درس خارج اصول استاد رضازاده

93/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظن/خبر واحد/ادله حجیت خبر واحد/آیه نفر
اشکال چهارمی که بر کلام صاحب کفایه بیان شد این بود که علامه طباطبایی فرمودند که ترجی لازم نیست در نفس متکلم باشد بلکه می تواند در نفس مخاطب باشد و در کلام شارع هم ترجی در نفس متکلم نیست تا اشکال لازم آید بلکه در نفس مخاطب یا سامع است.
در مغنی در مبحث لعل نیز این مطلب ذکر شده است.
«ولها معان: أحدها: التوقع، وهو: ترجى المحبوب والاشفاق من المكروه... الثاني: التعليل، أثبته جماعة منهم الاخفش والكسائي، وحملوا عليه (فقولا له قولا لينا لعله يتذكر أو يخشى) ومن لم يثبت ذلك يحمله على الرجاء، ويصرفه للمخاطبين، أي اذهبا على رجائكما».[1]
می فرمایند یکی از معانی لعل تعلیل می باشد کما اینکه مذکور لعل حمل بر تعلیل شده است «نرم با او سخن بگویید بعلت اینکه متذکر شود» ولی کسی که قبول ندارد که لعل به معنای تعلیل باشد لعل را به معنای رجاء گرفته است اما نه رجاء خداوند بلکه رجاء حضرت موسی و جناب هارون.
در حاشیه تفتازانی بر مغنی هم این مطلب ذکر شده است:
«ان لعل موضوع لتوقع محبوب و هو الترجی او مکروه و هو الاشفاق و التوقع علی وجهین قد یکون من المتکلم و قد یکون من المخاطب و قد یکون من غیرهما کما یشهد به موارد الاستعمال.... جمهور الائمة اللغة، اقتصروا فی بیان معناها الحقیقی علی الترجی و الاشفاق».[2]
می فرمایند لعل وضع شده است برای توقع امر محبوب یا امر مکروه و توقع بر دو وجه می باشد گاهی در نفس متکلم است و گاهی در مخاطب است و گاهی در غیر این دو می باشد مثل کسانی که این کلام را می شوند این مطلب را می توان از استعمالات لعل استفاده کرد.
مرحوم سید رضی نیز و در شرح کافیه در مبحث حروف مشبهة بالفعل می فرمایند:
«اضطرب کلامهم فی لعل الواقعة فی کلامه تعالی... والحق ما قاله سيبويه، وهو أن الرجاء أو الأشفاق، يتعلق بالمخاطبين، وإنما ذلك لأن الأصل ألا تخرج الكلمة عن معناها بالكلية، فلعل، منه تعالى: حمل لنا على أن نرجو أو نشفق، كما أن (أو) المفيدة للشك، إذا وقعت في كلامه تعالى، كانت للتشكيك أو الأبهام، لا للشك، تعالى الله عنه».[3]
می فرمایند کلام نحویین در خصوص معنای لعل که در کلام خداوند آمده است مضطرب است و قول حق، کلام مرحوم سیبویه می باشد که فرموده است لعل در قرآن دلالت بر رجاء دارد اما نه رجاء خداوند بلکه رجاء مخاطبین زیرا اصل این است که هیچ لفظی بکلی از معنای حقیقی اش فاصله نگیرد و استعمال در غیر معنای حقیقی خلاف اصل است لذا لعل در کلام شارع را حمل بر معنای حقیقی اش- که ترجی است - می کنیم لکن ترجی در مخاطب، در نتیجه خداوند با لعل در قرآن ما را وادار کرده است که امیدوار باشیم یا برحذر باشیم کما اینکه «أو» که مفید شک است وقتی در کلام شارع واقع شود برای این است که در قلب ما شک ایجاد شود نه اینکه خود شارع شک داشته باشد.
شارح کافیه مرحوم محقق رضی از علماء برجسته شیعی می باشد و معروف به نجم الدین و الملة می باشد و مرحوم میلانی که خود در ادبیات صاحب نظر بودند فرمودند من در نحو فقط الکتاب سیبویه و کلام سید رضی را قبول دارم و مرحوم آخوند هم از مرحوم رضی در کفایه مطالب زیادی را نقل کرده است.
اما آنچه مرحوم آخوند در اشکال بر وجه اول فرمودند؛
گفته شد لعل در معنای حقیقی استعمال شده است لکن داعی خداوند متعال محبوبیت مدخول لعل می باشد بعد خود مرحوم آخوند بر این وجه اشکال کردند و فرمودند تلازمی بین محبوبیت و وجوب تحذر نیست.
به عبارت دیگر صاحب کفایه در مقام اشکال فرمودند که شما گفته اید از لعل محبوبیت استفاده می شود و محبوبیت عقلا و شرعا ملازم با وجوب می باشد.
مرحوم آخوند اشکال کردند که ملازمه ای بین وجوب و محبوبیت نیست زیرا در بعضی موارد تحذر محبوبیت دارد اما وجوبی هم نیست مانند شبهات بدویه که عدم دخول در شبهه، محبوب است اما وجوب ندارد.
و فیه: اینکه حذر بر جائی اطلاق می شود که خوف ترک مصلحت یا وقوع در مفسده باشد؛ این مطلب صحیح است لکن نه ترک هر مصلحتی و گرفتار شدن در هر مفسده ای بلکه حذر در صورتی است که مصلحت یا مفسده ملزمه باشد پس بر احتیاط در شبهه بدویه اطلاق حذر نمی شود[4].
التقرير العربي:
و هو الظاهر من اکابر الادباء مثل مغنی اللبیب مبحث لعل نصه: «ولها معان: أحدها: التوقع، وهو: ترجى المحبوب والاشفاق من المكروه... الثاني: التعليل، أثبته جماعة منهم الاخفش والكسائي، وحملوا عليه (فقولا له قولا لينا لعله يتذكر أو يخشى) ومن لم يثبت ذلك يحمله على الرجاء، ويصرفه للمخاطبين، أي اذهبا على رجائكما».[5]
و تعلیقة المنقولة عن التفتازانی علی المغنی: «ان لعل موضوع لتوقع محبوب و هو الترجی او مکروه و هو الاشفاق و التوقع علی وجهین قد یکون من المتکلم و قد یکون من المخاطب و قد یکون من غیرهما کما یشهد به موارد الاستعمال.... جمهور الائمة اللغة، اقتصروا فی بیان معناها الحقیقی علی الترجی و الاشفاق».[6]
و شرح الكافيه في مبحث حروف المشبهة بالفعل: «اضطرب کلامهم فی لعل الواقعة فی کلامه تعالی... والحق ما قاله سيبويه، وهو أن الرجاء أو الأشفاق، يتعلق بالمخاطبين، وإنما ذلك لأن الأصل ألا تخرج الكلمة عن معناها بالكلية، فلعل، منه تعالى: حمل لنا على أن نرجو أو نشفق، كما أن (أو) المفيدة للشك، إذا وقعت في كلامه تعالى، كانت للتشكيك أو الأبهام، لا للشك، تعالى الله عنه».[7]
فیکون ما افاده علامة الطباطبائی فی التفسیر ایضا مختار محققی الادباء.
و شارح الکافیة، هو من عظماء علماء الشیعه و ادبائهم، نجم الملة و الدین الشیخ الرضی الاسترابادی.
و هو الذی کان استاذنا المحقق السید محمد هادی المیلانی یقول کرارا: انی لااقبل فی ادبیات العرب الا نجم الملة الشیخ الرضی و الکتاب من السیبویه و هو الذی ذکر صاحب الکفایة فیه مطالبا منه.

