درس خارج اصول استاد رضازاده

92/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ حجیت قول لغوی
حجیت قول لغوی
بحث در حجیت ظهور یک بحث کبروی است اما بحث در حجیت قول لغوی یک بحث صغری است به این معنا که قول لغوی موجب ظهور کلام می باشد یا نه؟ قهرا این بحث صغرای برای کبرای حجیت ظهور می باشد.
عدم ظهور یک کلام ممکن است بخاطر یکی از این سه جهت باشد.
1- احتمال می دهیم این کلام همراه با قرینه ای بوده است و آن قرینه از بین رفته است و بر ما مخفی مانده است بخاطر این احتمال این کلام ظهوری ندارد.
2- احتمال قرینت موجود، این کلام صدر و ذیلش به قرینه ای محفوف است که احتمال می دهیم این قرینه در ظهور این کلام دخیل باشد احتمال هم داده می شود دخالتی در ظهور این کلام نداشته باشد و جمله مستقلی باشد این احتمال قرینت موجود، باعث می شود که این کلام برای ما ظهوری نداشته باشد.
3- منشا سوم عدم ظهور این است که موضوع له این کلام برای ما معلوم نیست آیا مراد از صعید مطلق وجه الارض است یا خصوص تراب می باشد.
فعلا بحث در دو منشا اول نمی باشد بلکه بحث در جهت سوم است یعنی کلام ظهور ندارد بخاطر اینکه موضوع له آن معلوم نیست و نیاز ما به قول لغوی برای همین منشا سوم می باشد آیا با لغت می توان موضوع له را تعیین کرد یا نه؟ اگر قول لغوی حجت باشد با قول لغوی موضوع له مشخص می شود و ظهور پیدا می کند و اگر گفتیم قول لغوی حجت نیست قهرا کلمه مذکور ظهوری پیدا نمی کند.
مشهور قائلند باینکه قول لغوی حجت می باشد و موضوع له لفظ را ثابت می کند ولی معروف بین متاخرین مانند مرحوم آخوند در کفایه این است که قول لغوی حجت نیست.
دلیل قول مشهور:
مقدمة:
بحث ما در حجیت قول لغوی جائی است که این لغویینی که ما به آنها مراجعه می کنیم متعدد و عادل نباشد و الا اگر متعدد و عادل باشند قول آنها از باب شهادت حجت می باشد و همچنین محل بحث جائی است که قول لغوی ولو یک نفر باشد مفید علم یا اطمینان نباشد و الا اگر مفید علم یا اطیمنان باشد حجت می باشد زیرا در مبحث قطع گفتیم قطع از هر راهی حاصل شود حجت است.
قهرا قول لغویی محل بحث است که واحد باشد و مفید ظن باشد.
ادله قائلین به حجیت قول لغوی
1- اتفاق علماء بلکه همه عقلاء در باب خصومت و اختلاف در معنای یک کلمه این است که به لغت مراجعه می کنند این نشان می دهد که قول لغوی حجت است و الا به آن مراجعه نمی شد.
2- سید مرتضی ادعای اجماع بر حجیت قول لغوی کرده است.
3- لغوی از اهل خبره می باشد و قول اهل خبره در تمام موضوعات حجیت دارد به این معنا که سیره عامه مردم این است که در هر کاری به اهل خبره آن مراجعه می کنند و هر آنچه را که خبیر گفت به آن عمل می کنند.
4- انسداد علم به معنای لغات و خصوصیات آنها(خصوصیت و عمومیت آنها) و انحصار طریق معرفت به لغات و خصوصیات آن به مراجعه اهل لغت
مرحوم آخوند در کفایه به این وجوه اشاره کرده اند [1].
محقق عراقی در نهایة الافکار[2]بجای وجه دوم-اجماع- ادله حجیت خبر واحد را ذکر کرده است و می فرمایند وجه دوم برای حجیت قول لغوی ادله حجیت خبر واحد می باشد.
اشکال بر این وجوه مذکور
اشکال بر وجه اول-اتفاق علماء بلکه عقلاء در هنگام خصومت-
1- ما صغری را قبول نداریم چه کسی گفته است که تمام عقلاء در مواردی که در معنای لفظی اختلاف دارند به قول لغوی مراجعه می کنند.
