درس خارج اصول استاد رضازاده

92/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حجیت ظن/حجیت ظواهر/ قول چهارم/ رد ادله اخباریین بر عدم حجیت ظاهر قرآن
 گفتیم بر جواب دوم مرحوم آخوند می توان خدشه کرد که ظهوری باقی نمانده است تا شما بگویید اظراف علم اجمالی چون محدود است با فحص به مقدار معلوم بالاجمال، به مخصص دست پیدا می کنیم وقتی ظهوری نباشد فحص چه فایده ای دارد در عام و خاص فحص از خاص فحص از حجت اقوی می باشد اما در مانحن فیه عام ما که ظاهر قرآن می باشد ظهورش ساقط شده است و مجمل شده است.
 این اشکال بر جواب مرحوم شیخ وارد نیست زیرا مرحوم شیخ در جواب اخباریین دو جواب دادند در جواب دوم فرمودند: «وثانيا: أن هذا لا يوجب السقوط، وإنما يوجب الفحص عما يوجب مخالفة الظاهر». [1]
 می فرمایند علم اجمالی موجب سقوط ظهور نمی شود بلکه اثرش این است که باید از مخالف ظهور فحص کنیم.
 این اشکال بر این جواب وارد نیست زیرا طبق جواب مرحوم شیخ از حجت اقوی فحص می کنیم.
 الا ان یقال به اینکه این اشکال بر جواب مرحوم آخوند در صورتی وارد است که مرحوم آخوند دو جواب از علم اجمالی اخباریین داده باشند یکی اینکه علم اجمالی منحل شده است.
 دوم اینکه منحل نشده اما اطرافش محدود است و با فحص مخصص پیدا می شود.
 در حالیکه ممکن است بگوییم مرحوم آخوند فقط یک جواب داده اند به اینکه علم اجمالی منحل شده است بخاطر اینکه اطراف علم اجمالی محدود می باشد و فحص ممکن است. در نتیجه اشکال ما وارد نخواهد بود.
 اگر جواب مرحوم آخوند را یک جواب بدانیم جواب ایشان شبیه به جواب مرحوم آقای خوئی می شود زیرا ایشان فرمودند علم اجمالی داریم اما این علم اجمالی منحل می شود و مانع عمل به ظاهر قرآن نیست.
 مختار ما این است که وجه سوم بر منع از عمل به ظاهر قرآن-علم اجمالی به تخصیص آیات قرآن-ناتمام است زیرا اولا:
 علم اجمالی مانع ظهور قرآن نیست بلکه فقط اثرش این است که باید فحص از مخصص صورت گیرد کما عن الشیخ.
 و ثانیا: علم اجمالی ما منحل شده است کما عن الاخوند و المحقق الخوئی
 وجه چهارم از ادله اخباریین در منع صغری(منع ظهور آیات قرآن).
 ما علم اجمالی داریم که تحریف در آیات قرآن واقع شده است و این علم اجمالی باعث می شود که ظهور آیات از بین برود چرا که به هر آیه بخواهیم عمل کنیم احتمال می دهیم کلمه ای وجود داشته است که تحریف شده است و با وجود آن کلمه معنا عوض خواهد شد
 اقول:
 بحث ما تارة صغروی(آیا تحریف واقع شده است یا نه) است.
 و تارة کبروی(بر فرض اینکه تحریف واقع شده باشد آیا این تحریف مانع عمل به ظهواه قرآن می باشد یا نه) است.
 مقدمه:
 تحریف در لغت به چند شکل معنا شده است.
 در لسان العرب در ماده تحریف می گوید:
 «وَالتَّحْرِيفُ فِي الْقُرْآنِ وَالْكَلِمَةِ: تَغْيِيرُ الحرفِ عَنْ مَعْنَاهُ وَالْكَلِمَةُ عَنْ مَعْنَاهَا وَهِيَ قَرِيبَةُ الشَّبَهِ... والمُحَرَّفُ: الَّذِي ذَهَب مالُه». [2]
 می گویند تحریف عبارت از تغییر معنای لفظ می باشد.
 در مجمع البحرین می فرمایند:
 «و تحريف الكلام: تغييره عن مواضعه» [3] و «و حرف كل شئ: طرفه و شفيره وحده». [4]
  تحریف به معنای تغییر کلام از موضعش می باشد و کلمه حرف که تحریف از آن گرفته شده به معنای طرف و حد شیء می باشد یعنی تحریف هم باید بگونه باشد که نزدیک به معنای اصلی باشد.
 و در فرهنگ معین سه معنا بیان می کنند:
  1. گردانیدن، کج کردن...
