درس خارج اصول استاد رضازاده

96/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: متباینین/ اصالت الاشتغال/ اصول عمليه

مقام دوم: آیا ثبوتا امکان دارد که در اطراف علم اجمالی، حکم ظاهری جعل شو یا خیر؟

بحث در اینجا در دو مقام است:

اول: در جمیع اطراف علم اجمالی، ممکن است حکم ظاهری تعلق بگیرد یا خیر؟

دوم: در بعضی از اطراف علم اجمالی، ممکن است حکم ظاهری تعلق بگیرد یا خیر؟

به بیان دیگر قبلا هم اشاره شد، حکم ظاهری در مورد جهل به حکم واقعی است. چون در مورد جهل است، در اطراف علم تفصیلی، به هیچ عنوان جای حکم ظاهری نیست. چون در علم تفصیلی هیچ گونه جهلی در محدوده این علم نمی باشد. اما در علم اجمالی در اطراف علم اجمالی لا محاله جهل است، نمی دانم این فرش نجس است یا آن فرش و جای حکم ظاهری است. حال بحث در این است که ثبوتا جعل حکم ظاهری در همه اطراف یا در بعضی از اطراف ممکن است یا خیر؟

اگر گفتیم ممکن نیست در همه اطراف حکم ظاهری جعل شود، در این جور جایی، اصطلاحا گفته می شود که علم اجمالی علت تامه تنجز است، موافقت قطعیه واجب و مخالفت قطعیه حرام است و مثل علم تفصیلی می شود کما اینکه در محدوده علم تفصیلی، جای حکم ظاهری نیست، علم اجمالی هم همین گونه است.

اما اگر گفتیم امکان دارد که در همه اطراف علم اجمالی اصل جاری شود، اینجا اصطلاحا گفته می شود علم اجمالی مقتضی است، یعنی اگر مانعی نرسید، اثر می کند و اگر مانعی رسید، اثر درستی ندارد و لذا اصل جاری می شود.

و اما اگر گفتیم حکم ظاهری در بعضی از اطراف علم اجمالی فقط جاری است، در اینجا اصطلاحا گفته می شود که علم اجمالی مقتضی برای جواز موافقت احتمالیه و حرمت مخالفت قطعیه.

اگر گفتیم امکان جاری شدن اصل در همه اطراف، وجود دارد، در اینجا علم اجمالی مقتضی است و ممکن است مانعی برسد و جلوی اصل ها را بگیرد و ممکن است این مانع نباشد، در اینجا دو مانع متصور است:

مانع اول: تناقض

تناقض بین علم اجمالی که می گوید نباید اصل جاری شود و باید این کار انجام دهی و بین ترخیصی که از طرف اصل می آید که می گوید می توانی عمل را ترک کنی.

نسبت به این مانع گفته شده فرقی نیست که معلوم به علم اجمالی ما، یک حکم الزامی باشد، مثل وجوب و حرمت که یقین دارم قصر واجب است یا تمام یا حکم الزامی نباشد، یقین دارم که اول ماه یا رویت هلال مستحب است یا دو رکعت نماز اول ماه خواندن. در هر دو صورت این تناقض بین علم اجمالی و جریان اصل وجود دارد.

مانع دوم: قبح عقلی

یعنی وقتی اصل در همه اطراف جاری شد، معلوم می شود که علمی در اینجا وجود ندارد و در مخالفت علم اجمالی آزاد هستی و می توانی علم اجمالی را نادیده بگیری. حال اگر معلوم اجمالی حکم الزامی باشد و در هر دو طرف اصل جاری شود، معصیت جایز است. مثلا نه نماز قصر می خواند و نه تمام که معصیت کردی و شارع اجازه معصیت داده است که عقلا قبیح است شارع معصیت را تجویز کند.

در این مسئله که این دو مانع وجود دارد، فرقی نیست که حکم ظاهری را به وسیله اماره ثابت کنیم مثلا یقین دارم این فرش نجس است یا آن فرش و دو بینه می گویند این فرش پاک است و دیگری پاک است و یا به وسیله اصل ثابت شود، مثلا در هر دو فرش استصحاب طهارت جاری کند. و فرق ندارد اصل تنزیلی باشد مثل استصحاب که نازل منزله اماره است یا غیر تنزیلی مثل اباحه و...

نکته: با استصحاب اصل تنزیلی می گویند چون با یقین سابق، یک نوع کاشفیت از واقع دارد و اماره هم همین کاشفیت را دارد و بخاطر همین گفته می شود استصحاب یا اماره است یا نازل منزله اماره است، اما در بقیه اصول چون هیچ کاشفیتی ندارد، به آن اصل تنزیلی نمی گویند.

خلاصه اینکه اگر گفته شود ثبوتا امکان دارد اصل در همه اطراف علم اجمالی جاری شود، معنای این حرف این است که علم اجمالی مقتضی است و اگر مانع نبود، منجز می شود و مانع دو چیز امکان دارد باشد، یکی تناقض و دیگری قبح عقلی.

حال سوال این است که بین این دو ماننع فرقی است یا خیر؟

مرحوم اقای خویی و آقای میلانی هر کدام یک فرق بین این دو مانع می گذاشتند.

فرق مرحوم آقای میلانی: این دو مانع با هم فرقی دارد و آن این است که اگر مانع اول باشد (تناقض)، فرقی ندارد که معلوم به علم اجمالی، وجوب باشد یا حرمت، استحباب باشد یا کراهت و در هر دو صورت این تنافی وجود دارد اما گر مانع دوم باشد (قبح عقلی)، در جایی جاری می شود که معلوم به علم اجمالی، حکم الزامی باشد. چون قبح در جایی بود که معصیت باشد و معصیت در حکم الزامی است.

فرق مرحوم آقای خویی: مرحوم آقای خویی در مصباح[1] می فرمایند این مانعی که تناقض باشد، در جایی است که اطراف علم اجمالی یا با اماره ثابت شود یا با اصل تنزیلی و اگر اصل غیر تنزیلی باشد، دیگر مانع نیست اما مانع دوم که قبح عقلی باشد مطلقا جاری است که اماره باشد، چه اصل تنزیلی و چه اصل غیر تنزیلی.


[1] مصباح الاصول، محقق خویی، ج2، ص346.