1402/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امارات/ مبحث قطع / تحلیل نظریه اعلام ثلاثه در ماهیت علم اجمالی
مروری بر مباحث قبل
سخن در تنجیز علم اجمالی بود و عرض کردیم که مرحوم آخوند این نکته را مطرح فرمودند که آیا در تنجیز و تعذیر، علم اجمالی کالتفصیلی هست یا نه؟ ایشان یک فرمایشی را فرمودند که ما این فرمایش را تقریر کردیم ولی ان شاء الله جمع بندی و تحلیلش باید بماند و ان این است که به هر حال در حوزه علم اجمالی ما علم به وجوب احد الصلاتین (ظهر یا جمعه) داریم، فحیث لم ینکشف به التکلیف تمام الانکشاف چون تمام الانکشاف صورت نگرفته است، مرتبه حکم ظاهری ایشان فرمودند این جا وجود دارد، یعنی شارع می تواند به جریان اصول اذن بدهد و به تعبیری در اطراف علم اجمالی اذن در اقتحام بدهد، جمع بندی این فرمایش این می شود که ما بگوییم علم اجمالی مقتضی للتنجیز هست نه علّت تامّه، در جایی که علم تفصیلی بود علّیت تامّه داشت، علم تفصیلی به وجوب ظهر داریم، یا به وجوب جمعه، این جا دیگر امکان ترخیص نیست، این علّت تامه است. اما اگر گفتیم ان کانت مرتبة الحکم الظاهری محفوظة شارع بتواند در اطراف علم اجمالی اذن بدهد که شما جریان الاصول داشته باشید، این معنایش این است که علم اجمالی منجّز است لولا ترخیص الشارع، همین که گفتیم لولا به ترخیص شارع این می شود به نحو مقتضی، ما بگوییم علم اجمالی مقتضی تنجیز است نه علّیت تامّه داشته باشد.
برای تحلیل این ادّعا عرض کردیم که برخی از اصولین این مطلب را مطرح کرده اند که ما تنجیز یا علّیت تامه به نحو اقتضا یا به نحو علّیت تامه را اگر بخواهیم تحلیل کنیم فرع بر این است که ماهیت علم اجمالی را تقریر کنیم که چیست. وقتی ماهیت علم اجمالی روشن شد بتوانیم مقدار تنجیز و نحوه تنجیزش را بررسی کنیم. عرض شد در ماهیت علم اجمالی سه مبنا وجود دارد، مبنای جناب آخوند رحمت الله علیه را تقریر کردیم که ایشان گفتند العلم بالفرد المردد، ما الفرد المشخص داریم یعنی حدود شخصیه فرد برای ما مشخص است می گوییم هذا الاناء نجس یک الفرد المردد هم داریم، الفرد المردد یعنی هذا الاناء او ذاک الاناء، این الفرد المردد می شود. سوال این است آیا علم می تواند به الفرد المردد تعلّق بگیرد؟ یا نمی تواند بگیرد؟
ما دیروز بیان جناب آخوند رحمت الله علیه را تقریر کردیم که ایشان فرمودند علم می تواند به الفرد المردد تعلّق بگیرد و هیچ اشکالی هم ایجاد نکند. حاشیه کفایه را خواندیم ایشان در تحلیل وجوب تخییری فرمودند که وجوب که یک امر اعتباری است می تواند در وجوب تخییری بهذا او ذاک یعنی بالفرد المردد تعلّق بگیرد، صفات حقیقی ذات اضافه مثل علم می تواند بهذا الفرد او ذاک الفرد در علم اجمالی تعلّق بگیرد، پس اگر صفات حقیقیه می تواند به الفرد المردد متعلق شود قطعا مثل وجوب تخییری که یک امر اعتباری است می تواند تعلّق بگیرد. حالا این که ایا این حرف را بپذیریم یا نپذیریم بعد از این که دو رای دیگر را هم تقریر کردیم، تحلیل می کنم.
