1402/08/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امارات/ مبحث قطع / بررسی نظر شهید صدر در تنجز علم اجمالی، موافقت و مخالفت قطعیه
سخن در تنجیز علم اجمالی بود عرض شد که سه اتّجاه و مبنا در علم اجمالی در ماهیت و تفسیر علم اجمالی وجود دارد. مبنای مرحوم آخوند [این بود که] علم اجمالی را علم به فرد مردد گرفت، عرض شد که اشکال جدّی و فنّی به آقای آخوند این است که الفرد المردد ثبوتا قابلیت فرض ندارد و لذا ما نمی توانیم علم به فرد مردد را که متعلّق العلم ثبوتا با استحاله مواجه است به عنوان علم اجمالی تحلیل کنیم و معرّفی کنیم. مبنای دوّم مبنای مرحوم نائینی و مرحوم اصفهانی بود، عبائر این بزرگواران هم خوانده شد، که علم اجمالی را علم به جامع و شکوک نسبت به اطراف دانستند، ما در ظهر جمعه علم به جمعه علم به جامع داریم اما نسبت به خصوص جمعه یا خصوص ظهر شکوک تفصیلیه است. این اتّجاه دوّم که علم اجمالی را علم به جامع دانستیم. و مبنای سوّم مبنای مرحوم عراقی است که در نهایة الافکار ایشان اجمال را در خود علم می دانستند، علم در این جا یک اندماجی با شک پیدا کرده است که می شود علم اجمالی.
تحلیل و بررسی نظر مرحوم آقاضیاء
اگر ما بیان آقاضیاء را در اجمالی [بپذیریم] و به این معنا تعریف بکنیم دو تا احتمال دارد برایش مطرح کنیم؛ یک) اجمال را در ناحیه معلوم ببریم، یعنی رای ارجاع به شود به رای مرحوم آخوند خراسانی، اگر این احتمال باشد می شود رای آخوند، و رای آخوند هم تحلیلا و هم تقریرا گذشتیم، اشکالی به ایشان هم وارد خواهد شد مضافا بر این که یک رای مستقل نیست که بعید است رای آقاضیاء این باشد. [دو)] وجه دوم که عبارت ایشان ظهور در این مطلب دارد مثل کسی که از دور می آید من مثال زدم مثل عینکی است که رویش غبار نشسته است، یعنی آن علم را مندمج در یکی نوع غبار و اجمال ببینیم، یعنی انکشافش غبار آلود باشد. این اجمال متعلّقش خود علم باشد، ماهیت علم گرفتار اجمال شده باشد، ظهور کلمات محقق عراقی که خواندیم همین بود، که اگر این باشد مبنا و رای سوّم است یعنی خلاف مبنای مرحوم آخوند و خلاف مبنای مرحوم نائینی و مرحوم اصفهانی می شود.
این اشکال فنّی اش این است که علم یعنی انکشاف، انکشاف غبار آلود یک عبارت متناقض است. علم یعنی انکشاف، ما از این که بگوییم علم مندمج با اجمال شده است چیزی نمی فهمیم، این خیلی قابل فهم نیست.
