1401/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/ مفهوم وصف / تحریر محل نزاع و بیان مرحوم آخوند، نائینی و حضرت امام
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین
مفهوم وصف
بحثی را که امروز در بخش مفاهیم شروع میکنیم، مفهوم وصف است. در بحث مفاهیم، اصولا بعد از مفهوم شرط، مفهوم وصف مطرح میشود و چند نکته را به عنوان مقدمه عرض میکنیم و بعد وارد مباحث ان میشویم گرچه مباحث فنی ثبوت المفهوم و عدمه را تفصیلا در مفهوم شرط متعرض شدیم.
نکات مقدماتی
نکته اول: تعریف وصف
مرحوم اخند در کفایه عبارتی دارند: فصل الظاهر أنه لا مفهوم للوصف و ما بحكمه[1] وصف و هر آنچه در حکم وصف است مفهوم ندارد. مرحوم مشکینی در حاشیه کفایه تعریفی از وصف دارند و معمولا هم اقایان همین تعریف مد نظرشان است. الظاهر أنّ المراد من الوصف هو المشتقّ النحوي الدالّ على عنوان منطبق على الذات منتزع عنه باعتبار تلبّسها بمبدإ خارجي خب این مشتق نحوی که مراد ما هست، دو چیز را خارج میکند: لا المشتقّ بالمعنى الّذي تقدّم في مبحث المشتق اگر خاطرتان باشد در بحث مشتق تعریفی را ارائه دادیم که مشتق در اینجا، آن مشتق نیست. ان بحثی که مطرح کردیم، الشامل لمثل العبد و الزوج من الجوامد،اینها جامد بودند ولی در بحث مشتق گفتیم که اینها محل نزاع هست چون تلبس بالمبدا و من قضی عنه المبدا در کلمه العبد هست، یا مثلا کلمه زوج گرچه که جامد است ولی این مسائل در ان جریان دارد به اعتبار ما کان به اعتبار تلبس بالمبدا ان است و ان مشتق منظور ما نیست بلکه مشتق نحوی منظور ما هست و لا خصوص الوصف النحوي[2] وصف نحوی هم به تنهایی مراد ما نیست زیرا وصف نحوی مقابل حال و تمییز است حتی مقابل ظروف مکان و زمان است. در مثال جائنی الرجل العالم. اینجا وصف نحوی است. الرجل الراکب که وصف نحوی است اما جائنی الرجل راکباً، این دیگر وصف نحوی نیست بلکه حال است. ولی در مانحن فیه این حال را هم، در حوزه وصف بحث میکنیم. پس منظور ما از وصف در اصول، اعم از ان وصف نحوی است و خصوص وصف نحوی نیست که بفرمایید که حال و تمییز خارج میشود.
نکته دوم: تحریر محل نزاع
نکته بعدی این است که مرحوم اخند در کفایه عبارتی را دارند که در تحریر مساله و تحریر محل نزاع دو قول را باید تحلیل بکنیم تا فرمایش ایشان روشن بشود. ایشان میفرمایند: لا مفهوم للوصف و ما بحكمه ان چیزهایی که به حکم وصف است. بعضی از چیزها وصف ضمنی است و روایتی است که نقل شده است و مرحوم مشکینی هم در حاشیه شان این را اورده اند که لئن يمتلئ بطن الرّجل قيحا خير من أن يمتلئ شعرا این وصف ضمنی دارد و به حکم وصف نیست. املاء قیح بهتر از امتلاء شعر است یعنی اگر امتلاء نباشد و کم باشد ایا اشکال ندارد؟ ایا چنین مفهومی را میتوان گرفت؟ اگر بگوییم مفهوم دارد یعنی امتلاء نباشد، مشکلی نیست. و میگویند که اینجا به حکم وصف است نه اینکه وصف باشد وتعبیر بعضی از اعلام، وصف ضمنی است ولی این هم محل بحث است. در اصول به اینها در مفهوم وصف، متعرض میشویم. حال آن دو رای این است:
رای اول، مرحوم آخوند و حضرت امام (مفهوم در وصف معتمد و غیره)
لا مفهوم للوصف مطلقا. در این نظر، جناب آخوند نظر به تحدید صورت مساله از جانب دیگران دارند که وصف معتمد بر موصوف داریم یا وصف غیر معتمد داریم که این محل نزاع است. کدام یک را در مفهوم وصف باید متعرض بشویم؟ معتمد بر موصوف، یعنی وصفی که موصوفش در منطوق ذکر شده است. در مثال اکرم العالم العادل اینجا موصوف ذکر شده است و وصف اعتماد بر ان دارد این قطعا محل بحث است زیرا عالم موصوف شده است و وصفش عادل است یا اکرم الرجل العادل که اگر رجلی عادل نبود ایا انتفاء وجوب اکرام دارد؟ که مفهوم برایش ثابت باشد؟
در ان جایی که وصف غیر معتمد به موصوف داریم یعنی وصف به تنهایی ذکر شده است مثلا اکرم العادل و موصوف (رجل) را ذکر نکرده ایم. سوال این است که ایا در جمل وصفی، ایاوصف غیر معتمد هم محل نراع هست یا نه؟
برای هردو در فقه مثال دارد مانند روایتی که از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است فی الغنم السائمة زکاة. اینجا فی الغنم موصوف است و السائمه که مقابل معلوفه است اینجا اعتمد الوصف علی الموصوف؛ و در مثال دیگر که وصف غیر معتمد بر موصوف است، مانند ﴿السارق و السارقة فاقطعو ایدیهما﴾.