  2. تبدیل و تغییر دادن کلام را از وضع و طرز و حالت اصلی
  3. بعضی از حروف یک کلمه را عوض کردن، ج: تحریفات». فرهنگ معین، معین، ج1، ص1037
 تحریف در کتب تفسیری:
 المنار:
 «تحریف، یصدق
 1- بتحریف الألفاظ، بالتقدم و التأخر و الحذف و الزیادة
 2- و بتحریف المعانی بحمل الالفاظ علی غیر ما وضعت له». [5]
 مجمع البیان:
 «التحريف بأمرين أحدهما: سوء التأويل، و الآخر: التغيير و التبديل». [6]
 تحریف یا به سوء تاویل می باشد و یا در معنای کلمه می باشد یعنی کلمه را بر غیر معنای ظاهرش حمل کنیم البته باید حمل بر معنایی شود که نزدیک به معنای اولش باشد و در قرآن فقط به همین معنا آمده است. [7] (این همان معنای تفسیر به رای می باشد)
 التقریر العربی
 نعم، لا یرد ما ذکرنا علی جواب الرسائل، حیث انه صرح بان هذا العلم الاجمالی، لایوجب سقوط ظهور الآیات، و انما یوجب الفحص عن المخالف للظهور. نصه:
 «وثانيا: أن هذا لا يوجب السقوط، وإنما يوجب الفحص عما يوجب مخالفة الظاهر». [8]
 الا ان یقال جواب صاحب الکفایة جواب واحد، و هو الانحلال و یکون قوله «مع ان دعوی...» ای الجوابه الثانی، تتمة من الجواب الاول و یکون مجموع کلامه مفیدا لانحلال علم الاجمالی، لاختصاص اطرافه بما اذا تفحص عما یخالفه لظفر به، یعنی ینحل العلم الاجمالی بالعلم التفصیلی و بالشک البدوی، و علیه یکون جواب الکفایة موافقا مع جواب المحقق الخوئی، کما تقدم، ای انحلال العلم الاجمالی فیکون ظهور الآیات باقیا و یاخذ به.
 و المختار ایضا عدم تمامیة هذا الوجه الثالث:
 اولا، لما اشار الیه الشیخ [9] من ان العلم الاجمالی لایوجب اجمال الآیات و سقوط ظهورها.
 توضیحه:
 ان العلم الاجمالی یمنع عن اجراء اصول اللفظیة کما یمنع عن اجراء اصول العملیة، یعنی یمنع عن التمسک باصالة الظهور، مع ثبوته، لا انه یرفع الظهور، فلابد قبل الاخذ باصالة الظهور من الفحص عما یکون مخالفا له، و یکون حجة اقوی منه.
 و ثانیا، لانحلال العلم الاجمالی حکما کما افاده العلمان، و صاحب الکفایة و السید الاستاذ خویی.
 کما ان المختار، عدم تمامیة جواب الثانی الکفایة کما تقدم آنفا.
 و اما الوجه الرابع:
 من الوجوه الناظر الی الصغری و عدم ظهور للقرآن:
 التحریف؛
 و العلم الاجمالی بوقوعه بالنسبة الی الآیات، فیکون رافعا لظهور الآیات.
 اقول: البحث عنه تارة صغروی و انه هل وقع تحریف فی القرآن ام لا؟
 و اخری، کبروی و انه علی تقدیر وقوعه فیه، هل یکون مانعا للظهور الآیات ام لا؟
 مقدمة:
 1- التحریف فی اللغة:
 1- لسان العرب: «وَالتَّحْرِيفُ فِي الْقُرْآنِ وَالْكَلِمَةِ: تَغْيِيرُ الحرفِ عَنْ مَعْنَاهُ وَالْكَلِمَةُ عَنْ مَعْنَاهَا وَهِيَ قَرِيبَةُ الشَّبَهِ... والمُحَرَّفُ: الَّذِي ذَهَب مالُه». [10]
 2- مجمع البحرین: «و تحريف الكلام: تغييره عن مواضعه» [11] و «و حرف كل شئ: طرفه و شفيره وحده». [12]
 3- فرهنگ معین: «1- گردانیدن، کج کردن... 2- تبدیل و تغییر دادن کلام را از وضع و طرز و حالت اصلی 3- بعضی از حروف یک کلمه را عوض کردن، ج: تحریفات». [13]
 المنار: «تحریف، یصدق 1- بتحریف الألفاظ، بالتقدم و التأخر و الحذف و الزیادة
 2- و بتحریف المعانی بحمل الالفاظ علی غیر ما وضعت له». [14]
 مجمع البیان: «التحريف بأمرين أحدهما: سوء التأويل، والآخر: التغيير والتبديل». [15]
 و المستفاد لما ذکر ان التحریف، اما یکون فی معنی الکلمة، بان یحمل الکلمة علی معنی غیرما هو موضوع له لها، نعم لا بد و ان یکون قریبا منه، و حرفا و طرفا للمعنی الموضوع له، و لا یستعمل التحریف فی القرآن الا فی هذا المعنی، کما قیل. [16]
 و یکون ذاک المعنی داخلا فی الفسیر بالرای.


[1] فرائد الاصول، شیخ انصاری، ج1، ص149
[2] لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص43
[3] مجمع البحرین، طریحی، ج1، ص490
[4] مجمع البحرین، طریحی، ج1، ص490
[5] المنار، محمد رشید، ج6، ص283
[6] مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج3، ص298
[7] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص16 و20
[8] فرائد الاصول، شیخ انصاری، ج1، ص149
[9] فرائد الاصول، شیخ انصاری، ج1، ص149
[10] لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص43
[11] مجمع البحرین، طریحی، ج1، ص490
[12] مجمع البحرین، طریحی، ج1، ص490
[13] فرهنگ معین، معین، ج1، ص1037
[14] المنار، محمد رشید، ج6، ص283
[15] مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج3، ص298
[16] صیانة القرآن، مرحوم معرفت، ص16 و20