1401/07/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مفاهیم/ مایز مفهوم و دلالت التزامی / تحلیل کلام مرحوم نائینی و شهید صدر در مایز مفهوم و دلالت التزامی
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
مایز مفهوم و دلالات التزامی
بحث ما در تعریف مفهوم بود، فرمایش محقق خراسانی مرحوم آخوند را بیان کردیم و عرض شد که مفهوم در مقابل منطوق محل بحث است، و علی القاعده دلالت مطابقی را ما مفهوم می گوییم و دلالت التزامی جمله را به ان مفهوم اطلاق می کنیم، این سوال را باید بررسی می کردیم که ما دلّ علیه اللفظ لا فی محلّ النطق را یا حکم غیر مذکور به تعبیر پایان جناب آخوند به عنوان مفهوم گرفتیم، همه دلالات التزامیه داخل می شوند و به تعبیری تعریف مفهوم مانع اغیار نیست، این مانعیت اغیار را چطور باید تامین کنیم؟ وجه تمایز دلالات التزامی با مفهوم چه می شود؟ چون تمایز مفهوم با منطوق را بیان کردیم، اما با دلالات التزامیه بیان نکردیم، هر مدلول التزامی را قطعا نمی توانیم به ان مفهوم اطلاق کنیم، دیروز مثال زدم؛ وجوب صلات دلالت می کند بر وجوب مقدمه صلات، اگر فرض کنیم که وجوب مقدمه را بپذریم. آیا این جا می توانیم به وجوب مقدمه اطلاق کنیم مفهوم کلام «اقم الصلاة» است؟ قطعا نمی توانیم داشته باشیم. چطور می توانید این مدالیل التزامی را از مفهوم جدا کنید؟ مانعیت اغیار را چطور می توانید تامین کنید؟ پس ما یک نکته اضافه ای این جا می خواهیم که ان نکته اضافه مانعیت اغیار را برای ما تامین کند. این جا چند تقریب وجود دارد برای این که تمایز بین مدالیل التزامی و مفاهیم را بتوانیم تبیین کنیم. در داخل پرانتز عرض کنم این که ما مفاهیم از مدالیل التزامی می دانیم تقریبا مسلّم است، چون مدلول التزامی منطوق می شود، مفاهیم ذیل مدلول بالتضمن هم قرار نمی گیرد. حال این که ما اصلا دلالت تضمّنیه داریم یا نداریم؟ دلالت تضمّنی بر فرض پذیرشش با دلالت مطابقیه هم رتبه است، ولی دلالت التزام تاخّر دارد لذا این که آقایان فرموده اند تبعیت در انفهام یک تاخّر رتبی باید اعمال بشود لذا ما مفاهیم را باید ذیل مدالیل التزامی تحلیل کنیم و مطرح کنیم.
کلام مرحوم نائینی در مایز مفهوم و دلالات التزامی
اولین تقریب، تقریب مرحوم محقق نائینی رحمت الله علیه است ایشان در فوائد الاصول ج2 ص 477 ایشان یک بیانی دارند که ما تقریر کنیم، نقدش هم در بیانات سید خویی رحمت الله علیه آمده است آن جا متعرّض می شویم، ایشان می فرمایند که ما وقتی می توانیم مدلول التزامی را مفهوم بنامیم که این مدلول التزامی لزوم بیّن بالمعنی الاخص داشته باشد، پس این نقطه مایز شد.
