درس خارج اصول استاد رضازاده

94/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حدیث حجب/برائت/اصول عملیه
قبلا در جلسه 17/6/94 بیان شد برای اثبات برائت از طریق سنت، به روایاتی استدلال شده است، یکی حدیث رفع بود که بحث آن تمام شد و نتیجه این شد که استدلال به این حدیث برای اثبات برائت درست است.
حدیث دوم: حدیث حجب
اصل حدیث:‌ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا حَجَبَ‏ اللَّهُ‏ عَنِ‏ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ».
[1]
و بنابر نقل دیگر: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا حَجَبَ‏ اللَّهُ‏ عِلْمَهُ‏ عَنِ‏ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ».
[2]
نسبت به این حدیث در چند مقام بحث مطرح می شود:
مقام اول: فقه الحدیث
مقام دوم: تقریب استدلال به حدیث برای برائت.
اما مقام اول: فقه الحدیث
در لغت نسبت به فقرات این حدیث، چنین آمده است:
1. لغت «حجب»
مجمع البحرین می فرماید:
«و حجبه حجبا من باب قتل: منعه و منه، الحاجب... مِنْهُ" كُلَّمَا حَجَبَ اللَّهُ عِلْمَهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ"».[3]
می فرمایند: حجب به معنای منع است.
لسان العرب می فرماید:
«حَجَبَ الشي‌ءَ يَحْجُبُه حَجْباً و حِجاباً و حَجَّبَه: سَترَه... و حَجَبَه: أَي مَنَعَه عن الدخول».[4]