تحلیل نظریه مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی در ماهیت علم اجمالی
رای مرحوم نائینی در فوائد الاصول در تحلیل حقیقت علم اجمالی، الاتّجاه الثانی می شود. و مرحوم کمپانی در نهایة الدرایة ج3 ص 89 این دو بزرگوار نظرشان این است که ماهیت علم اجمالی علم به جامع است، نه علم به فرد مردد، چون علم به فرد مردد را مرحوم کمپانی رحمت الله علیه گفته اند که دو اشکال فنّی دارد، اگر بخواهیم بگوییم ماهیت علم اجمالی این است که علم اجمالی علم به فرد مردد باشد. این اشکال دارد، چون حرف حرف فنّی نیست باید یک تبیین دیگری از حقیقت علم اجمالی برای شما داشته باشیم. علم به جامع یعنی چه؟ اگر دقت کرده باشید نه در تحلیل مرحوم کمپانی نه در تحلیل مرحوم آخوند و نه در تحلیل مرحوم نائینی حقیقت علم اجمالی با حقیقت علم تفصیلی تفاوتی ندارد، علم، علم است. علم انکشاف تامّ است، در معلوم گاهی اوقات اتّفاقاتی می افتد. معلوم را آخوند الفرد المردد گرفت این بزرگواران علم به جامع گرفتند. علم به جامع اگر بخواهیم تحلیل کنیم یعنی علمی است که به شک و جهل مخلوط است. یعنی از یک طرف یک جانب ایجابی دارد و از طرف دیگر جانب سلبی دارد. جانب ایجابی اش اشتمال علم الاجمالی علی العلم بالجامع است. ما به وجوبی در جمعه علم داریم، آیا ماهیت علم با علم تفصیلی تفاوتی می کند؟ نه! منتهی معلوم به جای این که فرد باشد جامع است، چه ظهر باشد چه جمعه جامع بین این ها که صلاة است وجوب به آن واجبی که جامع بین این ها هست تعلّق گرفته است. از این طرف یک جانب سلبی هم دارد، جانب سلبی اش عدم تعدّ العلم من الجامع الی الفرد، افراد متعلق شک هستند این که عرض کردیم شکوک تفصیلی در اطراف یعنی ما به جامع واجب بین الامرین در جمعه علم داریم اما در خصوص ظهر شک است، در خصوص جمعه شکّ است، هذا الاناء و ذاک الاناء بخصوصه شکّ است، به خصوص این فرد ما علم نداریم. آیا علم از جامع به فرد تعدّی می کند یا نه؟ الان در ما نحن فیه می گوییم علم به جامع هست، نسبت به افراد علم تعلّق نگرفته است، حالا این که ما بپذیریم این حرف را یا نپذیریم این را ان شاء الله خواهیم گفت. عبارت مرحوم کمپانی را دقّت کنید: أن حقيقة العلم الإجمالي المصطلح عليه في هذا الفن علم اجمالی اصول را ما بحث می کنیم، یعنی علم اجمالی که آقایان حکماء مخصوصا در علم باری قبل از وجود ممکنات که علم اجمالی دارد، این علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است، این علم را ما بحث نمی کنیم. علم اجمالی که در اصول بحث می کنیم، لا تفارق العلم التفصيلي في حدّ العلميّة، در علمیت علم اجمالی فرقی با علم تفصیلی ندارد، این می خواهد فرضیه مرحوم آقاضیاء را ابطال کند که ان شاء الله تفصیلش را امروز خواهیم خواند. مرحوم اقا ضیا می فرمایند علمیت علم اجمالی با علمیت علم تفصیلی متفاوت است، [اما مرحوم کمپانی می فرمایند] در علمیت فرقی ندارد و ليسا هما طوران من العلم ما دو علم نداریم، یک علم غبار الود و یک علم شفاف و روشن، ماهیت علم دوتا نیست. نظرا إلى تعلق العلم الإجمالي بالمردد أعني أحد الأمرين، این که اقایان فرموده اند نه، ... كما في كلمات استادنا العلامة «رفع اللّه مقامه»، ایشان رای آخوند را رد می کند که ایشان گفته بود صفات حقیقیه به مردد تعلّق می گیرد فضلا از اعتباری، بل التحقيق أن طرف العلم ما یک عالم داریم و یک معلوم داریم، طرف العلم، ينكشف به تفصيلا انکشاف علم غبار آلود نیست. علم هم به معلوم تعلّق می گیرد، انکشاف العلم عن المعلوم هیچ غباری در ان نیست. چرا شما می گویید ماهیت علم اجمالی یک طور دیگر است؟ نه طور دیگری نیست. ينكشف به تفصيلا لا مجال للتردد فيه بما هو طرف للعلم، از ان حیث که طرف العلم هست، طرف العلم که در آن تردد راه پیدا نمی کند، طرف العلم روشن است، منکشف است. مرحوم آخوند چطور شما می فرمایید طرف العلم الفرد المردد است؟ این را باید ابطال کنید، چون اگر این را ابطال نکنید دلیلی ندارد که نظریه بدهید. این که حضرتعالی (ایشان می فرمایند استادنا العلّامة) می فرمایید طرف علم، الفرد المردد است چون الفرد المردد است و تردید در آن دارد گویا انکشاف تمام ندارد، این حرف باطل است، الفرد المردد نمی تواند طرف العلم باشد، پس ما باید طرف العلم را یک فرد معیّن مفصّل قرار بدهیم و ماهیت علم هم انکشاف تمام است.
