کنند که انّ شیخنا النوری (این مقدمه مستدرک است) کان یقول حسب ما شافهناه به و سمعناه من لسانه فی اواخر ایامه -که گفته اند- اخطئت فی تسمیة الکتاب، -اسم کتاب را بد گذاشتم، چون وقتی کتاب نوشته شد یک موجی از مخالفت ایجاد کرد، و اجدر این بود که اسمش را این بگذارم- یسمّی بفصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب، ایشان خواسته اند از استادشان دفاع کنند، ولی محتوای کتاب را که نگاه کنید موافق با این ادعا نیست، چون شما چطور می توانید دوازده دلیل در باب اول بر وقوع تحریف اقامه کنید و در باب دوم ادله قائل به عدم تحریف را پاسخ بدهید بعد بگویید کان الاجدر این بود که اسمش را بگذاریم بفصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب، و لذا به نظر می رسد که برخی که خواسته اند این کتاب را توجیه کنند وجهی برای توجیهش به نظر می رسد که نباشد. برخی از معاصرین فرموده اند که این جا اگر اعتذاری آغا بزرگ برای محدث نوری آورده اند این اعتذار در محله نیست، اگر می پذیرفتند که خطا بوده است شاید بهتر هم بود. مرحوم امام در تعلیقه شان حمله جدی می کنند.- و أزيدك توضيحا أنّه لو كان الأمر كما توهّم صاحب فصل الخطاب -محدث نوری- الّذي كان كتبه لا يفيد علما و لا عملا و إنّما هو إيراد روايات ضعاف أعرض عنها الأصحاب، و تنزه عنها أولوا الألباب من قدماء أصحابنا كالمحمّدين الثلاثة المتقدّمين رحمهم اللَّه. هذا حال كتب روايته غالباً كالمستدرك، -این حرفی که من گفتم که کتبش مفید علم و عمل نیست برای مستدرک است- و لا تسأل عن سائر كتبه المشحونة بالقصص و الحكايات الغريبة التي غالبها بالهزل أشبه منه بالجدّ، و هو- رحمه اللّه- شخص صالح متتبّع، -او آدم خوبی بوده است- إلّا أنّ اشتياقه لجمع الضعاف و الغرائب و العجائب و ما لا يقبلها العقل السليم و الرّأي المستقيم، أكثر من الكلام النافع، و العجب من معاصريه من أهل اليقظة! كيف ذهلوا و غفلوا حتّى وقع ما وقع ممّا بكت عليه السماوات، -چرا اینها [معاصرین ایشان] سکوت کردند که این حرف ها را بزنند؟ این یک حمله ای به مطلق افادات حاجی نوری بعد هم می فرمایند- ... لو كان الأمر كما ذكره هذا و أشباهه، من كون الكتاب الإلهيّ مشحونا بذكر أهل البيت و فضلهم، -آیاتی بوده است در ذکر اهل بیت و این ها نقصان ایجاد کرده اند که ذکر اهل بیت نباشد، مثلا فی ما نزل فی علیّ این در کتاب بوده است، این چرا افتاده است؟ برای این که اسم امیر المومنین را حذف کنند. مرحوم امام می فرمایند اگر می بایست این ذکر امیر المومنین و اثبات وصایت و امامتشان باشد، چرا یکی از صحابه، چرا حضرت فاطمه سلام الله علیها- ... فلم لم يحتجّ بواحد من تلك الآيات النازلة و البراهين القاطعة من الكتاب الإلهيّ أمير المؤمنين، و فاطمة، و الحسن، و الحسين عليهم السلام و سلمان، و أبو ذرّ، و مقداد، و عمّار ، و سائر الأصحاب الذين لا يزالون يحتجّون على خلافته عليه السلام؟! -چرا یکی احتجاج نکرد؟ شما چه حرفی است که می زنید؟ بعد هم مرحوم امام اجوبه مخلتفه ای می گویند- ... و لو كان القرآن مشحونا باسم أمير المؤمنين[5] -این عبارت حاجی نوری است که قرآن مشحون به اسم امیر المومنین بوده است، [پس] چرا پیامبر گفتند قلم و دوات بیاورید؟ چرا فلان؟ مرحوم امام ادله را یکی یکی نقل می کنند.