و اللازم في الدلالة الالتزامية، رابطه لازم و ملزوم را شما به چند نحو می توانید تحلیل کنید! این لزوم یا بیّن است یا غیر بیّن است، اگر لزوم بیّن شد یا بیّن بالمعنی الاخص است یا بیّن بالمعنی الاعم است، آنی که در منطق در رابطه این اقسام شما مطالعه کردید در مفاهیم افرادی مطرح شده است، ما الان این لزوم را در قضایا و مفاد قضیّه بحث می کنیم که خود این مفاد قضیّه هم بحث است که آیا می توانیم این اقسام لازم را اینجا هم تطبیق کنیم یا نه! این را باید بحث کنیم، بیّن بالمعنی الاخص پس یعنی نفس تصوّر ملزوم در تصوّر لازم کفایت کند، حالا در مفاهیم افرادی این طوری تعریف کردید، در علم میزان و منطق، این جا هم فعلا ان را استفاده کنید. لزوم بیّن بالمعنی الاخص یعنی رابطه بین ملزوم و لازم بیّن است و نیاز به مقدمه خارجی اصلا ندارد، بالمعنی الاخص یعنی نفس تصور ملزوم کفایت می کند در تصوّر لازم، بیّن بالمعنی الاعم این است که نفس تصوّر ملزوم کفایت نمی کند بلکه باید ملزوم را تصوّر کنیم، لازم را هم تصوّر کنید، این جا می شود بیّن بالمعنی الاعم، که ملازمه هم تصوّر می شود بیّن بالمعنی الاعم محقق می شود. لزوم غیر بیّن نیاز به مقدمه خارجیه دارد، شما با فرض پذیرش ملازمه بین وجوب شیء و وجوب مقدّمه اش، با فرض این که بپذیرید ملازمه هست این ملازمه غیر بیّن است، یعنی یک مقدّمه خارجیه عقلیه ای شما باید بیاورید که اثبات الملازمه کند، اگر ملزوم را مقدمه واجب را، واجب را فرض کنید، مقدمه واجب را فرض کنید، ملازمه شان را هم تصوّر کنید شما منتقل به ملازمه نمی شوید یک مقدمه خارجیه ای یک مقدمه عقلیه ای باید اثبات الملازمه کند، این لزوم غیر بیّن است. مرحوم نائینی می فرمایند: و اللازم في الدلالة الالتزامية شما ملزوم را در دلالت التزامی دارید حالا نسبت لازم را با ملزوم می سنجید که چطور است، امّا ان يكون لازما بالمعنى الأخصّ، و امّا ان يكون لازما بالمعنى الأعمّ. و اللازم بالمعنى الأعم، سواء كان في المعاني الأفراديّة أو في الجمل التركيبيّة، لازم اگر بالمعنی الاعم شد ليس من المداليل اللفظيّة لأن اللفظ لا يدل عليه و لا ينتقل الذّهن إليه بواسطة اللفظ، این انتقال صورت نمی گیرد بل يحتاج إلى مقدّمة عقليّة. شما در وجوب مقدمه هم می گویید مدلول التزامی است، چرا اسم وجوب مقدمه را مفهوم نمی گذارید؟ به خاطر این که وجوب مقدمه لازم بالمعنی الاعم است، به تعبیر مرحوم خویی این جا یک خلطی در لازم غیر بیّن و لازم بمعنی الاعم در کلامات مرحوم نائینی به وجود آمده است، این تصریح مرحوم سید خویی است که یک خلطی شده است. در جاهایی که شما از تصوّر لازم به تصوّر ملزوم نمی رسید، ایشان می فرمایند یحتاج الی مقدّمة عقلیه مثل مقدمه واجب، مثل مسئله ضد این ها را جزء الفاظ نباید بدانیم، ... ليست من المباحث اللّفظيّة، لكون اللازم فيها لازما بالمعنى الأعم[1] بعد مثال می زنند روی بحثهایی که جلو می رود، اگر فرمایش جناب نائینی رحمت الله علیه را بخواهیم تلخیص کنیم، ایشان می فرمایند پس ماییز بین مدالیل التزامی و مفهوم این شد که مفهوم را عبارت اخری مدلول التزامی است که لازم بیّن بالمعنی الاخص است، این تبیین بیان ایشان.
ملاحظاتی بر کلام مرحوم نائینی
دو ملاحظه را بر کلام مرحوم نائینی عرض می کنیم، تفصیلا ان شاء الله به آن خواهیم رسید، ملاحظه اوّل ملاحظه ای است که در محاضرات مطرح شده است ج5 ص 57، که این مواردی که ایشان فرموده اند مثل مقدمه واجب و مانند آن این ها لازم بالمعنی الاعم است و جزء مفاهیم نیست، مرحوم نائینی می فرمایند ما لازم بالمعنی الاخص را جزء مفاهیم می دانیم و این موارد لازم بالمعنی الاعم است، یک مقدمه خارجیه ای می خواهد و لازم بالمعنی الاعم را ما جزء مفاهیم نمی دانیم. [سوال ما این است] آیا این جا جعل یک اصطلاحی شده است؟ اگر این است لا مشاحة فی الاصطلاح، ولی اگر بناست که با اصطلاح قوم تکلّم شود و مشی بشود و من هنا خلطی صورت گرفته است، شما باید می فرمودید این دلالات، دلالات غیر بیّن است نه بیّن بالمعنی الاعم است. دلالت وجوب صلات بر وجوب مقدمه، غیر بیّن است، اگر گزاره ای برای اثبات ملازمه اش نیاز به مقدمه خارجیه شد غیر بیّن می شود نه بیّن بالمعنی الاعم، فارق و مائز بین بیّن و غیر بیّن یک نکته است که ما برای اثبات الملازمه در بیّن نیاز به مقدمه خارجیه نداریم، اگر نیاز به مقدمه خارجیه شد غیر بیّن می شود. در نفس تعریف ملازمه بین و غیر بیّن، اول این مایز را روشن کنیم و بعد تطبیق بر مصادیق بدهیم.
