درس خارج اصول استاد رضازاده

94/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده قبح عقاب بلا بیان/دلیل چهارم/دلیل عقلی/برائت/اصول عملیه

بحث در بیان چند مقدمه بود مقدمه اول بیان شد و در مقدمه دوم گفتیم در باب ثواب و عقاب سه مبنا وجود دارد:

ثواب و عقاب همان تجسم اعمال خود انسان است مانند بذری که در زمین کاشته می شود و محصول می دهد این ثمره همان بذری است که رشد کرده است و به این شکل درآمده است.

ثواب و عقاب از قبیل آثار وضعی است کما اینکه اگر انسان غذای مسمومی بخورد نتیجه اش مسمومیت و مرگ می باشد این مرگ اثر وضعی غذایی است که تناول شده است نه اینکه کسی وی را به این حالت رسانده باشد.

بنابر بر این دو مسلک، عقاب متصف به قبح نخواهد شد زیرا طبق این دو مسلک امر اختیاری نیست بلکه امر قهری است که مترتب بر فعل انسان می شود.

عقاب عمل مولی است خداوند برای مخالف وعده عقاب و برای مطیع وعده ثواب داده است.

اقول:

طبق مقدمه اول که گفتیم در حکم عقل دو نظریه است و بنابر مقدمه دوم در ثواب و عقاب، در مورد اینکه در شبهه عند المخالفه عقاب صحیح است یا نه در دو مقام بحث می شود:

 

مقام اول: آیا مواخذه مولی بر مخالفتش عند الشک فی التکلیف صحیح است یا نه؟

اینکه مواخذه در دنیا صحیح است یا نه نمی توان گفت مواخذه در دنیا -بنا بر هر دو مسلکه در حکم عقل-قبیح است زیرا شخص مطیع در بساری از جهات مبتلی به مرضهایی می شود و همچنین شخص عاصی مبتلی به مرضهایی می شود و عقل حکم به قبح امراض نمی کند زیرا ملاک حکم عقل -بنابر هر دو مسلک- بر تحقق ظلم و عدل است در جائی که ظلم تحقق پیدا کند عقل می گوید عقاب قبیح است و در جائی که عدل باشد عقل می گوید ثواب حسن است پس باید ظلمی محقق شود تا عقل حکم به قبح این کار کند و اساس حکم عقل در جائی است که بین ظالم و مظلوم حقوقی باشد تا بعد اگر حق یک طرف ضایع شد ظلم صدق کند و اگر ظالم نباشد عدل صدق کند و اینکه بین طرفین حقوقی باشد بین مولای عرفی و عبدش و یا بین والد و ولدش قابل تصور است اما نسبت به خداوند متعال بین خالق و مخلوق حقوقی نیست مخلوق حقی بر خداوند متعال ندارد تا بگوییم چون رعایت نشده است ظلم است و قبیح است زیرا مخلوق ملک خداوند متعال است و مخلوق خداوند متعال است و هستی اش از اوست چیزی از خودش ندارد پس برای مخلوق حقی نسبت به خداوند متصور نیست تا بگوییم اگر این حق رعایت نشد بر مخلوق ظلم شده است و عقل می گوید قبیح است.

بنابر این قبح عقاب بلابیان اساسی ندارد کما فی المنتقی

مقام دوم: سیاتی انشاء الله

 

التقرير العربي:

الثانية: ان الآراء في العقاب الاخروي و الثواب فيه ثلاثة:

الاول: انه من باب تجسم الاعمال فحال العمل كحال البذرة التي تصير زرعا طيبا او غير طيب باختلاف جنس البذر.

فالمعصية تتجسم فتصير عقربا مثلا و الطاعة تتجسم فتصير شجرة طيبة.

الثاني: انه من قبيل الاثر الوضعي كالموت المسبب عن السم القاتل.

الثالث: انه عمل المولي بقرار منه، حيث انه اوعد علي المخالفة بالعقاب، و وعد علي الاطاعة بالثواب، فيكون من باب المجازات التي قررها المولي بنفسه.

فنقول: مبنيا علي المقدمة الاولي و الثانية:

يقع الكلام في صحة العقاب علي المخالفة عند لاشك في التكليف، في مقامين:

الاول: في صحة مواخذة المولي الشرعي في النشاء الدنيوية.

و لا يخفي انه لا سبيل الجزم بالقبح علي كلا المسلكين اذ كثيرا ما يتحقق الايلام بالمرض و نحوه بالنسبة الي المطيع فضلا عن المخالف من دون ان يري العقل القبح فيه.

لان مدار حكم العقل و الحسن علي كلا المسلكين علي تحقق الظلم و العدل و اساس الظلم و العدل علي فرض حقوق بين الطرفين بحيث يكون تجاوز ذاك الحق و الحد ظلما و عدمه عدلا.

و هذا يتصور بين المولي العرفي و عبده و بين الوالد و ولده.

و اما المولي الحقيقي و مخلوقه فلايكون كذلك اذ لا يتصور للعبد حقا خاصا علي مولاه لانه ملكه و مخلوقه يتصرف فيه ما يشاء.