مرحوم صاحب الکفایه با این کلمه مطلقا، بیان کننده این هستند که هردو وصف داخل در محل نزاع است پس مطلقا بحث میشود، سواء اعتمد الوصف علی الموصوف او لم یعتمد. مطلق الوصف موضوف بحث ما است. مطارح و فصول الغرویة این مساله را مطرح کردند که وجهش را عرض میکنیم. مرحوم امام در مناهج با مرحوم اخند هم رای شده اند و مطلق الوصف را داخل در محل نزاع میدانند. مخالف این رای مرحوم محقق نائینی است و مرحوم اقای خویی در محاضرات با مرحوم نائینی هم رای شده اند پس مرحوم خویی با مرحوم امام مخالفت در رای دارند پس باید متعرض این اراء بشویم تا صورت مساله روشن بشود.
مرحوم نائینی عبارتی را در فوائد دارند که امام هم این عبارت را اوردند و نقدی هم دارند. بیان امام این است که: في مفهوم الوصف و لا بدّ فيه من ذكر مقدّمتين: المقدّمة الأولى:الظاهر أنّ محطّ الكلام أعمّ ممّا اعتمد الوصف على موصوفه أولا، پس باید مطلقا بگوییم که وصف محل نزاع است خواه اعتماد بر موصوف داشته باشد یا نداشته باشد. كما صرّح به بعض أئمّة الفن این ابوعبید بصری است که خواهیم گفت و الشاهد عليه: أنّ المثبت مثبت هستند یعنی هم وصف معتمد و غیر معتمد در محل نزاع هستند، تمسّك بفهم أبي عبيدة که این را در ادله بحث خواهیم کرد که ابو عبیده تمسک به قول پیامبر کرده است که فرمودند في قوله: (مطل الغنيّ ظلم)،در اینجا غیر غنی یعنی مطل الفقیر غیر ظلم یا و (ليّ (یعنی تسویف) الواجد يحلّ عقوبته و عرضه)[3] ،مطل الغنی یعنی کسی که مال دارد تا دینش را پرداخت بکند ولی ندهد ظلم است که مفهوم گرفته اند که اگر کسی ندارد تا پرداخت بکند، پس ظلم نیست. لیّ الوالجد هم یعنی سوف سوف کردن که اینجا وصف غیر معتمد است زیرا نگفته است که لی الرجل الواجد بلکه خود وصف به تنهایی ذکر شده است یا مطل الغنی گفته اند نه اینکه مطل الرجل الغنی و با این حال، آقایان از این جملات مفهوم گرفته اند و مفهومش این میشود که در لیّ غیر واجد، حق ندارید که متعرض عقوبتش بشوید. این آقایان این وصف غیر معتمد را ملحق به لقب نکردند تا بگویند این لقب است و مفهوم ندارد.