آن فرد مفصّل چیست؟ ایشان می فرمایند جامع است، اگر ما گفتیم جامع طرف العلم است، این روشن است که انکشاف تمام است و تفصیلی است. فرد مردد نمی تواند طرف العلم باشد. اشکال فرمایش مرحوم آخوند در بیان و رای مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی، ابطال نظریه جناب آخوند هم باید انجام بدهیم. اشکال فرمایش مرحوم آخوند چیست که ما بگوییم علم داریم، طرف العلم مردد است، الفرد المردد است؟ مرحوم کمپانی می فرمایند این حرف قابل قبول نیست، چرا قابل قبول نیست؟ دو تا نکته، یک) مقوله علم باید به یک امر جزئی شخصی تعلّق بگیرد، دو) المردد بما هو مردد لا ثبوت له ماهيّة و لا هويّة، این را توضیح بدهیم ابطال رای مرحوم آخوند روشن می شود. این فرد مرددی که جناب عالی می گویید طرف العلم است، این فرد المردد یعنی چه؟ ایشان می فرمایند لا ثبوت له ماهیة، ما باید ثبوتا یک طرفی را فرض بکنیم تا اثباتا بحث کنیم که علم به این تعلّق می گیرد یا علم به این تعلّق نمی گیرد؟ به لا شیء که علم تعلّق نمی گیرد، به شیء باید تعلّق بگیرد، فرد مردد لا ماهیة و لا هویة، ماهیتا یعنی هر چیزی بخواهد تقرر ماهوی پیدا کند یک تعیّنی می خواهد، شما می گویید الحیوان الناطق، این تقرر و ثبوت ماهوی پیدا کرد، اما اگر گفتید الحیوان بعد بگویید الناطق او الناهق، اگر او بیاورید که تقرر ماهوی پیدا نمی کند. پس مردد تشخص ماهوی پیدا نکرد. دو) و لا هویة، در وجود، هر چیزی که تشخّص پیدا کند وجود پیدا می کند. وجود یساوق الشخصیّة، آیا فرد مردد می تواند وجود پیدا کند؟ فرد مردد که وجود پیدا نمی کند. اگر گفتیم الفرد المردد لا هویة و لا ماهیة لا ثبوت له، یعنی طرف العلم خارج می شود. پس تفسیر علم اجمالی با مشکل مواجه می شود. جناب آخوند، علم اجمالی را تفسیر کردید که العلم بالفرد المردد، ما می گوییم الفرد المردد لا هویة و لا ماهیة لا ثبوت له، پس با این تفسیر علم اجمالی باطل می شود. ما در علم باید یک طرفی را فرض کنیم، تصوّر کنیم تا بعد بگوییم علم تحقق پیدا کرده است، عبارت ایشان خیلی مهم است؛ إذ كل ماهية لها نحو من التعيّن الماهوي[1]
یا تعیّن ماهوی است یا تعیّن وجودی است که هر دو را ما نفی کردیم، حرف شما را ابطال کردیم. در این جا ما یک بحث حِکمی می کنیم، حقیقت علم را می خواهیم روشن کنیم که واقعا حقیقت علم چیست؟ پس این که جناب آخوند فرمودند الفرد المردد این توجیه حکمی ندارد.
