1402/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجیت الظواهر / ادله اخباریین در رد حجیت ظواهر کتاب
سخن در حجیت ظواهر بود، عرض شد که ظواهر کلام جزء ظنون معتبر است که از ذیل حرمت عمل به ظن اخراج شده است. تفصیلی را در حجیت ظن مطرح کرده اند که ما تفصیل مرحوم میرزای قمی که بین من قصد افهامه و غیر مقصود را تفصیل داده بودند، متعرض شدیم و به جمع بندی هم رساندیم.
تفصیل بین ظواهر کتاب و سنت
تفسیر دیگری که مطرح کرده اند و ما هم تبعا لآخوند مطرح می کنیم تفصیل بین ظواهر کتاب و سنت است. ظواهر سنت و روایات برای ما حجت و متبع است لکن ظواهر کتاب حجت نیست، نمی توانید به ظواهر کتاب تمسک کنید. پس تفصیل اخباریین بین ظواهر کتاب و سنت است. این هم یک تفصیل در حجیت ظواهر است اگر بتوانند اثبات کنند.
اخباریین ادله ای را مطرح کرده اند، که این ادله را بعضی تا ده دلیل شمرده اند، جناب آخوند در کفایه 5 دلیل را ذکر می کنند، گویا ادله دیگر موجّه نیستند که به تحلیلشان برسیم، برخی از اعاظم مثل مرحوم امام در انوار الهدایه (تعلیقه ایشان بر کفایه) ایشان اصلا وارد پاسخ نشده اند و گفته اند پاسخ این ها روشن است، لذا خیلی بحث هم نمی کنند و به طور مختصر اشاره ای به برخی از ادله ای که از اخباریین مطرح شده، می کنند اما پاسخی هم نمی دهند. ما ادله ای که اخوند متعرض شده اند و ظاهرا موجه تر هستند ورود می کنیم اگر چه خیلی بحث های فنی نیست که اخباریین مطرح کرده اند.
پس مدعای اخباریین این است که ما ظواهر سنت را حجت می دانیم و جزء ظنون معتبره است ولی ظواهر کتاب حجیت ندارد، (تفصیل بین الظواهر الکتاب و السنّه) به چه دلیل؟ (ما ادله را به نظم کفایه می گوییم، مرحوم شیخ در رسائل بین این ها اختلافی در شماره و اولویت هست، یک بحث اختلافی هم بین شیخ و آخوند هست که آیا این ادله ای که حضرات اخباریین می گویند منع صغری می کنند یا مناقشه کبروی دارند؟ استظهار از فرمایش شیخ در رسائل این است (که این را بعد از ادله می گوییم) که منع کبری معقول نیست، منع صغری له وجه، یعنی کسی حسب برخی از ادله این ادعا را بکند که انعقاد ظهور در خطابات قرآنیه شکل نمی گیرد پس ما نمنع الصغری، این له وجه. برخی از ادله را خواهیم خواند که ناظر به همین است که کسی که مخاطب قرآن نیست چه کار است که از ظهورات قرآنی استظهار کند؟پس این جا مناقشه صغروی می شود.