رای دوم، مرحوم نائینی (مفهوم در وصف معتمد فقط)
مرحوم نائینی میفرمایند که: الحق هو اختصاص محلّ النزاع بالوصف المعتمد على الموصوف دون غيره محل نزاع باید در وصف معتمد باشد یعنی در مثال اکرم الرجل العادل. زیرا فانّ غيره ليس إلّا كمفهوم اللّقب ما در مفهوم لقب خواهیم گفت وصفی که اعتماد ندارد، همان لقب است و خواهیم گفت که تحقیقا اجماع داریم بر اینکه لقب مفهوم ندارد پس دیگر این نوع وصف، محل نزاع نیست. این نکته اول است و نکته دومی هست که امام این نکته را نقد کردند: الالتزام بالمفهوم فيما إذا ذكر الموصوف صريحا، این برای جایی است که موصوف، صریحا در منطوق امده باشد یعنی بگوید اکرم الرجل العالم یا فی الغنم السائمه زکاة و دلیلش این است که انّما هو لخروج الكلام عن اللّغوية این استدلال مرحوم نائینی است که برای اینکه کلام را از لغویت خارج بکنیم، باید وصف مفهوم داشته باشد مثلا غنم موصوف است و السائمة وصف است و بحث میشود در اینکه السائمه اگر مفهوم نداشته باشد، ذکرش در کلام لغو است زیرا اگر پرسیده شود که در حکم غنم معلوفه چیست؟ و شما بگویید در غنم معلوفه هم زکات هست، گفته میشود که اگر بخواهد غنم معلوفه هم زکات داشته باشد ذکر السئائمه لغو میشود و این استدلالی است که مرحوم اقای بروجردی برای اثبات مفهوم در وصف ذکر میفرمایند که اگر برای مطلق غنم زکات ثابت بود، دیگر ذکر سائمه لغو میشود. عبارتشان این است: إذا ذكر الموصوف صريحا، انّما هو لخروج الكلام عن اللّغوية، ... و هذا لا يجري في مثل أكرم عالما، اگر گفته میشد که اکرم الرجل العالم، میتوانستیم بگوییم که برای اینکه ذکر عالم لغو نباشد، محل نزاع است که مفهوم داشته باشد یا نداشته باشد ولی اگر رجل را ذگر نکنیم و وصف غیر معتمد باشد، مانند اکرم العادل در اینجا عادل موضوع شده است و دیگر لغو نیست. فانّ ذكر موضوع الحكم لا يحتاج إلى نكتة غير إثبات الحكم له[4] ، اکرم العالم موضوع الحکم عالم است و دیگر لغویتی پیش نمیاید فلذا استدلال ایشان این است که چون با این استدلال (لغویت) مفهوم وصف را ثبات میکنیم، پس باید که وصف معتمد محل بحث باشد.
اشکال مرحوم امام به علامه نائینی
حضرت امام در مناهج این بیان را نقد میفرمایند: و ما في تقريرات بعض الأعاظم: من أنّ الالتزام بالمفهوم فيما إذا ذكر الموصوف صريحا إنّما هو لخروج الكلام عن اللّغويّة و هذا لا يجري في مثل:«أكرم عالما»، فإنّ ذكر الموضوع لا يحتاج إلى نكتة غير إثبات الحكم له، لا إثباته له و نفيه عن غيره، این عبارت مرحوم نائینی، منظورٌ فيه، حضرت امام میفرمایند که این اشکال دارد و اشکال این است که لأنّ تقريب اللّغويّة يأتي في الثاني أيضا،همان تقریر لغویتی که در اکرم الرجل العادل گفته شد که متعلق اکرام، رجل عادل است و لولا دخالة العادل فی الحکم، یلزم اللغویة که امام میفرمایند به همین استدلال، اینجا هم لغویت پیش میاید فإنّ الموضوع لو كان فاقد الوصف مثلا بگوید اکرم العادل که عادل موضوع الحکم است و كان الحكم ثابتا للموصوف و غيره حالا اگر عدالت نقشی در تعلق حکم ندارد، پس چرا گفتند اکرم العادل؟ چرا نگفتند اکرم الانسان پس اگر عادل را موضوع الحکم هم قرار بدهیم، باز هم این وجهی که لئلا یلزم اللغویه هست، پیش میاید یعنی مرحوم امام میفرمایند که الکلام، الکلام. ان استدلال در وصف معتمد در غیر معتمد هم جریان دارد.و كان الحكم ثابتا للموصوف و غيره اگر حکم در غیر موصوف هم جاری بود، لما كان لذكر الموصوف بما هو موصوف وجه، و الصون عن اللّغويّة لو تمّ في الأوّل لتمّ في الثاني اگر در وصف معتمد حرف تمام باشد، در وصف غیر معتمد هم حرف تمام است. یعنی استدلال مرحوم نائینی بر اینکه وصف معتمد مفهوم دارد و غیر معتمد ندارد، این استدلال صحیح نیست.
