درس خارج اصول استاد رضازاده

94/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حدیث کل شیء لک حلال/برائت/اصول عملیه
بحث در روایاتی بود که کلمه «فیه» در آن نبود. در این روایات در دو جهت بحث می شود:
اول: این روایات شامل شبهه حکمیه نمی باشد.
دوم: فقه الحدیث.
مقام اول: عدم شمول روایات بر شبهه حکمیه
در این روایات سه قرینه وجود دارد که این روایات مختص شبهات موضوعیه است:
الف: کلمه «بعینه» قرینه است که روایات در شبهات موضوعیه است. چون این کلمه در مقابل «لابعینه» است و برای احتراز از آن است و «لابعینه» در مورد علم اجمالی به کار می رود مثلا فرد علم اجمالی دارد یا این مایع خمر است یا مایع دیگری. پس فرد یقین دارد یکی از دو ظرف حرام است و آن «لابعینه» می باشد و این مخصوص شبهه موضوعیه می باشد.
ب: کلمه «ذلک»: قبلا بیان شد که مرحوم آیت الله میلانی فرمودند هرجا این کلمه وجود داشته باشد، ماقبل خود را تفسیر می کند و موارد مذکور بعد کلمه ذلک در روایات هم شبهات قبل از خودش را تفسیر می کند و تمام موارد بیان شده در «ذلک» شبهه موضوعیه است و شامل شبهه حکمیه نمی باشد.
به بیان دیگر: تفسیر، مراد از مفسَّر را تعیین و تحدید می کند و متکلم در صدد توضیح و تبیین مفسَّر است و مواردی که در روایات به عنوان تفسیر بیان شده، شبهه موضوعیه می باشند و مفسَّر هم باید شبهه موضوعیه باشد و شامل حکمیه نمی شود و الا باید حداقل یک مورد شبهه حکمیه بیان می شد.
ج: از جمله «و الاشیاء کلها علی هذا حتی یستبین لک غیر ذلک او تقوم به البینة»، اختصاص به شبهه موضوعیه فهمیده می شود. چون استبانه که در جمله آمده است، مقابل قیام بینه است و جمع بین این دو شاهد بر این است که شبهه موضوعیه است.
ان قلت: اگر بینه به معنای اصطلاحی (2 یا 4 شاهد) باشد، قرینه بر شبهه موضوعیه است ولی ما می گوئیم بینه به معنای لغوی می باشد نه اصطلاحی. یعنی چیزی که به وسیله آن، مطلب مجمل بیان می شود و اجمالش از بین می رود و همانطور که قبلا از مصباح نقل کردیم، معنای لغوی، مراد روایات می باشد.
قلت: ما سه شاهد داریم که بینه در اینجا به معنای اصطلاحی می باشد:
اول: باید کلام شخص حکیم طوری معنا شود که کلمه لغو در آن نباشد.
دوم: «او تقوم به البینه» عطف بر «یستبین» گرفته شده است.
سوم: بینه ظهور در شهادت عدلین دارد.
توضیح مطلب: بینه در لغت به معنای علم است و باید گفته شود در روایات به معنای «یستبین» باشد که لغو می باشد. و همچنین اگر به معنای لغوی باشد، لازم می آید معطوف با معطوف علیه اتحاد داشته باشند، و این خلاف ظاهر است.
ان قلت: در ما نحن فیه بینه را به معنای لغوی می گیریم و عطف را، عطف تفسیری می گیریم و اشکال شما وارد نمی باشد.
قلت: در عطف تفسیری یک شرط وجود دارد و آن این است که معطوف باید اظهر از معطوف علیه باشد و در ما نحن فیه، معطوف علیه «یستبین» معنایی اظهر از «بینه» دارد. چون «بینه» معنای لغوی و اصطلاحی دارد.
و همچنین (بیان شاهد سوم) کلمه «بینه» در ابواب مختلف در معنای اصطلاحی به کار رفته است.
مثل این روایت:
منها: «وَ جَاءَ رَجُلٌ إِلى‏ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، إِنِّي‏ طَلَّقْتُ‏ امْرَأَتِي‏، قَالَ‏: أَ لَكَ بَيِّنَةٌ؟ قَالَ: لَا، فَقَالَ: اعْزُب‏».[1]
مردی نزد امیرالمومنین آمد و گفت من زنم را طلاق دادم. حضرت فرمودند: بینه داری؟ گفت: خیر. حضرت فرمودند دور شو.
بینه در اینجا به معنای شاهد است و عدم سوال از بینه نشان دهنده همین است.
و مثل این روایت:
و منها: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ‏ الْبَيِّنَةُ فِي‏ النِّكَاحِ‏ مِنْ‏ أَجْلِ‏ الْمَوَارِيثِ».[2]