برخی از ادله ناظر به منع کبراست، مناقشه کبروی است یعنی با فرض انعقاد ظهور برای خطابات قرآنی و ظواهر قرآنی آن چه که ما با او مواجه هستیم که این ظاهر بعد انعقاده لیس بحجّه، یعنی نمنع الکبری، مناقشه کبروی باشد. این مناقشه کبروی یک کمی استبعاد دارد، چرا؟ چون اگر ظهوری منعقد بشود که حجیت ظهور به سیره عقلائیه اثبات شده است. مکابره است که بگویید ظهورات قرآنی منعقد می شود و ما منع از حجیتش بکنیم، آیا می توانید این کار را بکنید؟ ظاهر این حرف خیلی غیر موجه است. برخی از حضرات اصولین که حق هم با این بزرگان است از جمله مرحوم مشکینی در حاشیه شان بر کفایه ج3 ص 202 ایشان تحت عنوان لایقال، فانّه یقال بین شیخ و آخوند یک محاکمه ای کرده اند و آن این است که لا يقال: إنّ المنع الكبروي غير معقول -ما که نمی توانیم منع کبری کنیم، اگر ظهور شکل بگیرد حجیتش با سیره عقلائیه ثابت شده است ما که نمی توانیم مناقشه کبروی کنیم. ایشان می گویند نه- ... فإنّه يقال[1] : -اتفاقا برخی از ادله اخباریین مناقشه کبروی است یعنی با فرض تشکیل ظهور ما ادله مانعه و رادعه داریم یا حداقل عدم امضا داریم، چه اشکال دارد؟ سیره عقلا باید ممضا باشد، اخباریون می گویند در برخی از ظواهر (ظواهر کتاب) این حکم را دارد که در برخی از حوزه ها سیره عقلائیه ممضا نیست. پس مناقشه کبروی که عرض می کنیم له وجه، نفرمایید غیر معقول، لذا این که شیخ در رسائل می خواهد همه مناقشات را به مناقشات صغروی، به نظر می رسد که خیلی قابل دفاع نباشد. عرض کردیم مرحوم مشکینی در حاشیه شان بر کفایه تفصیلا تحت عنوان لایقال فانّه یقال به این بحث متعرض می شوند.
ما ادله را بخوانیم، آخوند تصریح دارند که دو دلیل از این پنج دلیل مناقشه کبروی است. بعدا در تحلیل ادله اخباریین جمع بندی می کنیم.
خیلی از بحث هایی که در این جا نقل شده است از کتاب الدّرة النجفیة شیخ یوسف بحرانی نقل شده است. کتاب ارزشمندی است که به صورت درّة درّة آورده است و بحث های خوبی هم دارد مثلا درة که جاهل که معذور است به کدام جهل است که عذر درست می شود؟ اتفاقا اگر فرصت شد ایشان درّه ای در تحریف قرآن دارند، بحث تحریف قرآن هم در این جا می آید و بحث هایی دارند. یک درّة النجفیه هم مرحوم بحر العلوم دارند که او فقه منظوم است. بعضی از این حرف ها نیز از کتاب امین استرابادی گرفته شده است.
دلیل اول اخباریین
اولین دلیل که به تعبیر آخوند و ان ذهب الیه بعض الاصحاب الی عدم حجیة ظاهر الکتاب اما بدعوی -اولین ادعایی که مطرح شده است مناقشه صغروی است، یعنی انعقاد ظهور در خطابات قرآنی را منع می کنیم، در ظواهر کتاب و خطابات قرآنی ظاهر شکل نمی گیرد و منعقد نمی شود. بدعوی اختصاص فهم القرآن و معرفته بأهله و من خوطب به -در بحث قبل مفصل مطرح کردیم که اگر کلامی ملقا به یک مخاطبی باشد می تواند استظهار کند یا به نحو خاص یا به نحو عام، اما اگر کتابی به صورت رمزی بود بین مولف و یک مخاطب، شما که نمی توانید برای خودتان ظهور درست کنید. الان ادعا این است که معرفت قران و فهم قرآن مختص من خوطب به است، ما که مخاطب قرآن نیستیم نمی توانیم برای خودمان ظهوری را منعقد کنیم، پس در این دلیل منع صغری می کنیم. به چه دلیل می گویید ما مخاطب قرآن نیستیم؟ آخوند دو استشهاد می کنند، یک) - كما يشهد به ما ورد في ردع أبي حنيفة و -دو)- قتادة عن الفتوى به[2] .