ملاحظه ای بر اشکال مرحوم امام
اجمالا عرض بکنیم که اگرچه بخواهیم با استدلال حضرت امام همراه بشویم، ولی استدلال ایشان استدلال دِقّی و تحلیلی است. لقائل ان یقول که فهم عرف مساعده با این تحلیل نمیکند. که بعدا تفصیلا به آن میپردازیم.
این از نکته دومی که در تحریر محل نزاع باید به ان پرداخته میشد. و محل نزاع روشن شد.
نکته سوم: اقوال در مساله
در مساله چند قول است:
• عدم ثبوت مفهوم برای وصف: مشهور قائل به این نظر هستند.
• ثبوت مفهوم برای وصف: محقق بروجردی (در کتاب لمحات و حاشیه بر کفایه[5] متعرض شده اند).
• تفصیل بین ثبوت مفهوم برای وصفی که علیت را میرساند و عدم مفهوم برای وصفی که علیت را نمیرساند (مرحوم علامه).
قبل از اینکه ادله مشهور (منکرین) را بررسی بکنیم که این ادله مبسوط هستند، تقریر اقای بروجردی، یعنی قائلین به مفهوم وصف را ذکر میکنیم که بعد محل اثبات و انکار در بررسی مثبتین روشن باشد.
قول اول: ثبوت مفهوم (مرحوم سید بروجردی)
مرحوم بروجردی در حاشیه شان بر کفایه عبارتشان این است که اگر ما بخواهیم بر طریق متاخرین مشی کنیم، یعنی دلالت جمله وصفیه را وضعا بر مفهوم بحواهیم اثبات بکنیم، عبارتشان این است که و دون إثباته خرط القتاد کسی این کار را نمیکند ولی اگر بر مبنای متقدمین بخواهیم مطرح بکنیم که حکیم کار لغو نمیکند و اگر مفهوم نداشته باشد لزوم اللغویة پیش میاید. وقتی مولی در مقام بیان میفرمایند که فی الغنم السائمه زکاة، این سادمه باید مفهوم داشته و معلوفه را خارج بکند و اگر اینگونه نباشد، اتیان این قید لغو است. مرحوم اقای بروجردی، نمیخواهند مناقشه با متاخرین در استدلالشان داشته باشد یعنی وارد نقض و ابرام در ناحیه ادله لفظیه نمیشوند عبارت ایشان این است: ما اختاره المصنّف قدّس سرّه این عبارتی که مختار مرحوم آخند است من عدم دلالة الوصف على الانتفاء عند الانتفاء ممّا لا ينكر فيما إذا قلنا بدلالته عليه من باب ثبوت وضع الوصف للعلّية اگر بخواهیم دلالت وضعی را برای مفهوم ثابت بکنیم، این مما لاینکر است كما هو كذلك في مفهوم الشرط، على ما هو عليه عامّة المتأخرين، فانّ إثبات وضعه لذلك ممّا لا طريق إليه، و دون إثباته خرط القتاد، و امّا إذا قلنا بدلالته عليه من باب لزوم اللغوية كما عليه عامّة المتقدمين فدلالة الوصف عليه بمكان من الإمكان[6] و در این صورت به همان دلیلی که در شرط قائل به مفهوم شدیم، در وصف هم قائل به مفهوم میشویم پس ادله قائلین به ثبوت مفهوم، همان ادله صون الحکیم عن اللغویه است.
ملاحظه ای بر کلام مرحوم محقق بروجردی
این را تحلیل میکنیم که ایا کلام حکیم فقط با داشتن مفهوم مصون است یا میتواند مفهوم نداشته باشد و لغو هم نباشد در معالم وجوهی را ذکر کردند که وصف مفهوم ندارد ولی لغو هم نیست.مثلا در ایه شریفه ﴿لاتقتلوا اولادکم من املاق﴾. ایا مفهوم دارد؟ این استدلال را نقد تفصیلی خواهیم کرد. اینکه اگر مفهوم نداشته باشد موجب لغویت میشود، این مبتنی بر یک مبنایی است که ان با اشکال مواجه است و امکان دارد که وصفی بیاید و مفهوم نداشته باشد و لغو هم نباشد مثلا میخواهد یک موردی را تاکید بکند مانند اکرم الرجل العالم که میخواهد عالم را تاکید بکنند. این اصل استدلال مرحوم محقق بروجردی است و اجمالا اشکالی هم مطرح شد، تفصیلش در جلسه بعد.
والحمدلله رب العالمین.