ما المایز بین بیّن و غیر بیّن؟ ایشان می گویند این قضایایی که بیّن بالمعنی الاعم است مفهوم نیست، مثل وجوب مقدمه و مثل بحث حرمت ضد، چرا بیّن نیست؟ چون احتیاج به یک مقدمه ای دارد. اگر یک جایی برای اثبات الملازمه نیاز به مقدمه خارجی داشت، این غیر بیّن است نفرمایید بیّن بالمعنی الاعم است، که بعد شما ضابط بدهید، ضابطتان این باشد که ضابطه مفهوم و مائز مفهوم از دلالت التزامی این است که مفهوم باید بیّن بالمعنی الاخص باشد، عبارت مرحوم خویی این است: و من هنا يظهر ما في كلام شيخنا الأستاذ (قده) من الخلط بين اللزوم البين بالمعنى الأعم و اللزوم غير البين حيث أنه (قده) مثل للأول یعنی لزوم بیّن بالمعنی الاعم بتلك الدلالات مع أنك عرفت أن اللزوم فيها غير بين نه این که بیّن بالمعنی الاعم باشد، چرا غیر بیّن است؟ لاحتياجها إلى ضم مقدمة خارجية[2] ، ضابطه درستی است، پس ما قضیه ای را می گوییم ملازمه اش بیّن است که نیاز به مقدمه خارجیه نداشته باشد. حال ان که نیاز به مقدمه خارجیه ندارد خودش دو مدل است، بیّن دو مدل است، [یک)] نفس تصور ملزوم برای انتقال به لازم کفایت کند، این را بیّن بالمعنی الاخص می دانیم و آنی که نفس تصوّر ملزوم کفایت نکند، تصوّر لازم را هم داشته باشد، تصوّر ملازمه هم باید داشته باشد. ولی مقدمه خارجیه برای اثبات الملازمه نمی خواهد، چون مقدمه نمی خواهد این هم بیّن است ولی بالمعنی الاعم است چون نفس تصور ملزوم کفایت نمی کند، این ملاحظه اول بر فرمایش مرحوم نائینی است که اگر شما بر اصطلاح قوم صحبت می فرمایید این اشکال وارد است، اگر هم می خواهید جعل اصطلاح کنید بگوید منظور من از ملازمه بیّن بالمعنی الاخص این است، مراد از ملازمه غیر بیّن هم ان است، این را به هر حال باید بگویید تا اشتباه نشود، این اشکال اول به ایشان.
اشکال دومی که یمکن کسی وارد بکند این است که ایشان فرمودند ما ضابطه مفهوم و مایز مفهوم از دلالات التزامیه را این می دانیم که اگر ملازمه به لزوم بیّن بالمعنی الاخص باشد مفهوم است، این ضابطه آیا بر ما نحن فیه و محل بحث قابل تطبیق هست یا نه؟ شش بحث را در مفاهیم مطرح کرده اند (برخی بیشتر هم مطرح کرده اند) مفهوم شرط، مفهوم وصف، مفهوم عدد، مفهوم لقب، مفهوم غایت، این ها را بحث کرده اند. بعد استدلالاتی که آقایان در همان مفهوم شرطی که اوضح مفاهیم است یعنی اگر در یک جا ما بخواهیم قائل به مفهوم شویم علی القاعده در شرط باید قائل به مفهوم شویم، ادلّه ای را که اصولیین آورده اند بر این که شرط مفهوم دارد یا ادله ای که منکر اقامه کرده اند که شرط مفهوم ندارد، این ها را نگاه کنید ادله سنگین فلسفی است، به قاعده الواحد لا یصدر الا عن الواحد استدلال کرده اند. این استدلالات فلسفی سنگین یعنی پس یک مقدمه خارجیه عقلیه ای را اقامه کرده اند برای این که بگویند شرط مفهوم دارد، شما می گویید مفاهیم یعنی مدالیل التزامی برای بیّن بالمعنی الاخص، بالمعنی الاخص یعنی چه؟ یعنی نیاز به مقدمه خارجیه ندارد به بیان خود شما، اگر نیاز به مقدمه خارجیه ندارد [پس چرا] این هم مقدمه علما اقامه کرده اند؟ یعنی ضابط شما به واقع مسائل اصولی قابلیت انطباق ندارد، بر اساس این ضابطی که شما می گویید اصلا ما نباید چیزی به نام مفاهیم در اصول داشته باشیم.