حضرت باقر سلام الله علیه و حضرت صادق سلام الله علیه دو روایت را این جا نقل کرده اند و روایت را در مجامع روایی آورده اند که َقَالَ الصادق علیه السلام لابی حنیفه: أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبِمَا تُفْتِيهِمْ -چطور فتوا می دهی؟ افتا بر چه مبناست،- قَالَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص -به ظواهر کتاب و سنت، همه کتاب که نصوص نیست مخصوصا در حوزه احکام که نصوص نیست، گرفتار مجملات شده است. حضرت فرمودند -قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ تَعْرِفُ كِتَابَ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ تَعْرِفُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ قَالَ نَعَمْ قَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ لَقَدِ ادَّعَيْتَ عِلْماً وَيْلَكَ مَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا عِنْدَ أَهْلِ الْكِتَابِ الَّذِينَ أُنْزِلَ عَلَيْهِمْ -حضرت فرمودند ادعای بزرگی را مطرح کرده ای، روایت مفصل است حضرت می فرمایند این ادعای تو ادعای واهی و سنگینی است، بعد حضرت فرمودند - وَيْلَكَ وَ لَا هُوَ إِلَّا عِنْدَ الْخَاصِّ مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّنَا ص -این ها ما می توانند خطاب را بفهمند، تو چطوری می توانی بفهمی؟ بعد حضرت فرمودند- مَا وَرَّثَكَ اللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ حَرْفا[3] -یک حرف از کتاب الله را تو نمی فهمی، این ادعای بزرگی است که تو می کنی.
روایت دوم از حضرت باقر علیه السلام است: ویحک یا قتادة که تفسیر قران می کنی. إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا فَسَّرْتَ الْقُرْآنَ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِكَ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ أَخَذْتَهُ مِنَ الرِّجَالِ فَقَدْ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ[4] -بعد حضرت می فرمایند اگر بخواهید قران را از فهم اهل بیت و من خوطب به تجرید کنید قابلیت استدلال برای شما نخواهد داشت.
پس دلیل این است که انعقاد ظهور قران برای غیر معصومین زیر سوال می رود. منع صغروی دارند.
مرحوم خویی در مصباح ص 122-123 این بحث را مطرح کرده اند که ما در پاسخ به این ادله متعرض فرمایش ایشان هم می شویم.
الامر الثالث أعني حجية ظواهر الكتاب- فمنعها الأخباريون و ما ذكروه في وجه المنع يرجع (تارة) إلى منع الصغرى، أي انعقاد الظهور و (أخرى) إلى منع الكبرى أي حجية الظهور. أما منع الصغرى -این مباحثی را که ما مطرح کردیم، سید خویی این طور فرموده اند-...(الأول)- ان ألفاظ القرآن من قبيل الرموز[5] ، -شما در رموز فواتح سور چه می گویید؟ یس تفسیرش چیست؟ چطور ان جا می گویید لا یعرفها الا النبی، ظواهر قران هم بر اساس این دو روایتی که خطاب به قتاده و ابی حنیفه مطرح شده است ما می گوییم این ها هم لا یعرفها الّا النبی و اولیائه المعصومون. این دلیل اول. ما بعد ادله را بر اساس فرمایش آخوند که گفتیم به تحلیلش هم می پردازیم اجمالا عرض کنیم فهم اخباریون از این ردع ابی حنیفه و قتاده درست نیست، معنای حضرات این نبوده است که شما به ظواهر کتاب نمی توانید استناد کنید. ای بسی مرادشان این بوده که شما استقلال به رای در مقابل فهم معصومین داشته باشید در کلمات قرآن، البته تفصیلش را بحث خواهیم کرد. این چطور با این کلام که حضرات در تعارض ادله فرموده اند که عرض بر کتاب و سنت (قطعیات کتاب و سنت) بکنید. اگر شما کتاب را نفهمید چطور در تعارض اخبار به سراغ کتاب می روید؟ یک طایفه از روایات یک حکم را می گوید و یک طایفه حکم دیگری، شما در تعارض باید به سراغ قرآن بروید، اگر قران را نفهمید چطور می توانید حل تعارض کنید.