ماهیت علم اجمالی و تاثیر آن در تنجز علم اجمالی
ما این مبانی را دیروز عرض کردیم امروز می خواهیم مسئله دیگری را مطرح کنیم که آیا این مبانی در نحو و میزان تنجیز علم اجمالی موثّر است؟ ما این احتمال را مطرح کردیم که اگر بخواهیم تنجیز علم اجمالی را مطرح کنیم باید ابتدا اتّخاذ مبنا در ماهیت علم اجمالی بکنیم و علی جمیع المبانی مقدار و قلمرو تنجیز علم اجمالی را بحث کنیم. به تعبیر ثانی میزان تنجیز مبتنی بر مبنایی است که شما اتّخاذ می کنید، چون تنجیز علم اجمالی را ما باید در دو بخش جلو ببریم؛ یک) در مخالفت قطعیه، ظاهرا اختلافی نیست علی جمیع المبانی حرمت دارد. مخالفت قطعیه یعنی این که ما در ظهر جمعه نه جمعه را اتیان کنیم و نه ظهر را اتیان کنیم، این مخالفت قطعیه است با علم اجمالی، این که علم اجمالی حرمت مخالفت قطعیه را دارد این لا ریب فیه، یا در انائینی که مشتبه بالخمریة هست شما شرب هر دو اناء را داشته باشید، این قطعا مخالفت قطعیه به وجود آورده اید، پس مخالفت قطعیه حرام باشد، این میزان را علم اجمالی اقتضاء دارد، این میزان را حتی می خواهیم بگوییم علّیت دارد در نسبت به مخالفت قطعیه، انّما الکلام در موافقت قطعیه است، آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی موافقت قطعیه را می طلبد یا اقتضاء ندارد؟ در علم تفصیلی شما وقتی علم دارید به وجوب ظهر در یوم الخمیس باید اتیانش کنید. این که برو برگرد ندارد، شما علم به تکلیف منجّز دارید، و باید اتیان بشود، حالا بحث در این است که علم اجمالی هم موافقت قطعیه را کالتفصیلی می خواهد یا موافقت احتمالی کفایت می کند؟ شما ظهر جمعه هم اتیان به احد الصلاتین کردید کفایت می کند، علم اجمالی به وجوب داشتید و یک طرف اتیان شد این کفایت می کند، این موافق احتمالیه می شود.
پس این سوال فنّی است، به نظرم باید دقّت شود که آیا اختلاف المبانی در قلمرو تنجیز موثّر است یا موثّر نیست؟ دو احتمال را ما در این جا مطرح می کنیم یک) اختلاف المبانی در میزان التنجیز و نحوه تنجیز موثّر باشد، دو) اختلاف المبانی اثری در میزان و نحوه تنجیز علم اجمالی نداشته باشد، چون ما مبانی را مطرح کردیم به خاطر بررسی این سوال. به تعبیر ثانی ابتناء التنجیز علی المبانی المختلفه است، احتمال دارد کسی بگوید بین مبنای آقاضیاء و مبنای علمین (نائینی و کمپانی) اختلاف در تنجیز هم به وجود می آید، به چه بیان؟ اگر ما مبنای نائینی و مبنای کمپانی را در ماهیت علم اجمالی پذیرفتیم -مبنای این بزگواران چه بود؟ علم اجمالی علم به جامع و شکوک تفصیلی نسبت به اطراف- اگر گفتیم علم اجمالی علم به جامع هست، ما یک قاعده ای داریم که قاعده قبح عقاب بلا بیان است. اگر بیان نباشد عقاب قبیح است، بحث این است که این علم اجمالی چه میزان موضوع را از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان اخراج می کند؟ این خیلی نکته مهمی است، تحلیلش مهم است. قبح عقاب بلا بیان را علم تفصیلی بالمرّة نسبت به ان چیزی که تعلّق گرفته است اخراج می کند از تحت قاعده، شما علم علم تفصیلی برایتان حاصل شد که در ظهر خمیس، صلاة الظهر بر شما واجب است، پس این صلاة الظهر را از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان اخراج می کند، این را بالمرّه اخراج می کند، حالا سوال این است که علم اجمالی چه میزان اخراج از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان دارد؟ آیا اخراج الجامع می کند یا اخراج الافراد می کند؟ چه میزان اخراج می کند؟ ما میزان تنجیز را می خواهیم بحث کنیم. قبح عقاب بلا بیان در روز جمعه جامع بین الوجوبین، آن قدر جامع -بیان مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی عرض می کنیم- را قطعا اخراج می کند، چرا؟ چون علم اجمالی نسبت به قدر جامع بیانٌ، قبح عقاب بلا بیان بلا موضوع می شود، جامع را از ذیل قاعده اخراج می کند، اما سوال فنّی این است آیا اخراج افراد هم از ذیل قاعده می کند؟ شما می توانید دست روی خصوص الجمعه و فرد الجمعه بگذارید؟ اگر دقّت کرده باشید بیان دو بزرگوار این بود؛ الخصوصیة الفردیه متعلق علم در حوزه علم اجمالی نیست. الخصوصیة الفردیة متعلّق علم اجمالی نیست. اگر متعلّق علم اجمالی نبود افراد را کی می تواند از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان خارج کند؟ آیا مخرجی از قاعده ما در علم اجمالی داریم؟ پس بگوییم علی المبنی النائینی و علی مبنی الکمپانی جامع است که از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان اخراج می شود، اما خصوص الفرد اخراج نمی شود، یعنی چه؟ نتیجه چه می شود؟ نتیجه این می شود که موافقت قطعیه به اتیان جمیع الافراد لازم نباشد، به همان میزان که قدر جامع محقق می شود کفایت می کند یعنی [مثلا] اگر اطراف علم اجمالی ده تا بود، شما به میزانی که اتیان الجامع بشود کفایت می کند، پس یعنی دیگر موافقت قطعیه لازم ندارید. به تعبیر ثانی چون نسبت به افراد شکوک تفصیلیه هست نسبت به شکوک تفصیلیه قاعده قبح عقاب بلا بیان نسبت به انهایی که بیان نداریم ساری و جاری است.