پس چیست؟ ایشان می فرمایند ما مبنای خودمان را می گوییم که مبنای ما این است که علم اجمالی مثل علم تفصیلی است و علم به جامع است. نقد این بیان مرحوم اصفهانی را بعد از تمام شدن آراء می گوییم که آیا واقعا این استدلال تمام است یا وقتی ما خارج بیاییم بالوجدان می بینیم که علم اجمالی به فرد مردد تعلّق می گیرد. یک کسی اخبار می کند که یا زید یا عمرو یکی از این ها آمد، علم به مجیء زید یا عمرو دارم، آیا شما این جا احدهما را که وقتی می گوییم جائی احدهما هست آیا عرف و وجدان این را تایید می کند یا نمی کند؟ شما بگویید الفرد المردد که نمی تواند طرف العلم قرار بگیرد، این را چطور باید توجیه کنیم؟ یک نکته فنّی و حکم جناب محقق اصفهانی مرحوم کمپانی فرموده اند، حضرات اصولیین هم چون نتوانستند به لحاظ حِکمی این حرف را ابطال کنند و به تعبیر دیگر یک تصویر درستی از فرد مردد نتوانستند ارائه بدهند خیلی از آن ها این را پذیرفته اند، ولی یک مفرّی برای این که از این فرمایش مرحوم کمپانی نجات پیدا کنیم وجود دارد. در آن بحث بیع ساع من الصبرة حاشیه مرحوم کمپانی بر مکاسب را متعرّض می شود، او یک نکته دیگری دارد که ان شاء الله ان جا عرض خواهیم کرد. پس الان اشکال فنّی مرحوم کمپانی به رای استادشان مرحوم آخوند این شد که الفرد المردد نه ثبوت ماهوی دارد، یعنی ثبوت ذهنی در وعاء ذهن ثبوت ندارد و نه ثبوت هویتی و وجودی دارد، و اگر چیزی نتوانستیم برایش موضوعا درست کنیم چطور می توانید بگویید حکما به آن علم تعلّق می گیرد؟ پس علم اجمالی را تفسیری کردید که مبتنی بر یک مبنای فاسد است. این ابطال رای آخوند و اثبات فرمایش خودشان بود.
نظریه مرحوم اقا ضیاء در تحلیل علم اجمالی
در مقابل این دو رای، مرحوم اقاضیاء رحمت الله علیه عبارتی را آورده اند که این فرمایش هم به یک معنا قابل دقّت و توجّه است، مرحوم شهید صدر هم در مباحث الاصول ج4 ص 21 و هم در حلقه ثالثه ص 354 این سه رای را تقریر کرده اند، تحلیل را از ایشان استفاده خواهیم کرد.