دلیل دوم اخباریون
این جا باز منع صغروی می کند و صغروی مناقشه می کند. آن این است که قرآن مشتمل بر یک مضامین شامخ و یک مطالب عالی است که افکار خریطین به آن نمی رسد بعد چطور این را می خواهید در هر کوچه و بازاری بگذارید که استظهار کند و به ظاهر قران تمسک کند، مگر در این کتاب با عظمت ظهور برای عوام حاصل می شود؟ لأجل احتوائه على مضامين شامخة و مطالب غامضة عالية لا يكاد تصل إليها أيدي أفكار أولي الأنظار الغير الراسخين العالمين بتأويله -چه کسی می تواند این ظواهر را بفهمد؟ راسخین می توانند.- كيف و لا يكاد يصل إلى فهم كلمات الأوائل إلا الأوحدي من الأفاضل -شما کفایه را متوجه نمی شوید، می خواهید قرآن را متوجه شوید؟- فما ظنك بكلامه تعالى -کلمات اعلام را که فنی می نوشتند فهم نمی کردند بعد می خواهند کلام [خداوند را بفهمند؟[- مع اشتماله على علم ما كان و ما يكون و حكم كل شيء[6] . -در قرآن است که ﴿تبیان لکل شیء﴾ - شما چطور در این مجموعه با این غناء که علم ما کان و مایکون در آن هست می خواهید بگویید عوام الناس استظهار کنند و ظهور برایشان منعقد شود، چطور می توانند استظهار کنند؟ این استدلال را حضرات اخباریین مطرح کرده اند و در کلمات اکثر اصولین مطرح شده است و هم امام و هم سید خویی مطرح شده است، این یک پاسخ اجمالی دارد و آن این است که در قرآن چند سنخ ظواهر وجود دارد، برخی اش را درست می فرمایید، معانی غامض و مضامین شامخ درست است. ولی این به این معنا نیست که مضامین شامخ همه اش برای ما دور از دسترس است، برخی از خطاباتش هم قابل دسترسی برای همگان است. فرض کنید قران به همین مردم عادی خطاب می کند که ﴿لا یغتب بعضکم بعضا ا یحب احدکم لحم اخیه میتا[7] ﴾ شما این جا ظهور نمی فهمید؟ حداقل در آیات الاحکام که محل بحث ما هست [ظهور وجود دارد.] واقعا ظهوراتی که در حوزه ایات احکامیه صادر شده است برای ما ظهور منعقد نمی شود؟ از ﴿لایغتب بعضکم بعضا﴾ ظهوری را نمی شود هم کرد؟
دلیل سوم اخباریین
این دلیل یک صغری دارد و یک کبری، کبرایش را شما قبول دارید که قرآن اتّباع از متشابه را منع کرده است. ﴿امّا الذین فی قلوبهم زیع فیتبعون ما تشابه علیهم﴾
متشابه را نهی کرده است، کسانی که در قلوبشان زیع است [متشابه را تبعیت می کنند] مومن که دنبال متشابه نمی گردد. این کبری مفروغ عنه است. تطبیقش بر صغری و ما نحن فیه بر این است که بگوییم ظواهر جزء متشابهات است، ما سه جور می توانیم برای متشابه مصداق درست کنیم و برخی را اخراج کنیم و بگوییم مصداق نیست و برخی بگوییم هست.
یکی هست که دلالتش بالنص است، این محکم است و متشابه نیست. بعضی چیز ها هم قطعا متشابه اند، چون ما نمی دانیم اراده اش چیست. برخی از این آیاتی که در حوزه عقائد برخی بحث ها را مطرح می کند متشابه است و معلوم نیست، من نمی خواهم مطرح کنم چون بحث کلامی می شود، فرض کنید در برخی از آیاتی که از آن معاد جسمانی را استظهار می کنند، (معاد جسمانی حق است، حقیقت قرانیه است، این ایه در سوره یس هست که ﴿و من یحیی العظام و هی رمیم﴾ این با دستش خاک می کرد، گفت چه کسی این استخوان های خاک شده را زنده می کند؟ قران می فرماید ﴿قل یحییها الذی انشأها اوّل مرّة﴾[8] ان وقتی که لا شیء بود توانست خلق کند، الان که یک خاک هست، و خلق از لاشیء سختتر است از خلق از شیء، می خواهم بگویم ما وارد مناقشه معاد جسمانی نمی خواهیم بشویم، ولی کسانی که استدلالتی می کنند بعضی از اوقات می گویند این ها جزء متشابهات است، جزء محکمات نیست. ما با مصداقش کار نداریم، ادعا این است که برخی از ظواهر قران قطعا جزء متشابهات است، برخی نصّ است و جزء محکمات است و متشابه نیست، یکی از آقایان مفسرین می گفتند ما در مباحثه تفسیری مان اول صبح که آیه را مطرح می کنیم محکم است مباحثه که می کنیم ظهر متشابه می شود، احتمالات را مطرح می کنند و محکمات را متشابه می کنند.