ولی اگر بر مبنای مرحوم آقا ضیاء جلو آمدیم -اقاضیا چه می فرمودند؟ این ها در فرضیه اول است که می گوییم میزان تنجیز علم اجمالی مبتنی است بر مبانی مختلفه- اگر مبنای مرحوم آقا ضیاء را پذیرفتیم، ایشان می گویند علم اجمالی بخصوصیة الفرد تعلّق گرفته است، به خصوص فرد تعلّق گرفته است، اما اجمال و غبار روی ناحیه علم است، اگر مبنای مرحوم آقاضیا عراقی را پذیرفتیم یمکن ان یقال که میزان اخراج علم اجمالی از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان خصوص افراد خواهد بود، چون ایشان می گویند به خصوص افراد علم تعلّق می گیرد اما علم مندمج به یک تاریکی و غباری، پس حرفمان بزنیم بگوییم ما ثابت کردیم که تنجیز العلم الاجمالی مبتنی است بر مبانی متعدده و مختلفه، پس ثمره دارد که مبنای ما در ماهیت علم اجمالی چه باشد، این جا ما احتمال اول را دادیم، -حالا مبنای مرحوم آخوند را تفصیلا کار داریم، استحاله ای که مرحوم کمپانی برای مبنای مرحوم آخوند مطرح کرده اند وارد است یا وارد نیست؟- این احتمال اول.
کلام مرحوم شهید صدر در تنجّز علم اجمالی
مرحوم شهید صدر این فرض را نفی می کنند و می گویند این مبانی مختلفه ثلاثه تفاوتی در میزان تنجیز علم اجمالی نخواهند داشت، چرا؟ ایشان می خواهد ثابت کند هم در مباحث و هم در بحوث و هم در حلقه مطرح کرده اند، ایشان بحثشان این است که در این که بر مبنای مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی ناظر به ان جامع هست و میزان اخراج هم به میزان جامع اخراج می کند از قاعده قبح عقاب بلا بیان، این درست است منتهی در فرمایش مرحوم اقا ضیاء یک اشتباهی را مرتکب شده اید، و آن این است که علم اجمالی به تعبیر مرحوم عراقی مرکّبی است از وضوح و اجمال، بحث ما این است که میزان تنجیز که از ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان اخراج می کند همان میزان وضوحش است، اجمال مخرج نیست و اجمال، بیان نیست که اخراج کند. سوال فنّی این است که شما حتّی با مبنای مرحوم عراقی چه میزان می توانید در علم اجمالی بگویید [جمله ناقص ماند] ان وضوحش، ان حیث اجمال که بیان نیست، ماهیت علم اجمالی مرکّبی است از بیان و لا بیانیت، از وضوح و اجمال، پس آن میزان که بیان است همان میزان قدر جامع هست، فرد بخصوصه متعلّق بیان و متعلّق وضوح قرار نگرفته است لذا اگر از کسی که عینکش مقداری غبار دارد سوال کنید این شخص بخصوصه زید بن عمرو است می گوید نمی دانم باید جلوتر بیاید تا ببینیم وضعیت چه طور است؟ پس خصوصیت الفرد هم بر مبنای مرحوم عراقی، متعلّق حیث اجمال علم است نه حیث وضوح علم، و بیان ان حیثیت وضوح علم است. اگر حیثیت وضوح را بیان گرفتیم ذیل قاعده قبح عقاب بلا بیان به میزان وضوحش قرار می گیرد، میزان وضوحش هم همان قدر جامع است و قدر جامعش را می تواند قسم حضرت عبّاس بخورد که این جائی که می اید یا زید بن عمرو است یا زید بن بکر است، من به جامعش علم دارم، وضوح دارم، به خصوصیت فردی اش اجمال دارم، مشوب به اجمال شده است. پس این فرقی نکرده است و تفاوتی نکرده است. شما ثلاث مبانی در ماهیت علم اجمالی مطرح کردید که در تنجیز و قلمرو تنجیزش بحث کنید که در قلمرو تنجیز ماهیت العلم نقشی نداشت، عنایت فرمودید چطور نقش ندارد؟
ما اگر بخواهیم این حرف شهید صدر را بپذیریم، به خاطر این گفتم باید ببینیم فرمایش اقاضیاء چیست؟ اگر برگشت به مرحوم آخوند دارد و فرد المردد را می گوید که خیلی بعید است، یا العلم الاجمالی را وضوح مشوب به اجمال می دانند، اگر این باشد و این را به لحاظ صغروی و موضوعی بپذیریم فرمایش شهید صدر را باید تحلیل کنیم، میزان تنجیز آیا همان جامع می شود؟ یا خصوصیات افراد را هم می تواند ذیل تنجیز قرار دهد و از قاعده اخراج کند؟ این فرمایش مرحوم شهید صدر.
پس ما دو احتمال را این جا مطرح کردیم که میزان تنجیز مبتنی بر مبانی هست یا اختلاف المبانی تفاوتی در میزان تنجیز ایجاد نمی شود.
علم اجمالی و مسئله موافقت و مخالفت قطعیه
این سوالی که ما امروز پاسخ دادیم که فلسفه طرح مبانی گذشته را روشن بکند، حالا باید سوال اصلی مان را طرح کنیم، سوال اصلی ما این است، مخالفت قطعیه در علم اجمالی قطعا حرام است، ما علم اجمالی داریم به وجوب احد الصلاتین، شما ترک جمعه و ظهر کنید! این قطعا اشکال دارد، حرام است، چرایش هم روشن است؟ شما بالتکلیف الواصل به عبارت دیگر به تکلیف منجّز عصیان کردید و این عقلا قبح دارد، چون هر دو طرف تکلیف را ترک کردید، در حرمت مخالفت قطعیه ما بحثی نداریم حتی فرموده اند این که علم اجمالی علّت تامّه باشد به این که مخالفت قطعیه اش حرام است این بحثی نداریم و روشن است، از این حیث تفاوتی با علم تفصیلی نمی کند. علم تفصیلی گفت که خمر است و شما اتیان کردید و این مخالفت شد، علم اجمالی می گوید احد الانائین خمر است و شما انائین را مرتکب شدی، چه تفاوتی می کند؟ ماهیتش این شد که شما بالتکلیف المنجّز عصیان کردید، این که در حرمت مخالفت قطعیه تفاوتی نمی کند. اما بحث این است که آیا علم اجمالی یستلزم الموافقة القطعیة را یا نه؟ اگر گفتیم علم اجمالی علّیت تامّه دارد باید بگوییم موافقت قطعیه اش هم لازم است، شما در جمعه هم باید صلاة الظهر را اتیان بکنید و هم باید صلاة الجمعه را، در انائین مشتبهین باید هر دو را ترک بکنید، این بحث مهمی است.