و اما ما افاده صاحب الکفایة من الاشکال علی الوجه الاول و بعبارة اخری طریق الاول لاثبات وجوب التحذر، من عدم الملازمة بین حسن التحذر و وجوبه، لامکان ثبوت حسن التحذر مع عدم وجوبه مثل ما لم یکن حجة علی التکلیف ای شبهات البدویة...
ففیه: ان الحذر یطلق علی خوف ترک المصلحة او الوقوع فی المفسدة، و لکن لا مطلقا بل اذا کانا ملزمتین، فصحّ ان یقال: مادة الحذر لا یطلق الا مع الالزام، و علیه فلا یطلق علی الاحتیاط فی الشبهات البدویة.[8]


[1] مغنی اللبیب، ابن هشام، ج1، ص 278.
[2] مغنی اللبیب، ابن هشام، ص 150.
[3] شرح الرضی علی الکافیه، سید رضی، ج4، ص 333.
[4] نهایة النهایة، ایروانی، ج2، ص 72.
[5] مغنی اللبیب، ابن هشام، ج1، ص 278.
[6] مغنی اللبیب، ابن هشام، ص 150.
[7] شرح الرضی علی الکافیه، سید رضی، ج4، ص 333.
[8] نهایة النهایة، ایروانی، ج2، ص 72.