درس خارج اصول استاد رضازاده

92/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ حجیت قول لغوی/خلاصه
خلاصه
1- بنابر حجیت قول لغوی، ظهور برای کلام اثبات می شود.
2- مشهور بین متقدمین حجیت قول لغوی می باشد اما معروف بین متاخرین مثل صاحب کفایه عدم حجیت می باشد.
3- محل بحث در قول لغوی در جائی است که شرائط شهادت از حیث عدد و عدالت نباشد و همچین قول لغوی مفید علم یا اطمینان نباشد و الا اگر یکی از این دو باشد یقینا قولش حجت است و از محل بحث خارج است و از باب ظنون خاصه خارج می باشد.
4- قائلین به حجیت قول لغوی، برای اثبات این حجیت چهار دلیل بیان کرده اند.
الف: اتفاق جمیع عقلاء بر عمل به قول لغوی و قبول قول لغوی برای فصل خصومت.
ب: اجماع بر حجیت یا دخولش در تحت ادله حجیت خبر واحد.
ج: لغوی اهل خبره تشخیص اوضاع می باشد و سیره همه مردم بر قبول قول خبره در هر فنی می باشد.
د: انسداد باب علم به لغات و خصوصیاتشان غالبا لذا ناچار به رجوع به لغت برای تعیین معنای الفاظ هستیم.
5- از تمام این ادله جواب داده شد و اینکه لغوی، کلامش مربوط به موارد استعمال لفظ می باشد نه تعیین موضوع له الفاظ و تشخیص وضع .
6- مرحوم نائینی فرمودند قول خبره حجت است اگر مبتنی بر حدس باشد نه بر حدس در حالیکه لغوی قولش مبتنی بر حس می باشد.
7- مختار ما این شد که قول لغوی حجت نیست به این معنای که با قول لغوی نه موضوع له ثابت می شود و نه ظهوری برای کلام با این ظن، حاصل می شود مگر اینکه شرائط باب شهادت در آن وجود داشته باشد که در این صورت از ظن خاص خارج می شود.
8- قول لغوی اگر چه از باب ظن خاص حجت نیست لکن رجوع به لغت لغو نیست زیرا از مراجعه به لغت در بسیاری از موارد اطمینان برای انسان به معنای لفظ یا به معنای ظاهر حاصل می شود.
9- لغوی از حیث خبرویت قولش، حجت نیست نه برای اثبات موضوع له یا ظهور بخاطر اینکه لغوی خبره تعیین موضوع له نیست و نه برای اثبات موارد استعمال چرا که قول لغوی مبتنی بر حدس نیست بلکه مبتنی بر حس می باشد.
اجماع
مقدمة:
از انوار الهدایة[1] استفاده می شود که اجماع در نزد عامه و اهل سنت هم از حیث اصطلاح و هم از حیث مناط مخالف با اجماع عند الخاصة است اما اصطلاحا مخالف است زیرا اهل سنت اجماع را به چند شکل تعریف کرده اند
1- غزالی در مستصفی می گوید اجماع: اتفاق امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر امری از امور دینی می باشد.
2- فخر رازی در المحصل فی علم الاصول می گوید اجماع: اتفاق اهل الحل و العقد من امة محمد صلی الله علیه و آله و سلم علی امر من الامور.
3- حاجبی در شرح عضدی می گوید اجماع: اجتماع المجتهدین من هذه الامة فی عصر علی امر
تبیان دو تعریف دیگر نیز اضافه کرده اند:
4- عده ای فرموده اند اجماع هو اجماع اهل الحرمین(مکه و مدینه) و مصرین(کوفه و بصره)
5- به مالک نسبت داده شده است که گفته است اجماع: اتفاق اهل المدینة فقط.
اما عند الخاصه از حیث تعریف می فرمایند اجماع عبارت است از قول جماعتی که از آن قول یا رضایت معصوم کشف شود.
اما از حیث مناط(ملاک حجیت)
مستند حجیت اجماع عند العامة حدیثی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کنند که حضرت فرموده اند که «ان امتی لاتجتمع علی الضلالة فاذا رایت اختلافا علیکم بالسواد الاعظم»[2]
حضرت فرمودند که امت من بر گمراهی اجماع نمی کنند اگر دیدید که بین امت اختلاف افتاده است به شهرهای بزرگ بروید.
اما عند الخاصة
ملاک حجیت اجماع از این باب است که کاشف قول معصوم می باشد هر اتفاقی که کاشف قول معصوم باشد حجت می باشد چه این استکشاف از اتفاق کل محقق شود یا از اتفاق جماعتی، پس اجماع عند الخاصة بما هو اجماع حجت نیست بلکه زمانی حجت است که متضمن قول معصوم باشد.
بعد بیان این فرق انوار می فرمایند:
«علي ان الاجماع باي معني كان لم يتحقق علي خلافة ابي بكر، لمخالفة كثير من اهل الحل و العقد و اصحاب محمد»[3].
