درس خارج اصول استاد رضازاده

92/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:حجيت ظن/حجيت ظواهر/ظاهر قرآن/ادله حجيت ظاهر قرآن
ادله کساني که قائل بودند ظواهر قرآن حجت نيست بيان شد و اشکالات آن نيز ذکر شد.
اما ادله کساني که قائل به حجيت ظواهر قرآن مي باشند.
قبلا اشاره کرديم بحث در دو مقام است يکي ادله کساني که قائل به عدم حجيت ظواهر قرآن بودند و مقام دوم ادله کساني که قائل به حجيت ظواهر قرآن مي باشند همانطور که ظواهر سنت براي ما حجت است الا اينکه همانطور که در ظواهر سنت بايد فحص از مخصص و قرينه بر خلاف شود در ظاهر قرآن هم قبل از عمل به ظاهر آيه بايد از مخصص و مقيد و قرينه بر خلاف، فحص شود و اگر نبود به ظاهر عمل شود[1].
ادله کساني که ظاهر قرآن را حجت مي دانند:
مرحوم آقاي فاضل در تبيان الاصول[2]شش دليل را در اين زمينه بيان کرده اند.
دليل اول:
قرآن بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده است تا مردم به آن عمل کنند تا به سعادت دين و دنياي خود برسند و خداوند متعال در قرآن طريقي براي عمل به قرآن بيان نکرده است لذا قرآن هم مانند بقيه ظواهر کلمات مي باشد که سيره عقلاء در آن عمل به ظاهر کلام مي باشد و اين سيره عقلاء هم امضاء شده است.
دليل دوم:
قرآن مخالفين را دعوت کرده است که اگر مي توانيد سوره اي مثل سور قرآن بياوريد و قرآن ادعا مي کند که شما قادر نيستند که يک سوره مثل قرآن بياوريد خداوند متعال مي فرمايد:
«قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِينَ»[3] مي فرمايند: اگر هر کسي را هم دعوت کنيد نخواهيد توانست که سوره اي مثل قرآن را بياوريد و واضح است دعوت مردم و تحدي زماني معنا دارد که ظاهر قرآن حجت باشد و مردم بفهمند قرآن چه مي گويد تا بعد به دنبال آوردن مثل آن بروند و الا اگر ظاهر قرآن براي آنها حجت نباشد براي آنها امکان ندارد که مثل قرآن را بياورند.
دليل سوم:
حديث ثقلين که به تواتر ثابت شده است و صريح در اين است که بايد تا روز قيامت به قرآن عمل شود و عمل به قرآن و تبعيت از عترت موجب عدم گمراهي است و عترت و قرآن در عرض يکديگر مي باشند.
دليل چهارم:
رواياتي که دلالت بر عرضه کردن اخبار متعارضه به قرآن دارند و تعيين اينکه کدام يک از متعارضين موافق با قرآن است و ديگري مخالف با قرآن است متوقف بر اين است که ما معناي قرآن را بفهميم.
دليل چهارم:
رواياتي که در شرائط عقود بيان شده است که شرط مخالف کتاب صحيح نيست و نبايد به آن عمل شود اين اخبار هم بالالتزام دلالت دارند که شما که قرآن را مي فهميد هر شرطي که مخالف قرآن مي باشد به آن عمل نکنيد.
دليل ششم:
رواياتي از ائمه عليهم السلام که اصحاب خودشان را ارجاع به قرآن براي فهم بعضي از احکام داده اند.
منها: «أَ لَا تُخْبِرُنِي‏ مِنْ‏ أَيْنَ‏ عَلِمْتَ‏ وَ قُلْتَ‏ إِنَ‏ الْمَسْحَ‏ بِبَعْضِ الرَّأْسِ وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟ فاجاب عليه السلام: لِمَكَانِ الْبَاء في قوله تعالي فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ».
وقتي زراره از امام سوال کرد از کجا مي فرمائيد لازم نيست مسح بر تمام سر و پا باشد و مسح بعض کافي است امام فرمودند از کلمه باء که بر «بروسکم»آمده است اين مطلب فهميده مي شود.
از اين روايت هم فهميده مي شود که مردم حتي از کلمه مثل باء و في بايد بتوانند معنايي از قرآن را بدست آورند.