رای سوم و اتّجاه سوم، رای مرحوم اقاضیاء است. ایشان یک تفاوتی با مرحوم آخوند و مرحوم نائینی و مرحوم کمپانی دارد و آن این است که این اجمال را در حقیقت ادراک و علم تحلیل و تفصیل کرده است. این اقایان علم را دست کاری نکردند، مرحوم نائینی هم (در فوائد الاصول ج3 ص75) [علم را دست کاری نکردند.] مرحوم آقاضیاء در نهایة الافکار ج3 ص 48 ایشان می گویند که تنظیر کرده اند اگر یک فردی از دو می آید و شما اخبار می دهید، اخبار به جامع می دهید؟ نه! رویت عن بعید، ایا در ناحیه معلوم که شما دو بزرگوار می گفتید یکی از شما می فرمودید الفرد المردد، آیا معلوم الفرد المردد است؟ نه! المفرد المشخّص است، آیا اخبار به جامع می دهید؟ اخبار به جامع هم نیست، اخبار به فرد است، اخبار به فرد مشخص است. پس چی اتّفاق افتاده است که وقتی جلو می اید علم تفصیلی است و وقتی از دور می اید می گویید اجمالا می اید، چه اتفاقی افتاده است؟ ایشان می گویند یک غباری روی عینک نشسته است، فرق علم اجمالی و تفصیلی این است، گویا آن انکشاف با این انکشاف تفاوت می کند. این انکشاف تمام است، صد در صد است، آن انکشاف غبار آلود است. اگر این تفصیل را آوردیم یعنی ماهیت علم اجمالی با ماهیت علم تفصیلی متفاوت است. این ماهیت خیلی جا ها به درد ما می خورد. در مورد این ماهیت ما باید اتّخاد مبنا کنیم، فرض بفرمایید اگر شما برایتان بیان واصل شد عقل برای شما تعذیر و تنجیز قائل است. آیا علم اجمالی که این طور در آن شائبه غبار و این ها دارد یصدق علیه که بیان است؟ یا اگر علم اجمالی، علم به جامع بود و به افراد سرایت نکرد، در ناحیه افراد حجّت تمام است؟
این آقایانی که مثل مرحوم مجلسی فرموده اند علم اجمالی کالجهل است راسا استدلالی دارند. می گویند وقتی ما می خواهیم این ظرف را بخوریم هذا الاناء و ذاک الاناء، این ظرف را می خواهیم بخوریم آیا علم به نجاستش داریم؟ نه! آن ظرف را هم می خواهید بخورید آیا علم به نجاستش حین ارتکاب فعل و حین اقتحام دارید؟ قطعا علم به نجاست نیست. شما می گویید اگر ظرف الف را خوردیم، ظرف ب را هم خوردیم و استعمال کردیم بعد الفعل علم به وجود می آید به تحقق معصیت، کی گفته است بعد الفعل اگر علم به معصیت پیدا کنیم این اخلال به رسم عبودیت می شود؟ نه! شما الان که تتن را استعمال می کنید حین الفعل اصل برائت را جاری می کنید، بعد الفعل انکشاف به وجود می آید که حرام بوده است، یعنی علم به حرمت بعد الفعل که موثّر در فعل نمی شود، این را باید نقد کنیم. می گویند ماهیت علم اجمالی، ماهیت علم اجمالی شما می گویید علم به جامع است، و این علم به جامع سرایت به افراد نمی کند، می خواهیم بگوییم آیا علم اجمالی برای حرام بودن مخالفت قطعیه، علّیت دارد؟ یا موافقت قطعیه واجب است؟ یعنی باید هر دو طرف را احتیاط کنید و در ظهر جمعه انجام بدهید، یا در انائین مشتبهین هر دو طرف را ترک کنیم. البته این استدلال مخدوش است، ان شاء الله پاسخ می دهیم. می خواهیم بگوییم اگر جامع یا فرد مردد گرفتیم حین العمل که شما نمی توانید بگویید حرمت دارد، یعنی حین الفعل لولا توجّه به بقیه اطراف شما وقتی هر طرف را مستقلا انجام می دهید حین الفعل علم نیست -این توجیه این اقایان است- بعد الفعل علم به وجود بیاید مثل همین تتن است، بعد از فعل علم به حرمتش پیدا کنیم، علم بعد از فعل که موثر در حرمت حین الفعل نیست. این استدلال را گفته اند، این را نمی پذیریم اما ان شاء الله نقدش خواهیم کرد. پس فرمایش ایشان این است که در علم هیچ اتّفاقی در ناحیه معلوم نیست که جامع باشد یا الفرد المردد باشد، اگر هم ما یک امتیازی بین علم اجمالی و بین علم تفصیلی قائلیم در ناحیه خود علم است، غباری است که در ناحیه خود علم است. علم مشوب به یک شکّی است به هر حال، آیا می شود چنین چیزی را بگوییم یا نه؟ ان شاء الله در ابتناء مبنای ما که آیا علم اجمالی تنجیزش مثل علم تفصیلی است یا تنجیزش مثل علم تفصیلی به نحو علّیت تامه نیست، به نحو اقتضاء است. ان شاء الله خواهد آمد.
والحمدلله رب العالمین