حال ما چه کنیم؟ اگر واقعا لا یحتمل ارادة الخلاف، نص بود، این محکم است و متشابه نیست. ولی خیلی از جاها نمی توانیم به این قاطعیت بگوییم، یا به تعبیر آخوند لااقل من احتمال شموله حداقلش این است که بگوییم متشابه شامل ظاهر هم می شود و فقط شامل مجمل نمی شود که شما بگویید متشابه یعنی مجملات. ظواهر مجملات نیستند. بین المراد متشابه نیست، محکم متشابه نیست در مقابل آن مجمل داریم و ظاهر، ظاهر هرچند که مرادش روشن است ولی بیّن نیست، حداقل به تعبیر آخوند لا اقل من احتمال شموله، حداقلش این است که بگوییم متشابه شامل ظواهر هم می شود، کما این که شامل مجملات هم می شود. چرا شامل ظواهر می شود؟ لتشابه المتشابه و اجماله، خود این متشابه گرفتار تشابه شده است، ما نمی دانیم منظور از متشابه چیست؟ ﴿امّا الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه علیهم﴾[9]
این ما تشابه علیهم چیست؟ خودش متشابه شده است، وقتی که متشابه شد باید بگوییم لااقل من احتمال شموله للظواهر[10] ، پس با این بیانی که عرض کردیم دلیل سوم این می شود که ظواهر جزء متشابهات قرآن است، و اگر بخواهید اتّباع الظواهر داشته باشید، اتّباع متشابه کرده اید که نتیجه این می شود که فی قلوبکم زیع؛ حاضرید این کار را بکنید؟ حاضر نیستید.
مرحوم کمپانی در نهایة الدرایة ج3 ص 174 عبارتی دارند: لا يخفى عليك أنه لا يمكن إثبات المانعية -شما نمی توانید بگویید ما مانعی از تمسک به ظواهر داریم، چرا؟- بظهور لفظ المتشابه فيما يعم الظاهر -بگوییم متشابه شامل ظاهر هم می شود- فضلا عن احتمال شموله -اول می گوید متشابه قطعا نسبت به ظواهر شمول دارد، شما خیلی انکار می کنید می گوییم لا اقل من احتمال شموله- إلا بنحو الجدل -این حرف جدلی است، چرا جدلی است؟ به خاطر این که- و إلا لزم من إثباته نفيه، لأن لفظ المتشابه من جملة الظواهر القرآنيّة، -متشابه نص است؟ ظواهر قرآن است، همین الان اختلاف داریم که متشابه یعنی چه، شما به یک ظاهری تمسک می کنید برای نفی ظاهر، فرمایش مرحوم کمپانی این است که متشابه خودش از ظواهر قرآنی است، نص که نیست. ما نمی دانیم متشابه، ظواهر را پوشش می دهد یا فقط مجملات را پوشش می دهد؟ پس به یک ظاهر قرآنی تمسک کرده اید برای سلب اعتبار از ظواهر قرآنی، اعتبار دادن و اثبات خودش ملازم با سلب اعتبار خودش می شود.- فتدخل تحت المتشابه الذي لا يجوز التمسك به[11] -شما می گویید ظواهر جزء متشابهات است و نمی شود به ظواهر قرآنی تمسک کرد بعد خودتان به ظاهر این آیه استناد می کنید، باید چه کنیم؟ این اشکال فنّی است. البته ایشان می فرمایند به یک معنای دیگر می توانیم برایش وجهی قائل باشیم که ان شاء الله بعد خواهیم گفت.
دلیل چهارم و پنجم برای بعد، بقیه ادله اخبارین را متعرض نخواهیم شد چون ادله وجیه را مرحوم آخوند آورده اند این ها را نقد کنیم دلیل محکم دیگری وجود ندارد.