به هر حال اصولیین از قدمای بحث مفهوم شرط را مطرح کرده اند، از مرحوم سید مرتضی بگیرید، منکرین و موافقین همه ﴿لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصّناً﴾ مفصل بحث کرده اند، منکر و موافق ادله را آورده اند. پس این که شما می گویید بلا حاجة الی ضمّ مقدمه خارجیه معنایش این است که ما چیزی به نام مفهوم در اصول نداشته باشیم، پس یک ضابطی دادید که با واقع موضوعی منطبق نمی شود، این اشکال جدّی است.
مگر این که این طور از این اشکال پاسخ دهیم (یعنی از مرحوم نائینی دفاع کنیم) ما در اثبات مفهوم شرط واقعا احتیاج به مقدمه خارجیه نداریم، عرف بدون احتیاج به مقدمه خارجیه از ملزوم به لازم منتقل می شود، از مفهوم به منطوق منتقل می شود، عرف نیازی به مقدّمه خارجیه ندارد، این آقایان علمای اصول هستند که برای تبیین کار عرفی ادلّه ای را مطرح کرده اند. پس دو مرحله کنیم، عرف (عرف مخاطبمان) برای انتقال از وجوب صلات به وجوب مقدّمه نیاز به ضمّ مقدمه خارجیه دارد، لذا به ان مفهوم نمی گوییم، ولی برای انتقال از منطوق به مفهوم در مفهوم شرط ان جاءک زید فاکرمه عرف از این منطوق عرف برای این که به مفهومش منتقل شود، نیاز به مقدمه خارجیه ندارد، ولی علمای اصول در تبیین عدم نیاز عرف به مقدمه خارجیه ادلّه فلسفیه را ردیف کرده اند این معنایش این نیست که برای انتقال نیاز به ضمّ قرینه و مقدمه خارجیه داشته باشیم. این ادله به تعبیری تبیین فلسفی و عقلانی است از ان انتقال بدون احتیاج به مقدمه خارجیه، اگر کسی این حرف را در دفاع از مرحوم نائینی بگوید یمکن که بشود از ایشان دفاع کرد.
این فرمایش مرحوم نائینی بود در تمایز بین مدالیل التزامی و بین مفاهیم، فرمایش ایشان تا این جا کفایت می کند تا بعد به بحث های بعدی هم بتوانیم برسیم.
اشاره ای به کلام مرحوم آخوند
یک فرمایشی را هم مرحوم آخوند مطرح کردند که تقریب دیروز ما می شود، (خود مرحوم آخوند زمینه را برای نظریه پردازی شاگردانشان آماده کرده است) مرحوم آخوند می فرمایند انتقال به مدالیل التزامی دو جور است، گاهی اوقات شما به مدلول التزامی منتقل می شوید به خاطر خصوصیتی که در کلام است، عبارت ایشان این بود: لخصوصیة یستتبع ذلک، اگر انتقال به معنا التزامی (به مفهوم) به خاطر خصوصیتی است که در منطوق است این جا خصوصیتش چه بود؟ در قضیه شرطیه گفتیم علّت انحصاری خصوصیتش است. این را مفهوم می گوییم اما اگر شما منتقل به یک معنای التزامی شدید که به خاطر خصوصیت در کلام نیست، فرض کنید از وجوب ذی المقدمه به وجوب مقدمه منتقل می شوید اما لا للخصوصیة فی الکلام، در اقم الصلاة که چیزی نیست، پس مدالیل التزامی تمایزشان با مفاهیم به این است که این انتقال در مفاهیم لخصوصیة فی الکلام است، یک خصوصیتی در کلام هست مثل همین علّیت انحصاری که گفتیم، و این باعث می شود که مفهوم، مفهوم بشود. این را داشته باشید تا فرمایش مرحوم محقق اصفهانی را هم عرض کنم.
