درس خارج اصول استاد رضازاده

97/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقام چهارم/ متباينين/ اصالت الاشتغال/ اصول عمليه

بحث در این بود که اگر شک در ابتلاء داشتیم، جای برائت است یا جای اخذ به اطلاق. از آخوند نقل شد که ابتلاء چه شرط تکلیف باشد چه شرط جزئیت و یا فعلیت، جای اخذ به اطلاق نیست.

مقصود مرحوم شیخ که اخذ به اطلاق می کنند، در جایی است که ابتلاء دخیل در حکم باشد، شک داریم که آیا ابتلاء به همه اطراف علم اجمالی، دخالت در اصل حکم دارد یا خیر نه اینکه دخالت در متعلق یا موضوع حکم دخالت داشته باشد.

بر این اطلاق مرحوم شیخ، کفایه اشکال کرده است که اخذ به این اطلاق در حکم، در جایی درست است که ما احراز کنیم حسن این خطاب را ثبوتا. چون ما در مقام اثبات می گوئیم کلام مطلق است و حکم آن، مقید به قید اطلاق نیست، در وقتی اخذ به اطلاق می شود که احراز کنیم این کلام مطلق، ثبوتا هم از مولا صادر شده است و مراد جدی مولا در مقام ثبوت، همان حکم مطلق است. به تعبیر دیگر زمانی اخذ به اطلاق می شود که کلام ظهور در اطلاق داشته باشد و زمانی اخذ به ظهور کلام می شود که این ظهور قطعی باشد و در وقتی که ما احراز نکردیم که ثبوتا مراد امام خاصه همان حکم مطلق است، قهرا برای کلام ظهوری در اطلاق منعقد نخواهد شد.

پس تمسک به اطلاقی که مرحوم شیخ فرمودند، امکان ندارد. چون ثبوتا برای ما ثابت نشده است که مقصود مولا از این تکلیف، همان حکم بدون قید است و لذا جای تمسک به اطلاق نیست و جای برائت است.

مرحوم آقای میلانی از این اشکال کفایه اینگونه جواب داده اند: شکی که ما داریم به اینکه آیا ابتلاء قید است یا خیر، در اینجا اگر شک داشته باشیم که ابتلاء، قید متعلق حکم است یا قید موضوع است، این اشکال مرحوم آخوند درست است، یعنی حسن ثابت نیست و جای اخذ به اطلاق نیست، لکن اگر شک در تقیید خود حکم به ابتلاء باشد که گفتیم منظور شیخ هم همین است، در این صورت اشکال مرحوم آخوند وارد نیست. یعنی ما احراز می کنیم که مراد جدی مولا از حکم، ثبوتا حکم مطلق است.

به تعبیر دیگر، کبرای فرمایش مرحوم آخوند درست است که تمسک به اطلاق کلام در جایی است که ما احراز کنیم ثبوتا هم مراد مولا مطلق است، اما ما نحن فیه مصداق این کبری نیست که ایشان فرمودند در ما نحن فیه ما احراز نکردیم مراد مولا ثبوتا، پس جای اخذ به اطلاق نیست. چون با اخذ به اطلاق می خواهیم اثبات کنیم که مراد جدی مولا هم همین مطلق است. دلیل ما بر احراز، اطلاق کلام است. وقتی مولا در مقام بیان است و کلام را به نحو مطلق بیان کرد، مثلا گفت ماه رمضان را روزه بگیر و مقید به قید نکرد، خود این اطلاق مقام اثبات، دلیل بر این است که در مقام ثبوت، مراد مولا مطلق است. چون در ضمن بحثها زیاد گفته شده است که بهترین دلیل بر امکان شیء وقوع خارجی است، این دلیل بر این است که مراد مولا، حکم مطلق است، پس ما دلیل داریم که مراد مولا حکم مطلق است و دلیل ما وقوع این اطلاق است.

اما مرحوم محقق اصفهانی در نهایه[1] بر اطلاق مرحوم شیخ اشکال دیگری مطرح می کنند، به اینکه ما زمانی می توانیم بگوئیم مراد مولا اطلاق است و قیدی که در آن شک داریم دخیل است یا خیر و اگر دخیل باشد، قید شرعی باشد نه قید عقلی، در این صورت از اطلاق فهمیده می شود که قید شرعی درکار نیست چون شارع حواسش بوده است، البته بعد خواهد آمد بعضی از محققین مثل منتقی گفته اند که اگر ابتلاء قید باشد، قیدت آن به حکم عقل است کما اینکه قدرت بر امتثال تکلیف هم به حکم عقل است. پس اطلاق کلام شارع می گوید، قید شرعی نیست اما نمی توان اثبات کرد که ابتلاء بالکل و لو عقلا قید نباشد.

بحث تا به حال در جایی بود که شبهه، شبهه مصداقیه نباشد.


[1] نهایة الدرایه، محقق اصفهانی، ج4، ص271.