کلام محقق اصفهانی ره در موافقت قطعیه
محقق اصفهانی یک تقریری را جلو برده اند می خواهند با علم اجمالی مباشرة تنجیز را، یعنی وجوب موافقت قطعیه را جلو ببرد، مرحوم نائینی متفتّن به یک اشکالی هست که آن اشکال را عرض می کنم، ایشان گویا نظر مبارکشان این است که علم اجمالی به صورت مباشر نمی تواند وجوب موافقت قطعیه را از آن فهم کرد، به یک بیان دیگری که اجمالش این است، عدم جریان اصول مؤمّنه -ان شاء الله توضیح می دهم- به خاطر عدم جریان اصول مؤمّنه می گویند موافقت قطعیه لازم است، پس به بیان مباشر جلو نرفته است. اما بیان مرحوم اصفهانی همین ادرسی است که دیروز برای شما در نهایة الدرایه خواندیم، من بیان مرحوم اصفهانی را عرض کنم (نهایة الداریه طبع جدید ج4 تعلیقه 71) بیان ایشان چیست؟ ایشان می فرمایند من دو مقدّمه به شما می گویم، با این دو مقدمه ثابت می کنم که علم اجمالی یستلزم وجوب موافقة القطعیّة، به تعبیر دیگر مرحوم محقق اصفهانی می خواهند بگویند که علّیت تامه دارد و به نحو مقتضی نیست، موافق قطعیه را مستلزم است. اما مقدماتش چیست؟ مقدماتش این است:
یک) شما اگر موافقت قطعیه را ترک کنید یعنی احد الطرفین را مخالفت کردید این ترک موافقت قطعیه می شود، جمعه را مخالفت کردیم پس موافقت قطعیه را ترک کردیم، اتیان نکردیم، اگر این کار را بکنید یعتبر مخالفة احتمالیة للجامع[1] شما مخالفت احتمالی با جامع کردید، چون اگر جامع الزام در فرد الجمعه بود شما مخالفتش کردید، ولی اگر جامع الزام در صلاة ظهر بود شما مخالفت نکردید، چون ظهر را اتیان کردید، پس مخالفت احتمالی للجامع کردید. پس در مقدمه اولی بحث تقریر شد که اگر موافقت قطعیه را ترک کنید احد الاطراف را مخالفت کنید، جمعه را نخوانید این یعنی مخالفت احتمالیه للجامع، استدلالش را هم عرض کردیم جامع اگر در ضمن جمعه باشد یعنی الزام فی ضمن الجمعه باشد شما مخالفتش کرده اید، ولی اگر الزام فی ضمن الظهر بود شما مخالفتش نکرده اید، پس شما مخالفت احتمالیه کرده اید. جامع هم انتزاعی است، یعنی احدهما، این اناء یا ان اناء خمر است. مقدمه اولی پس این شد که اگر موافقت قطعیه ترک بشود این مخالفت احتمالی جامع است.
مقدمه ثانیه چیست؟ مقدمه ثانیه این است که اگر تکلیف منجّز شد مخالفت احتمالی تکلیف منجّز جائز عقلا ام لا؟ قطعا باید بگویید لا یجوز، تکلیف منجّز را شما باید امتثال قطعی بکنید، مخالفتش چه به نحو قطعیه چه به نحو احتمالیه عقلا لا یجوز. فعلا دو مقدمه مرحوم اصفهانی را تقریر می کنیم. اگر گفتیم مخالفت احتمالیه تکلیف هم عقلا قبیح و غیر جائز عقلا، پس تمام شد که تکلیف منجّز بالعلم الاجمالی یستتبع موافق القطعیّة، باید موافقت قطعیه کند. حالا اگر شما بخواهید بیان محقق اصفهانی را نپذیرید این دو راه دارد، یا مقدمه اولی را انکار کنید یا مقدمه ثانیه را، اگر این مقدمتین را بپذیرید قطعا باید نتیجه را بپذیرید. شما مقدمه اولی که اگر موافقت قطعیه نکنید مخالفت احتمالی می شود، یا باید این را تشکیک کنید یا باید در مقدمه ثانیه تشکیک کنید که مخالفت احتمالی تکلیف منجز هم لا یجوز عقلا، قبیح عقلا، یکی از این مقدمات را باید انکار کنید که بتوانید رای مرحوم محقق اصفهانی را نقد کنید.
ما هم تحلیل و نقد محقق اصفهانی و هم تقریر محقق نائینی [بیان کردیم] که به نظرم تقریر مرحوم نائینی خیلی فنّی تر است، روی آن باید مقداری تامّل کنیم ان شاء الله برای جلسه بعد می گذاریم.
والحمد لله ربّ العالمین