ایشان هم مثل مجمع، حجب را به معنای ستر، پوشیدن و منع معنا می کند.
المنجد می فرماید:
«حجبه حجبا و حجابا و حجبه ستره، منعه من الدخول».[5]
ایشان هم به معنای منع اشاره کرده است.
پس لغت حجب را به معنای منع می داند.
2. کلمه «علم»
المنجد می فرماید:
«العلم مص ادراک الشیء بحقیقته: الیقین و المعرفة ج: علوم».[6]
می فرمایند: علم مصدر است و زمانی که انسان حقیقت مطلب را درک کرد، گفته می شود علم پیدا کرده است و علم يقين است و جمع آن علوم است.
لسان العرب مي فرمايد:
«العلم: نقیض الجهل».[7]
مي فرمايند: علم نقيض جهل است.
مجمع البحرين مي فرمايد:
«و العلم اليقين: الذي لا يدخله الاحتمال‌ هذا هو الأصل فيه لغة و شرعا و عرفا. و كثيرا ما يطلق على الاعتقاد الراجح المستفاد من سند، سواء كان يقينا أو ظنا... و جاء العلم بمعنى المعرفة كما جاءت بمعناه، لاشتراكهما في كون كل منهما مسبوقا بالجهل».[8]
مي فرمايند: علم همان يقين است كه در آن احتمالي راه ندارد و اين اصل در كلمه علم است چه از نظر لغت و چه از نظر شرع و چه از نظر عرف.
ايشان در ادامه مي فرمايند: در بسياري از اوقات، علم بر اعتقاد راجحي كه از سندي استفاده مي شود، اطلاق مي شود و فرق ندارد كه اين اعتقاد يقيني باشد يا ظني باشد. و علم به معناي معرفت هم وارد شده است و همچنين معرفت به معناي علم وارد شده است. و علم و معرفت در اينكه هر دو مسبوغ به جهل هستند، اشتراك دارند و لذا به جاي هم استعمال مي شوند.
3. كلمه «وضع»
لسان العرب مي فرمايد:
«وضع: الوضع ضد الرفع... وضع الشیء فی المکان اثبته فیه».[9]
مي فرمايند: وضع ضد رفع است و زماني كه فرد چيزي را در جايي قرار مي دهد، وضع به كار مي رود.
مجمع البحرين مي فرمايد:
«و الوضع: الحط... و الوضع: الطرح و منه «وضع عن امتی کذا...»».[10]
ايشان هم مثل لسان العرب فرموده است.
المنجد مي فرمايد:
«وضع الشیء: خلاف رفعه، اثبته فی مکان».
می فرمایند وقتي چيزي را در جايي تثبيت مي كند، كلمه وضع به كار مي رود در مقابل رفع.
التقرير العربي:
«حديث الحجب»
تقدم جلسة 17/6/94 انه القول للبرائة من السنة بروايات.
منها: حديث الرفع و قد تقدم البحث عنه لم اشار و تقدم صحة الاستدلال به للبرائة.
و منها: حديث الحجب
1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا حَجَبَ‏ اللَّهُ‏ عَنِ‏ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ».[11]
2. «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا حَجَبَ‏ اللَّهُ‏ عِلْمَهُ‏ عَنِ‏ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ».[12]
و البحث فیه فی مقامین:
احدهما: فی فقه الحدیث، لغة و اصولا؛
و ثانیها: تقریب الاستدلال به.
اما المقام الاول:
1. حجب:
مجمع الحبرین: «و حجبه حجبا من باب قتل: منعه و منه، الحاجب... مِنْهُ" كُلَّمَا حَجَبَ اللَّهُ عِلْمَهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ"».[13]
لسان العرب: «حَجَبَ الشي‌ءَ يَحْجُبُه حَجْباً و حِجاباً و حَجَّبَه: سَترَه... و حَجَبَه: أَي مَنَعَه عن الدخول».[14]
المنجد: «حجبه حجبا و حجابا و حجبه ستره، منعه من الدخول».[15]
2. العلم:
المنجد: «العلم مص ادراک الشیء بحقیقته: الیقین و المعرفة ج: علوم».[16]
لسان العرب: «العلم: نقیض الجهل».[17]
مجمع البحرین: «و العلم اليقين: الذي لا يدخله الاحتمال‌ هذا هو الأصل فيه لغة و شرعا و عرفا. و كثيرا ما يطلق على الاعتقاد الراجح المستفاد من سند، سواء كان يقينا أو ظنا... و جاء العلم بمعنى المعرفة كما جاءت بمعناه، لاشتراكهما في كون كل منهما مسبوقا بالجهل».[18]
3. الوضع:
لسان العرب: «وضع: الوضع ضد الرفع... وضع الشیء فی المکان اثبته فیه».[19]
مجمع البحرین: «و الوضع: الحط... و الوضع: الطرح و منه «وضع عن امتی کذا...»».[20]
المنجد: «وضع الشیء: خلاف رفعه، اثبته فی مکان».



[1].اصول کافی، شیخ کلینی، ج1، ص164، کتاب التوحید، باب «حجب الله عن خلقه».
[2].وسائل الشیعه، حرعاملی، ج27، ص 163، ابواب قاضی، باب 12، ح33.
[3].مجمع البحرين، طريحي، ج2، ص 34.
[4].لسان العرب، ابن منظور، ج1، ص 298.
[5]. المنجد، ص 113.
[6]. المنجد، ص 555.
[7].لسان العرب، ابن منظور، ج12، ص 417.
[8].مجمع البحرین، طریحی، ج6، ص 120.
[9].لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 335.
[10].مجمع البحرین، طریحی، ج 4، ص 404.
[11].اصول کافی، شیخ کلینی، ج1، ص164، کتاب التوحید، باب «حجب الله عن خلقه».
[12].وسائل الشیعه، حرعاملی، ج27، ص 163، ابواب قاضی، باب 12، ح33.
[13].مجمع البحرين، طريحي، ج2، ص 34.
[14].لسان العرب، ابن منظور، ج1، ص 298.
[15]. المنجد، ص 113.
[16]. المنجد، ص 555.
[17].لسان العرب، ابن منظور، ج12، ص 417.
[18].مجمع البحرین، طریحی، ج6، ص 120.
[19].لسان العرب، ابن منظور، ج 15، ص 335.
[20].مجمع البحرین، طریحی، ج 4، ص 404.