درس خارج اصول استاد رضازاده

91/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: صورت سوم
 در جلسات قبل اشاره شد که مرحوم آخوند فرموده اند قطع به حکم در موضوع مثل خودش قرار نمی گیرد مرحوم مشکینی و مرحوم آقای خوئی بر مرحوم آخوند دو اشکال کردند. مرحوم مشکینی فرمودند چون اختلاف رتبه وجود دارد اجتماعی نیست و مرحوم آقای خوئی هم فرمودند چون متعلق دوتا می باشد یکی نفس صلاة و دیگری صلاة مقطوع الوجوب لذا اجتماعی نیست(مصباح الاصول ج 2ص 45 و محاضرات ج 2 ص 300 و جزوه خودمان)
 ان قلت:
 اگر چه صحیح است که در مقام جعل متعلق دو تا می باشد متعلق حکم اول خود صلاة می باشد و متعلق حکم دوم صلاة مقطوع الوجوب می باشد ولی شما قبول کردید که بین دو متعلق عموم مطلق و بین وجوب ثابت برای نماز و قطع به آن عموم من وجه می باشد در نتیجه شما قبول دارید که بین این دو ماده اجتماعی وجود دارد در نتیجه در همان ماده ا جتماع لامحالة مشکل اجتماع مثلین لازم می آید.
 قلت:
 اگر چه در ماده اجتماع دو حکم جعل شده است اما باز هم دو حکم نیست بلکه یک حکم موکد می باشد زیرا اگر دو حکم بود قدرت بر امتثال نخواهد بود لذا این دو حکم تداخل می کنند و یک حکم موکد بدست می آید تا مکلف قدرت بر امتثال داشته باشد.
 نتیجه اینکه در ماده افتراق اگر چه دو حکم وجود دارد اما متعلق ها هم دو تا می باشد و در ماده اجتماع اگر چه متعلقهای یکی می باشد اما حکم دو تا نمی باشد بلکه یک حکم موکد می باشد.
 پس نه در ماده اجتماع، اجتماع مثلین است و نه در ماده افتراق.
 کما اینکه در اکرم کل عالم و اکرم کل عادل که نسبتشان عامین من وجه می باشد در ماده اجتماع فقط یک وجوب اکرام موکد بیشتر نیست، در ما نحن فیه هم در ماده اجتماع فقط یک وجوب موکد می باشد.
 از آنچه گفته شد چند مطلب مشخص می شود:
 جواب:
  ملاک حکم موکد، وحدت زمان دو حکم می باشد اگر مولی برای مکلف واحد در زمان واحد دو حکم جعل کند چون مکلف قدرت بر امتثال ندارد این دو حکم تبدیل به یک حکم موکد می شوند چه رتبه این دو حکم یکی باشد یا دو تا باشد و تعدد و وحدت رتبه دخالت در اندکاک حکم ندارد بلکه وحدت زمان موجب اندکاک دو حکم می شود.
 به عبارت دیگر آیا هر دو حکم باید نفسی باشند یا اگر یکی نفسی و دیگری غیر باشد باز هم اندکاک صورت می گیرد؟
 جواب:
 می فرمایند فرقی نمی کند چه هر دو حکم مستقل و نفسی باشند یا یکی مستقل و نفسی و دیگری غیری باشد باز هم این حکم جاری است مانند اجتماع وجوب نفسی نماز با وجوب غیری اجزاء آن که متصف به وجوب مقدمه داخلیه هستند مثلا رکوع نماز، یک وجوب نفسی دارد که بواسطه وجوب نماز بر آن بار می شود و یک وجوب غیری دارد (که غیر از وجوب سجده می باشد) بخاطر اینکه تا اجزاء یک مرکب صورت نگیرند مرکب حاصل نمی شود که از این اجزاء، تعبیر به مقدمه داخلیه می شود حال به نسبه با رکوع مثلا دو وجوب داریم یکی نفسی و دیگری غیری و چون زمان امتثال این دو حکم یکی می باشد این دو حکم مندک در هم می شوند و یک حکم موکد را بوجود می آورند.
 ان قلت:
 اجتماع مثلین در جائی است که دو وجوب از یک نوع باشند اما اگر دو نوع نباشند مانند وجوب نماز آیات و وجوب نماز یومیه، نیازی به حکم تاکیدی نداریم.
 به بیان دیگر بحث ما در دو وجوبی است که مثلان باشند و مثلان وقتی است که دو وجوب از یک نوع باشند هر دو یا نفسی باشند یا هر دو غیری باشند و حکم نفسی و حکم غیری از دو مقوله هستند و مثلان نیستند.