حاصل مطلب: ظهور بینه در معنای اصطلاحی در زمان ائمه، قرینه بر این است که بینه حمل بر معنای لغوی نمی شود. و در آیه ی(او لو كنت علي بينة من ربي)  که در جلسه 11/11/94 خوانده شد و بینه به معنای لغوی اش بود، بخاطر قرینه است و آن این است که آیه در بحث اعتقادیات است و در اعتقادیات بینه به معنای لغوی است و منتهی به این امر اشاره کرده است.
التقرير العربي:
لکن الاشکال فيها من جهتين احديها عدم شمولها للشبهة الحكمية، و الثانية فقه الحديث.
اما جهة الاولي، فلوجود قرائن مثل:
1.كلمة «بعينه» الظاهر في الموضوعية «كل شيء هو لك حلال حتي تعلم انه حرام بعينه فتدعه» لانها مقابل «لابعينه» مثل الدوران في اطراف علم الاجمالي حيث ان الحلا فيه يكون لا بعينه و مختص بالموضوعية.
2.ان فيها كلمة «ذلك»: «و ذلك مثل الثوب و كون عليه و هو سرقة...» و هو يكون للتفسير، محقق الميلاني: كلمة «ذلك» في جميع المواضع يكون للتفسير و في المقام يفسر الشبهات الموضوعية فلايشمل الشبهات الحكميه. و التفسير يحدّد المراد من المفسَّر و الموارد التي يذكرها بعنوان التفسير جميعها شبهات موضوعية فلاتشمل الشبهات الحكمية.
3.كلمة «و الاشياء كلها علي هذا حتي يستبين لك غير ذلك او تقوم به البينة» الظاهرة في الموضوعية اذ كاون الاستبانة معادلا لقيام البينة قرينة علي اختصاصها بالموضوعية.
ان قلت: البينة لايكون بمعناها الاصطلاحي المختصة بالموضوعية بل بمعناها اللغوي اي ما يتبين به الشيء و هذا المعني اللغوي يكون مرادا منها في الآيات و الورايات فلاتدل علي اختصاص الرواية بالموضوعية كما تقدم عن مصباح الاصول.[3]
قلت: صون كلام الحكمين عن اللغوية و ظهور العطف في المغايرت و ظهور البينة في شهادة العدلين شاهد علي عدم كون البينة بمعناها اللغوية في الرواية بيان ذلك:
ان البينة بمعناها اللغوي يكون بمعني العلم فكانه قيل: الاشياء علي هذا حتي يعلم غير هذا او يقوم به العلم فيكون ذكرها لغوا بعد بيان «يستبين».
و يلزم ايضا اتحاد المعطوف و المعطوف عليه و هو خلاف ظهور العطف في المغايرة.
ان قلت: يكون من باب عطف التفسيري.
قلت: العطف التفسيري يكون في مورد اظهرية المعطوف عن المعطوف عليه و في المقام خلاف ذلك اذ «يستبين» يكون اظهر من «البينة».
و ظهور البينة في الروايات في معناها الاصطلاحي في ابواب المختلفة يشهد علي ذلك:
منها: «وَ جَاءَ رَجُلٌ إِلى‏ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، إِنِّي‏ طَلَّقْتُ‏ امْرَأَتِي‏، قَالَ‏: أَ لَكَ بَيِّنَةٌ؟ قَالَ: لَا، فَقَالَ: اعْزُب‏».[4]
حيث ان عدم سوال الرجل عن معني البينة يدل علي وضوح معناها عند الرجل و عصر صدور الرواية.
و منها: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ‏ الْبَيِّنَةُ فِي‏ النِّكَاحِ‏ مِنْ‏ أَجْلِ‏ الْمَوَارِيثِ».[5]
و نظيرهما سائر الروايات.
و الحاصل ظهور البينة في المعني الاصطلاحي في عصر صدور الروايات فلايحمل علي المعني اللغوي الا عند وجود القرينة كما هي موجودة في الآية (او لو كنت علي بينة من ربي) المتقدمة جلسة 11/11/94 و هو كونها لبيان اصول الاعتقادية المطلوب فيه العلم.[6]



[1].اصول کافی، شیخ کلینی، ج6، ص58.
[2].وسائل الشیعه، حرعاملی، ج20، ص99.
[3].مصباح الاصول، محقق خویی، ج2، ص 273.
[4].اصول کافی، شیخ کلینی، ج6، ص58.
[5].وسائل الشیعه، حرعاملی، ج20، ص99.
[6].منتهي الدراية، مروج، ج5، ص 253.