درس خارج اصول استاد رضازاده

93/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله حجیت خبر واحد/ سیره عقلاء
بحث در این بود که آیا از سیره حجیت خبر ثقه یا حجیت خبر موثوق به استفاده می شود؟
از بعضی از کلمات استفاده می شود که از سیره دلالت می کند بر حجیت خبر ثقه مانند صاحب کفایه نصه:«دعوى استقرار سيرة العقلاء من ذوي الاديان وغيرهم على العمل بخبر الثقة».[1]
می فرمایند سیره این است که به خبر ثقه عمل می کنند چه وثوق باشد یا نه
در جائی دیگر می فرمایند:«لا يقال : على هذا لا يكون اعتبارٍ خبر الثقة بالسيرة».[2]
در اینجا هم بحث خبر ثقه مطرح شده است.
لکن از بعضی عبارات استفاده می شود که سیره بر طبق وثوق و اطمینان می باشد از هر راهی که حاصل شود.
منها: مرحوم آقای خوئی در دراسات می فرمایند:«ثم ان السيرة العقلائية على العمل بالخبرالموثوق به».[3]
سیره بر عمل به خبر موثوق به می باشد.
منها: مرحوم ایروانی در نهایه النهایة می فرمایند: «بل العمل على الوثوق و سكون النّفس، كان ذلك حاصلا من الخبر أو غيره... و بالجملة: مناط السيرة ما ذكرناه، و الأدلّة الاخر كلّها ظاهرة في تقرير السيرة لا تفيد جعلا تعبديا وراء ما جرت عليه السيرة».[4]
می فرمایند: آنچه مورد عمل عقلاء است وثوق و اطمینان است از هر راهی حاصل شود.
بعد می فرمایند تمام ادله ای که در باب عمل به غیر علم وجود دارد عمل بر سکون و اطمینان نفس را می گویند و این ادله اثبات می کنند همان چیزی را که عقلاء به آن عمل می کنند و تعبدی در کار نیست.
منها: آیة الله العظمی سیستانی در الرافد می فرمایند: «فهذه‏ العناوين‏ و هي‏ خبر الثقة و الشهرة و الإجماع لا موضوعية لها عند العقلاء و إنما هي مقدمات للوثوق الذي هو الحجة الواقعية. و من مقدمات الوثوق أيضا الموافقة الروحية بمعنى أن مضمون الخبر موافق للأصول الإسلامية و القواعد العقلية و الشرعية... هذا مسلكنا في مقابل المسلك التجزيئي و هو اعتبار خبر الثقة حجة مستقلة و كذلك الشهرة و الإجماع المنقول حجتان مستقلتان لو قيل بحجيتهما».[5]
می فرمایند خبر ثقه یا شهرت یا اجماع موضوعیتی نزد عقلاء ندارند بلکه اینها را مقدمه وثوق می بینند و در واقع به وثوق عمل می کنند.
در ادامه می فرمایند یکی از چیزهایی که مقدمه وثوق می باشد موافقت روحیه می باشد به این معنا که گاهی یک خبر، نه مخبرش ثقه است و نه شهرت به آن عمل کرده است و نه اجماعی بر طبق آن وجود دارد اما در عین حال موجب وثوق است و باید بر طبقش عمل کنیم و این خبری است که موافق با روح اسلام باشد و موافق با قواعد عقلی و شرعی باشد.
بعد می فرمایند معیار عمل عقلاء وثوق می باشد و ما هم قائل به همین مسلک می باشیم در مقابل عده ای قائل به تجزیه می باشند یعنی برای هر کدام از خبر ثقه یا شهرت یا اجماع ارزش خاصی قائل هستند و اینها را مقدمه نمی دانند بلکه برای هر کدام از اینها موضوعیت قائلند.
از کلام الرافد استفاده می شود که ما دو مسلک داریم یکی مسلک وثوق و دیگر مسلک تجزیئی.
منها: منتقی الاصول می فرمایند: «ولم يثبت في مورد من الموارد علم العقلاء بخبر الثقة إذا لم يحصل لهم الاطمئنان بصدقه».[6]
می فرمایند حتی در یک مورد هم ما سراغ نداریم عقلاء به خبر ثقه عمل کنند اگر از این خبر وثوق و اطمینان برایشان حاصل نشود.
منها: عنایة الاصول می فرمایند: «استقرار طريقة العقلاء طراً على الرجوع إلى خبر الثقة في أمورهم العادية... و منها الامور الدینیة... و الظاهر ان عمل العقلاء بخبر الثقة انما يكون إذا أفاد الوثوق و الاطمئنان لا بما هو هو إذ لا تعبد في أمورهم كما لا يخفى بل يعملون بكل ما أفاد الوثوق و الاطمئنان و لو لم يكن خبر ثقة... بل لا يبعد دعوى كون عملهم بالعلم و اليقين هو بملاك الوثوق و الاطمئنان و سكون النّفس».[7]
می فرمایند عقلاء چه در امور دنیا و چه در امور اخرت به خبر ثقه عمل می کنند لکن عمل آنها بخاطر حصول اطمینان و وثوق می باشد زیرا عقلاء در امورشان تعبد به چیزی ندارند بلکه به وثوق و اطمینانشان عمل می کنند ولو از غیر خبر ثقه حاصل شود.
در ادامه می فرمایند بعید نیست عمل عقلاء به علم و یقین عمل نیز بخاطر وثوق و سکون نفسی است که در علم و یقین وجود دارد و الا اگر وثوق و اطمینان در علم نباشد به آن عمل نمی کنند.