 قلت:
 قبلا اشاره شد مثلان انواع مختلفی دارد و اگر دو شیء در جنس هم با هم شرکت داشته باشند به این دو هم متجانسان گفته می شود و هم مثلان پس نفسی بودن یک حکم و غیری بودن حکم دیگر دلیل بر عدم مثلان بودن این دو حکم نیست.
 جواب:
 دلیل این است که برای مکلف امتثال ممکن نیست زیرا در آن واحد شخص واحد نمی تواند دو وجوب را امتثال کند مثل اینکه ملکف در زمان واحد هم نماز ظهر را بخواهد هم نماز عصر را.
 به بیان دیگر به امتثال عبد انبعاث گفته می شود یعنی عبد از امر مولی منبعث شده است و به امر مولی بعث گفته می شود و بحث و انبعاث متضایفان هستند یعنی نمی شود بعث باشد ما انبعاث نباشد مثل ابوت و بنوت که نمی شود پدر باشد اما فرزند نباشد و بالعکس و متضایفان قوة و فعلا با هم هستند اگر در مرحله قوه هستند باید هر دو با هم در مرحله قوه باشند و اگر در مرحمله فعل هستتند باید به هر دو در مرحله فعل باشند کما اینکه در ابوت و بنوت نیز یا هر دو باید فعلی باشند و یا هر بالقوه، نمی شود ابوت فعلی باشد اما فرزند بعدا به دنیا بیاید.
 حال در رکوع که قبلا مثال زدیم اگر دو بعث فعلی وجود داشته باشد باید دو انبعاث فعلی هم وجود داشته باشد زیرا نمی شود بعث باشد اما انبعاث نباشد و واضح است که دو انبعاث فعلی در مورد رکوع ممکن نیست و مکلف نمی تواند هر دو بعث را امتثال کند لذا قائل به حکم تاکیدی می شویم تا انبعاث ممکن شود.
 خلاصه مطلب: آقای خوئی فرمودند اگر قطع به حکم در موضوع مثل خودش قرار گرفت اجتماع مثلین بوجود نمی آید زیرا جائی که متعلق یکی است دو حکم نیست بلکه یک حکم موکد است و جائی که متعلق دو تا می باشد حکم هم دو تا می باشد و اندکاکی هم نیست.
 العنوان: صورة الثالثة
 ان قلت: فی مادة الاجتماع یکون اجتماع الحکمین المثلین.
 قلت: و ان کان ظاهرا فیها اجتماع الحکمین و لکن فی الواقع لایکون الا حکم واحد موکد لاقوائیة الملاک فیها عن الملاک فی مادة الافتراق سواء کانت النسبة هی عموم مطلق او من وجه فعند وحدة الموضوع لایتعدد الحکم و عند تعدد الحکم مثل مادة الافتراق لاوحدة للموضوع کما هو الحال فی مادة الاجتماع فی مثل اکرم کل عالم مع اکرم کل عدل و کما هو الحال فی الواجب الذی تعلق به النذر حیث انه یحکم بتاکد الحکم فی المجمع.
 کما هو الحال فی تاکید الحکم بادات التاکید او بتکرر الامر او النهی مثل الاوامر الکثیرة الواردة بالنسبة الی الصلاة او الزکاة و امثالها.
 و لایخفی
 1- ان ملاک الاندکاک و التاکد هو تقارن الحکمین زمانا سواء الرتبة واحدة ام لا کما تقدم.
 2- و ان تاکید الحکم عند اجتماع حکمین متماثلین لافرق بین کون الحکمین من نوع واحد مثل ان یکونا نفسیین ام من نوعین مثل ان یکون احدهما نفسیا و الاخر غیریا کما هو الحال فی المقدمة الداخلیة اعنی اجزاء المامور به.
  ان قلت:
  اذا کانا من نوعین لایصدق المثلان.
 قلت:
  تقدم جلسة 7/91 ان الاشتراک فی الجنس ایضا یوجب تسمیتها بالمثلین کما یسمی بالمتجانسین ایضا.
 3- و ان الدلیل علی التاکید عند الاجتماع هو عدم امکان الانبعاث عن کل منهما مستقلا لوحدت الزمان.
 توضیحه:
  ان البعث و الانبعاث متضایفان و المتضایفان متکافئان قوة و فعلا و عند عدم الانبعاث لایکون البعث ایضا.
 فتلخص انه علی مسلک السید الخوئی یجوز اخذ القطع فی موضوع حکم المماثل مطلقا و لایکون من ناحیة اجتماع المثلین محذور.
 و هذا هو القول الثانی من الاقوال فی المسالة تقدم جلسة 7/91