برخی از حضرات مراجع معاصر سلمهم الله خاطره ای را از قول یک بزرگواری نقل کرده اند که وقتی حاجی نوری در نجف بود کسی پیش او امد و با این عبارت -العیاذ بالله- خدا به ما ظلم کرده است؟ چرا اسم امیر المومنین را در قرآن نیاورد؟ ایشان هم به او گفتند اسم امیر المومین سلام الله علیه در قرآن امده است من برایتان می آورم. ایشان تحقیق می کردند و تکه تکه می نوشتند و به این آقا تحویل می دادند، بعد ناقل گفته بود من در فلان جا، فلان سفارت دیده بودم که این حرف را زده است. تحلیلش را آقایان حوصله کنند و بررسی کنند طرح این مباحث را، عرض کنم شاید وجه این حمله متاخرین به این بحث روشن شود.
مرحوم سید خویی در البیان، مرحوم علامه طباطبایی در المیزان -مرحوم علامه یک حاشیه هم این جا دارند،- امام هم مرحوم شیخ جواد بلاغی را مطرح کردند، اقایان خیلی بحث کرده اند، قدمای اصحاب نسبت به تحریف قرآن خیلی جدی ایستاده اند.
کلام مرحوم بروجردی
این ادرس ها را یادداشت کنید اگر توانستید نگاه کنید! مرحوم اقای بروجردی رحمت الله علیه در نهایة الاصول ص482؛ انّ مسئله تحریف القران من مسائل المهمة المحتاجة الی التتبع و استقصاء الکثیر -باید ورود شود، بحث شود. این روایات ضعافی که امام این جا مطرح می کنند عبارت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی این است:- امّا الاخبار الواردة فی تحریفها -یک محدث که به حوزه حدیث ورود می کند- و ان کانت کثیرة من قبل الفریقین و لکنّه یظهر للمتتبع انّ اکثرها بحیث یقرب ثلثیها -دو سوم این روایات- مرویّة عن کتاب احمد بن محمد سیّاری من کتاب ال طاهر -که این آقا کذّاب وضّاع است- و ضعف مذهبه و فساد عقیدته معلوم عند ماکان مطّلع علی احوال الرجال -این احمد بن محمد سیاری در کل فقه سه چهار تا روایت بیشتر ندارد، یک جا دو سوم و بلکه بیشتر از دو سوم کل روایات تحریف را نقل کرده است. چون بعدا برخی ادعا کرده اند ما نزدیک به هزار و دویست روایت در تحریف داریم، البته این عدد هم یک اشتباهی کرده اند و زیاد کرده اند، این قدر نیست ولی به هر حال یک حجم قابل توجهی روایت هست، این سوال نیست که احمد بن محمد سیاری وضاع بخواهد این همه را یک جا نقل کند؟- و کثیر منها یقرب الربع -تقریبا یک چهارم- مروی عن تفسیر فرات بن ابراهیم و هو ایضا مثل سیاری فی فساد العقیدة مع ان اکثرها محذوف الواسطة[6] -این چه روایاتی است که می گویید مفاد روایات در وقوع تحریف است. پس برخی از این اعاظم به جا و به حق یک مناقشه جدی در صغرای قضیه کرده اند. و حق هم همین است، اعاظم و اعلام شیعه، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی شیخ طوسی در تبیان، طبرسی در مجمع، همه این حضرات به صراحت تحریف به نقیصه را نفی کرده اند، تحریف به زیاده را بحث نمی کنیم.
کلام مرحوم شیخ مفید
شیخ مفید در اوائل المقالات عبارتشان این است قال جماعة من أهل الإمامة إنه لم ينقص من كلمة ولا من آية ولا من سورة ولكن حذف ما كان مثبتا -انچه که ثابت شده بوده است- في مصحف أمير المؤمنين (ع) -مصحف امیر المومنین غیر از مصحف ما بوده است؟ نه!- من تأويله وتفسير معانيه على حقيقة تنزيله[7] -در تنزیل قرآن چیزی کم نشده است، این ها در تاویل قرآن بوده است.
مصحفی درست می کرده اند، تنزیل به خاطر این که در صدور همه مومنین حفظ می شده است در مصاحف خودشان تاویل ایات، شان نزول آیات را گاهی اوقات اضافه می کردند. ان هافکر نمی کردند که یک روز کسی تصور کند جزء مصحف است. می نوشته است که انزل فی علیّ این را برای این که دست خودش باشد می نوشته است، نه به عنوان تنزیل، بعد ها این حرف ها مطرح شد.
و الحمد لله رب العالمین