کلام محقق اصفهانی در مایز مفهوم و دلالات التزامیه
مرحوم محقق اصفهانی در نهایة الدرایه ج1 ص319 ایشان فرمایششان این است که مفهوم اوّلا تابعیت در انفهام دارد، این حیثیت انفهام که ما می گوییم تبعیت در انفهام دارد، این حیثیت انفهام گاهی اوقات، به تعبیر ایشان این است گاهی در منطوق ذکر شده است و گاهی اوقات در مفهوم ذکر نشده است، این حیثیت انفهام خارج از مدلول مطابقی است، اگر این حیثیت ملازمه استفاده از منطوق بشود به آن مفهوم می گوییم، اما اگر این حیثیت انفهام را از منطوق نفهمیم بلکه برهان بر این بخواهد از خارج اقامه شود این مفهوم نیست و مدالیل التزامیه می شود.
(بعد از این که هر چهار تقریب را گفتیم عرض می کنیم که آیا این فرمایشات واقعا به لحاظ جوهری تفاوت دارند یا یمکن که بگوییم که تقریب جدیدی است.)
تقریر مرحوم شهید صدر در مایز مفهوم و دلالات التزامیه
بیان دیگری که می توانیم در این جا مطرح کنیم بیانی است که مرحوم شهید صدر مطرح کرده اند، در بحوث ج3 ص 140 این بیان را دقت کنید! شهید صدر معتقد است که تمام این تقاریبی که مطرح شده است، این ها تقاریب تامّ و تمامی نیست، و ما باید یک وجه چهارمی را بگوییم کنار تقریب مرحوم آخوند و تقریب مرحوم نائینی و تقریب محقق اصفهانی، یک تقریب و وجه چهارمی را بگوییم، که این وجه رابع می تواند تمایز بین مدالیل التزامی و مفاهیم ایجاد کند.
اولا بیان ایشان را تقریر کنم بعد ببینیم این بیان واقعا تمام است یا امکان اشکال به آن وجود دارد.
ایشان می فرمایند جمل، قضایایی ارتباط بین الجزئین ایجاد می کند، مثل این قضیه شرطیه ای که محل بحث ما هست، ان جاءک زید فاکرمه، الان ارتباط قرار داده ایم بین جزئین، یعنی بین ان جائک و بین فاکرمه، ایشان می گویند این ارتباط، این ملازمه گاهی اوقات به تعبیر ایشان نفس و ذات احد الجزئین است، یک جزء اکرام است و یک جزء مجیء است، ملازمه ای که بین اکرام و مجیء این جا ما ادّعا می کنیم گاهی اوقات این ملازمه مال ذات این دو جزء است یعنی ذات مجیء یک ویژگی دارد که مستلزم اکرام است، یعنی به گونه ای که ما در این جمله این دو جزء را تغییر دادیم، به جای مجیء چیز دیگری گذاشتیم دیگر ملازمه نیست، ملازمه برای خود مجیء بود، این یک نوع تصوّر برای ملازمه، گاهی اوقات می گوییم نه! این ملازمه به گونه ای است که اگر ما این مفردات و ذوات را هم تغییر دادیم باز ملازمه هست، اگر بین ذات این دو جزء بود به ان مفهوم نمی توانیم بگوییم، ولی اگر بین ترکیب بود یعنی اگر این مواد و اجزاء را هم ما جابجا کردیم باز هم ملازمه باشد، این جا را ما می تونیم بگویم مفهوم است، ایشان مثال می زنند، عبارتشان این است: انَّ القضية این قضیه ای که بین جزئین ارتباط برقرار می کند یا این لازم لازماً لنفس هذين الجزءين بنحو لو بدلنا أحد الجزءين بشيء آخر فلا يثبت اللازم، اگر ما مجیء را دست زدیم دیگر لازم این جا وجود نخواهد داشت أو لازماً للربط بين الجزءين بنحو يكون اللازم ثابتاً ما دام انَّ الربط الخاصّ ثابت و إِنْ تغير طرفاه، نوع دوم این است که اگر ما طرفین را بخواهیم تغییر بدهیم باز هم ملازمه هست، فالقسم الثاني من اللازم هو المفهوم دون الأول[3] حالا مثالش را دقّت