درس خارج اصول استاد رضازاده

96/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقام چهارم/ متباينين/ اصالت الاشتغال/ اصول عمليه

منتقی[1] برای انحلال اجمالی، 5 طریق ذکر کرده اند و خود ایشان هم یک وجه ششمی را صفحات بعد اختیار کرده اند:

وجه اول: ایشان می فرمایند: «الوجه الأول: ان العلم الإجمالي ينحل حقيقة و تكوينا بواسطة العلم التفصيليّ، لأنه إن كان متعلقا بالجامع بين الطرفين مع الشك في كلتا الخصوصيّتين فهو يرتفع بالعلم التفصيليّ بثبوت الحكم في الطرف المعين. و ان كان متعلقا بالفرد المردد، فلا تردد حينئذ للعلم بالخصوصية على نحو التعيين‌».[2]

می فرمایند: از فرمایشات محقق نائینی استفاده می شود که علم اجمالی گاهی به علم تفصیلی منحل می شود و گاهی با قیام اماره و گاهی با اجراء اصل، نهایت اگر با علم اجمالی منحل شد، این انحلال حقیقی و تکوینی است و واقعا و وجدانا منحل می شود و اگر با قیام اماره منحل شد، حقیقتا منحل نشده و فرد، علم به معلوم به علم اجمالی دارد، و نهایت باید متعبد به اماره شود و این انحلال، به انحلال حکمی و تعبدی می شود یا به تعبیری که قبلا از آقای میلانی نقل کردیم، در قیام اماره هم، انحلال، انحلال حکمی است، با انحلال تعبدی و با قیام اصل هم که انحلال پیدا می شود، بخاطر این است اصلی که نافی علم اجمالی در یک طرف است، موجب انحلال علم می شود.

اما انحلال تکوینی که با علم وجدانی بود، بیان انحلال به این صورت است که قبلا هم اشاره شد به اینکه معلوم به علم اجمالی یا جامع بین اطراف است و علم اجمالی که مثلا دو طرف دارد، جامع بین این دو معلوم به علم اجمالی است، بنابراین در علم اجمالی، فرد نسبت به جامع علم دارد که یکی از دو فرش نجس است اما نسبت به خصوصیات دو طرف که این فرش است یا آن فرش، شک دارد. حال وقتی علم وجدانی پیدا شد که خصوص این فرش نجس است، شکی که وجود داشت، از بین می رود و قهرا علم اجمالی هم از بین می رود.

و تردد هم در علم اجمالی، با آمدن علم وجدانی، از بین می رود و به تبع آن علم اجمالی هم از بین می رود.

پس چه معلوم به علم اجمالی، جامع باشد یا فرد معین باشد، با قیام علم تفصیلی و علم وجدانی به اینکه آن نجاست در خصوص این فرش است، علم اجمالی از بین می رود.

اما اگر اماره قائم شد که انحلال تعبدی بود، در اینجا چون بینه شرعا حجت است، باید متعبد شویم که خصوص همین فرش نجس است مثلا، با متعبد شدن، باید آثار بر همین طرف بار شود.

از جمله آثار علم اجمالی، انحلال علم اجمالی است و با علم تعبدی، علم اجمالی منحل می شود و اماره هم نازل منزله علم تعبدی است و علم اجمالی را منحل می کند.

اما اگر اصل استصحاب قائم شد که این فرش نجس است مثلا، فرش دیگر نجس است، چون یک فرش بیشتر نجس نیست و علم اجمالی منحل شده است.

و به تعبیر دیگر قبلا گفتیم اصل در همه اطراف بخاطر تعارض جاری نمی شود، وقتی که اصل نافی در یک طرف جاری شد، و در طرف دیگر جاری نشد، با جریان اصل نافی، علم اجمالی منحل می شود.

پس علم اجمالی هم ممکن است با علم اجمالی منحل شود و هم با علم تعبدی و هم با اجراء اصل نافی.

بعد منتقی بر این وجه چند اشکال می کنند.


[1] منتقی الاصول، مرحوم روحانی، ج5، ص91.
[2] منتقی الاصول، مرحوم روحانی، ج5، ص91.