التقریر العربی
خلاصة ما ذكر في مبحث حجية قول اللغوي
1-البحث عن حجية قول اللغوي صغروي، بمعني ان قوله علي الحجية يوجب اثبات الظهور، لكلام ليس له ظهور للشك فيما هو الموضوع له، له. 21/10/92
2- المشهور بين المتقدمين، حجية قوله، و المعروف بين المتاخرين مثل صاحب الكفاية عدم الحجية. 21/10/92
3- محل البحث في قول اللغوي فيما لم يكن فيه شرائط الشهادة من العدد و العدالة و لم يكن مفيدا للعلم او الاطمينان، و الا حجة فيها بلااشكال. 21/10/92
4- استدل القائل بالحجية لاثبات حجية قوله، بادلة اربعة:
الف: اتفاق جميع العقلاء علي العمل بقوله و قبوله لفصل الصومة؛
ب: الاجماع علي الحجية او دخوله تحت ادلة حجية الخبر؛
ج: انه من اهل الخبرة لتشخيص الاوضاع و سيرة الناس ثابت علي قبول قول الخبرة في كل فن.
ج: انسداد باب العلم باللغات و خصوصياتها غالبا فلابد من الرجوع الي اللغة لتعيين تفاصيل المعاني. 21/10/92
5- و اجيب عن جميع الادلة المذكورة و ان اللغوي قوله في موارد الاستعمال، لاتشخيص الاوضاع. 22/10/92
6- نائيني: قول الخبرة حجة لو كان مبتنيا علي الحدس لا الحس و قول اللغوي، يبتني علي الحس. 22/10/92
7- المختار عدم حجية قول اللغوي بمعني عدم تعيين معني اللفظ و لاظهوره بالظن الحاصل من قوله، الا مع شرائط باب الشهادة. 23/10/92
8- قول اللغوي و ان لم يكن حجة بعنوان ظن الخاص و لكن مع ذلك لايكون الرجوع اليه لغوا، اذ قد يحصل من قوله الاطمينان او القطع بالموضوع له او بالمعني الظاهر، كما صرح به الكفاية. 23/10/92
9- قول اللغوي لا يكون حجة من حيث الخبروية لا لاثبات الموضوع له لعدم كونه خبرة في ذاك الوادي و لا لاثبات موارد الاستعمالات لعدم انشاء قوله علي الحدس. 23/10/92
مبحث الاجماع
مقدمة:
المستفاد من انوارالهداية[4] هو ان الاجماع عند العامة اصطلاحا و مناطا مخالف له عند الخاصة.
اما اصطلاحا فقد عرفوه بتعاريف متعددة:
1-الغزالي في المستصفي: «انه اتفاق امة محمد علي امر من الامور الدينية».
2- الرازي في المحصول في علم الاصول: انه اتفاق اهل الحل و العقد من امة محمد علي امر من الامور.
3- الحاجبي في شرح العضدي: انه اجماع المجتهدين من هذه الامة في عصر علي امر».
و تبيان[5] اضاف:
4- قال قوم هو: اجماع اهل الحرمين مكة و مدينة و المصرين الكوفة و البصرة.
5- مالك علي ما نسب اليه: الحجة هو اتفاق اهل المدينة فقط.
و اما عند الخاصة: عبارة عن «قول جماعة يستكشف منه قول المعصوم او رضاه»
و اما مناطا، فيكون المستند في حجية الاجماع لدي العامة ما نقلوه عن النبي: «لا تجتمع امتي علي الضلالة»[6] هذا عمدة مستنندهم.
و اما لدي الخاصة فالحجية تدور مدار راي المعصوم سواء استكشف من اتفاق الكل او اتفاق جماعة.
فلايكون دليلا مستقلا براسه في مقابل السنة، فليس نفس الاجماع لدي الخاصة حجة.
ثم افاده[7] ما نصه: «علي ان الاجماع باي معني كان لم يتحقق علي خلافة ابي بكر، لمخالفة كثير من اهل الحل و العقد و اصحاب محمد».



[1] انوار الهداية، جعفر سبحاني، ج1، ص 253 الي 255.
[2] روي انس بن مالك عن رسو الله قال سمعت رسول الله يقول: ان امتي لاتجتمع علي ضلالة فاذا رايتم اختلافا فعليكم بالسواد الاعظم: سنن ابن ماجه، كتاب 36، باب8؛ مباني الاستنباط، ابوالقاسم خويي، ج 1، ص 257و نظيره روي ابو مالك الاشعري عن رسو الله... و ان لاتجتمعوا علي ضلالة: سنن ابي داود، كتاب الفتن، باب1.
[3] انوار الهداية، جعفر سبحاني، ج1، ص 254.
[4] انوار الهداية، جعفر سبحاني، ج1، ص 253 الي 255.
[5] تبيان الاصول، فاضل لنكراني، ج 3، ص 136.
[6] روي انس بن مالك عن رسو الله قال سمعت رسول الله يقول: ان امتي لاتجتمع علي ضلالة فاذا رايتم اختلافا فعليكم بالسواد الاعظم: سنن ابن ماجه، كتاب 36، باب8؛ مباني الاستنباط، ابوالقاسم خويي، ج 1، ص 257س.
و نظيره روي ابو مالك الاشعري عن رسو الله... و ان لاتجتمعوا علي ضلالة: سنن ابي داود، كتاب الفتن، باب1
[7] انوار الهداية، جعفر سبحاني، ج1، ص254.