ممکن است بگوييم اين شش دليل به سه دليل برگشت دارد به اين معني که دليل سوم و چهارم و پنجم و ششم را يک دليل قرار دهيم تحت عنوان«طوائف من الروايات»
مرحوم آقاي خوئي نيز در مباني الاستنباط[4]نيز به اين شش دليل اشاره کرده اند البته بر اخباري که بيان شد نهاية النهاية[5] اشکالاتي وارد کرده اند اما اشکالات مهمي نيست که قابل ذکر باشد.
خلاصه اينکه ما دليلي بر عدم حجيت ظواهر قرآن نداريم بکله دليل بر حجيت ظواهر قرآن داريم الا اينکه وقتي مي شود به ظواهر قرآن عمل کرد که از مخصص و مقيد و قرينه بر خلاف فحص شود.
التقرير العربي
هذا تمام الکلام في المقام الاول اي ادلة الدالة علي المنع عن العمل بظهور القرآن.
و اما المقام الثاني اي ادلة الدالة، علي حجية ظاهر القرآن مثل ظاهر السنة و جواز العمل بظاهره مثل ظاهرها و لکن بعد فحص التام عن ما يدل علي خلاف الظاهر عن المخصص، و المقيد و قرينة المجاز بلافرق بين ظاهره و ظاهرها.[6]
ذکر في تبيان[7] ادلة ستة:
الدليل الاول:
ان القرآن انزل ليعمل الناس به کي ينالوا السعادة الدنيوية و الاخروية، و لم يبين الله عزوجل طريقا للعمل به فيکون الطريق هو الطريق المتعارف عند العقلاء، اي الاخذ بظاهر الکلام.
الدليل الثاني:
ان القرآن يدعو المخالف باتيان سورة مثله «قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِينَ»[8] و من البديهي ان الدعوة باتيان مثله انما يمکن لو کان له ظهور يفهمه الناس حتي يقدر علي اتيان مثله.
الدليل الثالث:
حديث ثقلين.
الدليل الرابع:
روايات الدالة علي عرض اخبار المتعارضة علي الکتاب، و معلوم ان تعيين الموافق و المخاطب بينهما لايمکن الا مع ثبوت ظهور للقرآن و حجيته.
الديل الخامس:
الاخبار الدالة علي رد الشروط المخالفة للکتاب، و معلوم ان تعيينه موقوف علي ظهور للقرآن و حجيته.
الدليل السادس:
روايات الدالة علي الارجاع الائمة عليهم السلام الرواة علي استفادة بعض الاحکام من القرآن.
مثل قول ابي جعفر عليه السلام لزرارة حين سئله عليه السلام: «أَ لَا تُخْبِرُنِي‏ مِنْ‏ أَيْنَ‏ عَلِمْتَ‏ وَ قُلْتَ‏ إِنَ‏ الْمَسْحَ‏ بِبَعْضِ الرَّأْسِ وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟ فاجاب عليه السلام: لِمَكَانِ الْبَاء في قوله تعالي فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ».
و يمکن اصل الادلة علي حجية ظهور القرآن ثلاثة: تجعل الدليل الثالث و الرابع والخامس و السادس، دليلا واحدا تحت عنوان طوائف من الاخبار.
و هذا الادلة يستفاد من کلمات السيد الخوئي ايضا. راجع.[9]
و قد اورد علي ما تقدم من الاخبار و نهاية النهايه[10] بما لايخلو عن نقاش فراجع.
و قد تلخص انه لا دليل علي عدم حجية ظواهر القرآن، بل الدليل علي حجيتها لغير المعصومين عليهم السلام لکن لابد قبل العمل بها من فحص التام عن مخالف الظاهر، کما اشرنا اليه و تقدم ايضا الاشاره الي ادلة حجية ظهور القرآن لغيرهم في جلسة 27/7/92.



[1]مباني الاستنباط، محقق خويي، ج 1، ص 239.
[2]تبيان الاصول، مرحوم فاصل، ج3، ص 122 الي 125.
[3]يونس، آيه 38.
[4] مباني الاستنباط، محقق خويي، ج1، ص 236 الي 240.
[5]نهاية النهاية، محقق ايرواني، ج 2، ص 55 و 56.
[6]مباني الاستنباط، محقق خويي، ج 1، ص 239.
[7]تبيان الاصول، مرحوم فاصل، ج3، ص 122 الي 125.
[8]يونس، آيه 38.
[9] مباني الاستنباط، محقق خويي، ج1، ص 236 الي 240.
[10]نهاية النهاية، محقق ايرواني، ج 2، ص 55 و 56.