درس خارج اصول استاد رضازاده

94/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بقیه فقرات حدیث/حدیث رفع/برائت/اصول عملیه
جهت سوم: آیا این فقرات -غیر مالایعلمون- اختیاری هستند یا غیر اختیاری؟
اما خطا و نسیان اگر بالطبع حاصل شود غیر اختیاری است و اگر چنانچه منشا آنها سوء اختیار و بی اهمیتی به موضوع باشد اختیاری است.
اما اضطرار اگر به سوء اختیار باشد -مثل اینکه وارد زمین غصبی شود بعد مضطر به غصب شود- اختیاری است و اگر بسوء اختیار نباشد اختیاری نیست و اکثرا اضطرار به سوء اختیار نیست.[1] [2] [3]

و اما اکراه اکثرا اختیاری نیست وقتی انسان فعل مکره را انجام می دهد اختیاری ندارد.
و اما مالایطیقون اگر مراد به این عنوان، فعل غیر مقدور باشد غیر اختیاری است و اگر مراد چیزی باشد که دارای حرج و زحمت زیادی است اختیاری است و اگر اختیاری باشد رفعش امتنانی است.[4] [5]  [6]
و اما حسد، قبلا گفتیم چند مرتبه دارد، مرتبه اولش که صفت نفسانی بود و مرتبه دوم که بخاطر این صفت چیزی به ذهن انسان خطور می کند؛ این دو مرتبه غیر اختیاری است و رفعش هم غیر امتنانی است مگر اینکه گفته شود اگر چه این صفت نفسانی و خطورات غیر اختیاری است اما مبدا اینها نوعا اختیاری است زیرا مقدماتی به اختیار خود انسان انجام می شود که موجب حسد می شود.
اما مرتبه سوم که بناء قلبی و تصمیم بر طبق این صفت و مرتبه چهارم که بعد از تصمیم، حرکت جوارحی انجام دهد، این دو مرتبه اختیاری است ولی در عین اینکه اختیاری است حدیث رفع شاملش نیست بخاطر ادله ای که در مذمت حسد و عقوبت بر حسد داریم مثل این حدیث که ان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب همانطور که آتش هیزم را از بین می برد حسد هم دین را از بین می برد یا مانند این حدیث«آفة الدين الحسد و العجب و الفخر»                   و نظیر این روایات که اگر این ادله نبود حدیث رفع این مراتب اختیاری حسد را شامل می شد.(لذا بین این احادیث و حدیث رفع تعارض بوجود می آید)[7]
و اما الطیرة، مرتبه اولش که فال بد زدن بود غیر اختیاری است و مرتبه دوم که تصمیم بر طبق این فال بد اختیاری است و حدیث رفع شامل آن می شود.[8] [9]
و اما وسوسه در تفکر، به معنای اولش که وسوسه در خلق موجودات بود غیر اختیاری است لکن به معنای دوم که سوء ظن به کارهای مردم بود، اختیاری است و حدیث رفع شامل آن می شود مگر اینکه در مقابل حدیث رفع، دلیل بر خلاف داشته باشیم که در این صورت تعارض بین حدیث رفع و ادله مقابل صورت می گیرد. [10] [11]

التقرير العربي:
و اما الاضطرار فيكون اختياري كان بسوء اختياره كالتوسط في ارض المغصوبة[12] و [13] و [14] و الاكثر ما لم يكن بسوئه
و اما الاكراه فهو اكثرا غير اختياري صدور الفعل عنه.
و اما ما لا يطيقون فان كان المراد ما لم يقدر عليه، فيكون غير اختياري و ان كان المراد ما فيه حرج و كلفة شديدة فيكون اختياريا و رفعه امتناني.[15] و [16]
و اما الحسد، فهو بمرتبة الاولي – الصفة الكامنة- و الثانية‌ -خطورات الواردة بواسطتها- فيكون غير اختياري فرفعه غير امتناني.
الا ان يقال انه بمبدئه كان اختياريا.
و اما بالمرتبة الثالثة –البناء القلبي- و الرابعة –اعماله بالجوارح- فيكون اختياريا و لكنه غير مرفوع بواسطة ادلة الدالة علي مذمته و العقوبة عليه و النهي عنه مثل «ان الحسد ياكل الايمان كما تاكل النار الحطب» او «آفة الدين الحسد و العجب و الفخر» فلولا هذه الادلة يشمله حديث الرفع.[17]
و اما الطيرة فهي بمرتبتها الاولي – التشئم النفساني- غير اختياري، ولكن بمرتبتها الاثانية –البناء القلبي- اختياري يشمله حديث الرفع.[18] و [19]
و اما الوسوسة في التفكر، فهو بمعناها الاول –الوسوسة في الخلقة- غير اختياري، و لكن بمعناها الثاني –سوء الظن بالناس و الوسوسة في امورهم- فهو اختياري يشمله الحديث و يكون امتنانيا، لو لم يكن ادلة علي عدم رفعها.[20] و [21]



[1].كفاية الاصول، آخوند خراساني، ج1، ص262.
[2].نهاية الافكار، آقا ضياء، ج2، ص 221.
[3].مجمع البحرين، ج3، ص 16 : المضطر الذي أحوجه مرض أو فقر أو نازلة من نوازل الأيام..
[4].كفاية الاصول، آخوند خراساني، ج1، ص262.
[5].نهاية الافكار، آقا ضياء، ج2، ص 221.
[6].مجمع البحرين، ج3، ص 16 : المضطر الذي أحوجه مرض أو فقر أو نازلة من نوازل الأيام..
[7].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 28.
[8].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 28.
[9].نهاية الافكار، آقا ضياء، ج2، ص 225.
[10].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 28.
[11].حاشية الكفاية، مشكيني، ج4، ص47.
[12].كفاية الاصول، آخوند خراساني، ج1، ص262.
[13].نهاية الافكار، آقا ضياء، ج2، ص 221.
[14].مجمع البحرين، ج3، ص 16 : المضطر الذي أحوجه مرض أو فقر أو نازلة من نوازل الأيام..
[15].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 27.
[16].نهاية الافكار، آقا ضياء، ج2، ص 223.
[17].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 28.
[18].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 28.
[19].نهاية الافكار، آقا ضياء، ج2، ص 225.
[20].عناية الاصول، فيروز آبادي، ج4، ص 28.
[21].حاشية الكفاية، مشكيني، ج4، ص47.