99/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تنبیه اول/تنبیهات استصحاب/استصحاب/ اصول عملیه
مقدمه سوم:
مرحوم میلانی می فرمودند: بعضی خیال کردند که الفاظ وضع شدند برای معنای مقید به فعلیت (یعنی معنایی که در خارج وجود داشته باشد) ( این حرف درستی نیست) بخاطر اینکه وضع الفاظ برای این است که مردم در وقت بیان مقصود خودشان، به وسیله لفظ ، معنایی که قصد کردند به مخاطب منتقل کنند و انتقال معنی با ایما و اشاره نباشد پس وضع لفظ فقط برای انتقال معنی است پس کلمه مثل میکروفن مخاطب منتقل به این شی خاص شود.
و انتقال وجود ذهنی است وقتی متکلم لفظی گفت مخاطب منتقل به معنای می شود و وجود ذهنی مقید نمی شود نه با وجود خارجی و نه با عدم وجود خارجی بخاطر اینکه مقید به وجود خارجی نمی شود چون وجود خارجی منتقل به ذهن نمی شود و این جسم خارجی مثل میکروفن و کاغذ و نظیر انها ممکن نیست به ذهن منتقل بشود.
و عدم نقیض وجود است و نقیض لا یقبل النقیض یعنی وجود ، نقیض را نمی پذیرد پس نه وجود خارجی به ذهن منتقل می شود و نه عدم وجود خارجی به ذهن منتقل می شود.
پس نتیجه این است که موضوع له لفظ نفس همان معنایی است که نه مقید به وجود خارجی است و نه مقید به عدم وجود خارجی است.
اقول
شاید کلام مرحوم میلانی ناظر باشد به رد چیزی که مرحوم مشکینی در حاشیه کفایه و همچنین اصول فقه بیان فرمودند:
کلام مشکینی:
عبارت این است: « فالأولى الاستدلال لعدم كفاية التقديري بالأخبار الظاهرة فيه، بمقتضى أخذ اليقين و الشكّ الظاهرين في الفعليّة، كما هو شأن المصادر طرّا. »[1]
توضیح عبارت: بهتر این است که بگوییم برای اثبات اینکه بگوییم یقین و شک تقدیری کافی نیست استدلال به اخبار کنیم چه اینکه یقین و شک که در اخبار بیان شده است ظهورشان در فعلیت است یعنی یقین و شک فعلی و نه تقدیری.
و همه مصدرها ظهورشان در فعلیت است.
ظاهر کلام مشکینی: مصدر وضع شده برای معنای مقید به فعلیت.
و شاید نظر معنای میلانی (که معنای مصدر فقط انتقال طرف است به وسیله لفظ و معنی مقید به فعلیت نیست.) نقد کلام مشکینی باشد.
مرحوم مظفر در کتاب اصول الفقه مقومات استصحاب را بیان می کنند و بعد می فرماید هفتم: فعلیت شک و یقین.
و بعد عبارت به اینجا می رسد:
«واعتبار هذا الشرط لا من أجل أن الاستصحاب لا يتحقق معناه إلا بفرضه، بل لأن ذلك مقتضى ظهور لفظ " الشك " و " اليقين " في أخبار الاستصحاب، فإنهما ظاهران في كونهما فعليين كسائر الألفاظ في ظهورها في فعلية عناوينها.
وإنما يعتبر هذا الشرط في قبال من يتوهم جريان الاستصحاب في مورد الشك التقديري.»[2]
این مقوم هفتم که در استصحاب فعلیت شک و یقین لازم است این بخاطر این نیست که معنی استصحاب تحقق پیدا نمی کند استصحاب مگر با فرض فعلیت بلکه این فعلیت که ما گفتیم مقتضی ظهور شک و یقین در اخبار استصحاب است یعنی ظهور این دو لفظ در این است که معنایش باید فعلیت داشته باشد همانجوری که سایر الفاظ در فعلیت عناوینشان است و وقتی ما گفتیم ما گفتیم فرش و یا موکت ظهورش در آن لفظی است که الان است
کلام مرحوم میلانی ممکن است در مقام نقد کلام مظفر باشد که ظهور الفاظ در فعلیت نیست و الفاظ فقط برای انتقال معنی است
و فعلیت به ذهن انسان منتقل نمی شود و وضع برای انتقال همان در ذهن است.
خلاصه:
الفاظ برای نفس معنا وضع شده اند بدون قید فعلیت.