کنید. ایشان می گویند اگر بگوییم اکرم ابن العلویه، شما فرض کنید اگر باید ابن علویه را اکرام کنید پس نفس علویه را هم بالفحوی و مفهوم موافق باید اکرام کنید، پس شما منتقل به اکرام علویه شدید از ابن العلویه، از اکرم ابن العلویه منتقل شدید به اکرم العلویه، پس یک انتقالی پیدا شد. ادعای ما این جا این است که این مال ذات این موضوعی است که این جا مطرح می شود که اگر ما تغییرش بدهیم ملازمه قابلیت انفهام از او سلب می شود، مثلا اگر ما گفتیم اکرم الیتیم شما می توانید بگوید اکرم ابن العلویه که دلالت می کند بر اکرم العلویه پس اکرم الیتیم هم بتوانیم از ان فهم کنیم که امّ الیتیم هم باید اکرام کنیم. چطور ان جا از اکرم ابن العلویه می گفتید علویه که مادرش هست را به طریق اولی به مفهوم اولویت باید اکرام کنید. حالا این جا که می گویید اکرم الیتیم می توانید بگویید که ما منتقل می شویم به مادر یتیم (ام الیتیم) که او هم اکرام شود؟ نه، چرا نه؟ یک خصوصیتی ذات علویه داشت که ما را منتقل می کرد به مفهوم خودش و چیزی که تبعیت در انفهام داشت، این مدل انتقال ها را که انتقال قائم به این مادّه هست، به تعبیر ایشان به نفس الجزء قائم است نمی توان اسم اینها را مفهوم گذاشت، اما اگر در یک جایی شما آن مواد و ذوات را تغییر دادید باز هم ملازمه هست، می گویید ان جائک زید فاکرمه، شما منتقل می شوید به یک معنای غیر مذکوری حالا می گویید مجیء و اکرام را ما تغییر می دهیم، می گوییم ان سلّم علیک زید فاطعمه، ما هم اکرام را تغییر دادیم، هم ان جاءک را تغییر دادیم، مجیء را تبدیل به تسلیم کردیم (ان سلّم) آیا شما از این سیاق و ترکیب دوباره منتقل به ان حکم غیر مذکور می شوید یا نه؟ می گوییم بله می شویم، همان طور که از ان جاءک زید فاکرمه منتقل به مفهوم می شدیم از ان سلّم علیک زیدٌ باز هم منتقل می شویم، پس معلوم می شود ترکیب یک ویژگی دارد که ما را منتقل به آن معنای مدلول التزامی می کند، پس ما دو مدل انتقال به مدلول التزامی داریم، یک مدل انتقال به مدلول التزامی که مثل اول قائم به ذاتی ماده است، اگر اکرم ابن العلویه تبدیل شد به اکرم الیتیم دیگر ان انتقال صورت نمی گیرد. و انتقالی در مدالیل التزامی و انتقالی که قائم به ان ماده و به تعبیر دیگر آن طرفین ملازمه، قائم به طرفین نیست، به این ها مفهوم می گوییم.
این بیان مرحوم شهید صدر است که از بحوث عرض کردم، سوالی را که باید در تحلیل فرمایش شهید صدر به آن پاسخ بدهیم، آیا این یک تقریر جدید است یا یک مایز جدید که شما مطرح می کنید؟ بحث این است که یک مایز جدیدی دارید که بین مدالیل التزامیه و مفاهیم اراده می کنید یا یمکن کسی بگوید این بیانی است از همان بخصوصیة فی اللفظ که یستتبع این مدلول التزامی را؟ تفاوت این ها چیست؟ بیان مرحوم نائینی را اگر بپذیریم یمکن کسی بگوید یک مایزی ارائه می کنند که ایشان امده اند گفته اند لزوم بیّن داریم و غیر بیّن، اخص داریم و اعم داریم، اخصش مفهوم است و بقیه همه اش می شود مدالیل التزامی که قابلیت صدق مفهوم ندارد، ولی در تقاریب دیگر که ایا تقاریب جدایی است یا نه، ان شاء الله بماند در اتخاذ رای مختار که باید به این ها بپردازیم.
والحمد لله رب العالمین.