التقرير العربي:
كفاية: «دعوى استقرار سيرة العقلاء من ذوي الاديان وغيرهم على العمل بخبر الثقة».[8]
و «لا يقال : على هذا لا يكون اعتبارٍ خبر الثقة بالسيرة».[9]

و المستفاد من بعض آخر هو العمل بالخبر الموثوق به، من اي طريق حصل الوثوق، منها:
1. دراسات: نصه: «ثم ان السيرة العقلائية على العمل بالخبرالموثوق به».[10]
2. نهاية النهاية نصه: «بل العمل على الوثوق و سكون النّفس، كان ذلك حاصلا من الخبر أو غيره... و بالجملة: مناط السيرة ما ذكرناه، و الأدلّة الاخر كلّها ظاهرة في تقرير السيرة لا تفيد جعلا تعبديا وراء ما جرت عليه السيرة».[11]
3. الرافد نصه: «فهذه‏ العناوين‏ و هي‏ خبر الثقة و الشهرة و الإجماع لا موضوعية لها عند العقلاء و إنما هي مقدمات للوثوق الذي هو الحجة الواقعية. و من مقدمات الوثوق أيضا الموافقة الروحية بمعنى أن مضمون الخبر موافق للأصول الإسلامية و القواعد العقلية و الشرعية... هذا مسلكنا في مقابل المسلك التجزيئي و هو اعتبار خبر الثقة حجة مستقلة و كذلك الشهرة و الإجماع المنقول حجتان مستقلتان لو قيل بحجيتهما».[12]
4. منتقي نصه: «ولم يثبت في مورد من الموارد علم العقلاء بخبر الثقة إذا لم يحصل لهم الاطمئنان بصدقه».[13]
5. عنايه نصه: «استقرار طريقة العقلاء طراً على الرجوع إلى خبر الثقة في أمورهم العادية... و منها الامور الدینیة... و الظاهر ان عمل العقلاء بخبر الثقة انما يكون إذا أفاد الوثوق و الاطمئنان لا بما هو هو إذ لا تعبد في أمورهم كما لا يخفى بل يعملون بكل ما أفاد الوثوق و الاطمئنان و لو لم يكن خبر ثقة... بل لا يبعد دعوى كون عملهم بالعلم و اليقين هو بملاك الوثوق و الاطمئنان و سكون النّفس».[14]




[1] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص303.
[2] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص303.
[3] دراسات، محقق خويي، ج3، ص190.
[4] نهایة النهایة، محقق ایروانی، ج2، ص77.
[5] الرافد، سیدعلی سیستانی، ج1، ص24.
[6] منتقي الاصول، مرحوم روحاني، ج4، ص 299.
[7] عنایةالاصول، مرحوم فیروزآبادی، ج3، ص249.
[8] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص303.
[9] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص303.
[10] دراسات، محقق خويي، ج3، ص190.
[11] نهایة النهایة، محقق ایروانی، ج2، ص77.
[12] الرافد، سیدعلی سیستانی، ج1، ص24.
[13] منتقي الاصول، مرحوم روحاني، ج4، ص 299.
[14] عنایةالاصول، مرحوم فیروزآبادی، ج3، ص249.