2- بر فرض اینکه صغری تمام باشد این وجه برای ما فایده ای ندارد و حجیت قول لغوی را ثابت نمی کند زیرا آنچه مسلم است که عقلاء به قول لغوی مراجعه می کنند نسبت به مسائلی است که خیلی اهمیتی برای عقلاء ندارد مثل فهم کلماتی که در خطبه ها و اشعار ذکر شده است اما بحث ما در اثبات احکام شرعیه بواسطه قول لغوی استنباط احکام شرعی می باشد.[3]
3- آنچه مسلم است این است که عقلاء زمانی به قول لغویین مراجعه می کنند که شرائط شهادت در قول لغوی باشد و الا قبول نمی کنند و قبلا ما گفتیم بحث ما در قول لغوی در جائی است که مرتبط به بحث شهادت نباشد.
مرحوم آخوند به تمام این اشکالات اشاره کرده است.
عبارت کفایه:
«وفيهأن الاتفاق ـ لو سلّم اتفاقه ـ فغير مفيد، مع أن المتيقّن منه هو الرجوع إليه مع إجتماع شرائط الشهادة من العدد والعدالة».[4]
التقریر العربی
الكلام في حجية القول اللغوي و عدمها
فنقول تقدم حجية ظهور الكلام اذا ثبت له ظهور.
و اما اذا لم يحرز ظهور الكلام، فاما يكون منشائه احتمال وجود قرينة خفيت علينا،
و اما احتمال قرينية الموجود،
و اما لاجل الشك في الموضوع له لغة و المتفاهم منه عرفا، لاكلام فعلا في الاولين.
و اما الثالث المستفاد من مشهور المتقدمين هو حجية قول اللغوي لاثبات معني اللفظ و اثبات الظهور و لكن المعروف بين المتاخرين مثل صاحب الكفاية هو عدم حجية.
و استدل لحجية بوجوه:
و قبل بيان الوجوه لابد من بيان مقدمة:
و هي ان محل الكلام في حجية قول اللغوي انما هو فيما لم يكن متعددا مع عدالتهم، كما هو الحال في باب الشهادة و ايضا لم يكن مفيدا للعلم و او الاطمينان اذ لا شبهة في حجية في الصورتين.
فالكلام فيه فيما لا يفد الا الظن ليكون من الظنون الخاصة.
اما ادلة حجيته:
احدها: اتفاق العلماء بل جميع العقلاء عملا علي الرجوع اليهم و كونه موجبا لفصل الخصومة.
و ثانيها: الاجماع علي حجيته كما نقل عن سيد المرتضي.
و ثالثها: دخوله في اهل الخبرة لتشخيص الاوصاف و معلوم ثبوت السيره العامة علي الرجوع الي اهل الفن في كل صنعة.
و رابعها: انسداد باب العلم باللغات و خصوصياتها غالبا، فلا بد من الرجوع الي اللغة لتبيين تفاصيل المعاني.
و اشار الي ما ذكر من الادلة صاحب الكفاية.[5]
و ذكر محقق العراقي في نهاية الافكار[6] بدل الاجماع المنقول عن سيد المرتضي، ادلة حجية خبر الواجد.
و اجيب عن الاول:
اولا: ممنوع صغري فانه غير مسلم.
و ثانيا: غير مفيد في المقام اذ المسلم هو الرجوع اليهم فيما يتسامح فيه مثل فهم الاشعار او الخطب دون الاستنباط و ما كان مربوطا بعمل المكلف.[7]
و ثالثا: المسلم هو الرجوع اليهم اذا اجتمعت شرائط الشهادة من العدد و العدالة.
كفاية نصه: «وفيهأن الاتفاق ـ لو سلّم اتفاقه ـ فغير مفيد، مع أن المتيقّن منه هو الرجوع إليه مع إجتماع شرائط الشهادة من العدد والعدالة».[8]


[1]کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص286.
[2] نهایة الافکار، محقق عراقی، ج3، ص 94.
[3] نهایة الافکار، محقق عراقی، ج3، ص 95.
[4] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص286.
[5]کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص286.
[6] نهایة الافکار، محقق عراقی، ج3، ص 94.
[7] نهایة الافکار، محقق عراقی، ج3، ص 95.
[8] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص286.