درس خارج اصول استاد رضازاده

91/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حرمت شرعی تجری
 همانطور که در جلسه قبل اشاره شد صاحب تفسیر المیزان آیه اشاعه فحشاء را دنباله آیه افک می دانند و می فرمایند مضمون این آیه تهدید کسانی است که در آیه افک مطرح شده اند.
 سید قطب نیز در تفسیر فی ضلال القرآن ج 8 مانند علامه طباطبایی این دو آیه را مرتبط به هم می دانند.
 ایشان در ج8 ص 83 می فرمایند:
 «ان رجلا مسمي بمسطح ابن اثاثة و كان من اقرباء ابي بكر بن ابي قحافة و من فقراء المهاجرين و كان ابوبكر ينفق عليه و هذا الرجل ايضاً كان من العصبة التي قذفوا زوجة النبي ص العايشة»
 در ص 77 نیز می گویند:
 «ان من الذين خاضوا في حديث الافك حسان ابن ثابت و حمنة بنت جحش و علي راسهم عبدالله ابن ابي ... ان حديث افك احدي مكائد هذه العصبة الذين عجزوا عن حرب الاسلام جهرة فتواروا وراء سيار الاسلام ليكيدوا للاسلام خفية»
 در ص 78 نیز می گویند: «و الخطر علي الاسلام من تلك الفرية من اشد الاخطار التي تعرض لها في تاريخه››.
 می فرمایند این کسانی که این نسبت را داده اند نه یک فرد بوده اند و نه بدون هدف بلکه عده ای بودند که حساب شده این نسبت داده اند.
 و می فرمایند جریان افک یکی از برنامه های این گروه بوده است و منحصر در این کار نبود و این گروه چون نمی توانستند علنا با اسلام مبارزه کنند خودشان را مسلمان معرفی کردند تا به مقصدشان برسند.
 در ادامه می فرمایند یکی از بزرگترین خطرهای که بر اسلام وارد شده است این جریان افک می باشد که هدفشان خراب کردن خانواده حضرت بود.
 نتیجه اینکه این عده از سرشناسان مدینه بوده اند و با برنامه ریزی اقدام به این کار کرده اند از جمله شاعر پیامبر، این گروه کسانی بودند که مسلمان شده بودند به این نیت که بتوانند به اسلام ضربه بزنند.
 این کلام یک دانشمند روشن فکر اهل سنت می باشد که مرحوم آقای حکیم برای اینکه وی را عبد الناصر اعدام نکند به وی تلگراف زدند که وی را اعدام نکند.
 اقول
 چگونه بین حرکت خطرناک این گروه و حکم به کفر و نفاق این گروه و بین نظریه اهل سنت که همه صحابی عادل هستند می توان جمع کرد.
 اضف الی ذلک
 سید قطب در ج 8 ص 102 در سوره جمعه ذیل آیه:‹‹ وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين‏›› می گوید: عن جابر قال :بينا نحن نصح مع النبي اذا قبلت عير نحمل طعاما فالتفتوا اليها حتي ما بقي مع النبي ص إلا اثني عشر رجلا منهم ابوبكر و عمر فنزلت :‹‹ وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً ...››
 در این جریان هم ایشان می فرمایند همه صحابی جز دازده نفر نماز جمعه واجب را ترک کرده اند.
 اضف الی ذلک ایضا
 فخر رازی نیز در سوره جمعه ص 11 می گوید:
 ‹‹ قال مقاتل : إن دحية بن خليفة الكلبي أقبل بتجارة من الشام قبل أن يسلم وكان معه من أنواع التجارة ، وكان يتلقاه أهل المدينة بالطبل والصفق : وكان ذلك في يوم الجمعة والنبي صلى الله عليه وسلم قائم على المنبر يخطب فخرج إليه الناس وتركوا النبي صلى الله عليه وسلم ولم يبق إلا إثنا عشر رجلا أو أقل كثمانية أو أكثر كأربعين ، فقال عليه السلام : لولا هؤلاء لسومت لهم الحجارة ، ونزلت الآية : وكان من الذين معه أبو بكر وعمر ... قال قتادة : فعلوا ذلك ثلاث مرات ، وقوله تعالى : * ( أو لهوا ) وهو الطبل ... ( وتركوك قائما ) * اتفقوا على أن هذا القيام كان في الخطبة للجمعة››.
 ایشان هم می گوید وقتی که کاروان تجاری وارد مدینه شدند و اهل مدینه با زدن طبل و کف زدن به استقبال این کاروان می رفتند، ورود این کاروان مصادف با روز جمعه شد و پیامبر مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بودند همه نماز جمعه را جز دوازده نفر یا هشت نفر و یا چهل نفر،ترک کردند و به تماشای این کاروان رفتند از جمله کسانی که باقی ماندند عمر و ابی بکر بودند وقتی مسلمانان این کار را کردند آیه مورد نظر نازل شد و پیامبر فرمودند اگر این تعداد از نمازگزاران نبودند عذاب بر کسانی که نماز را رها کرده بودند نازل می شد و این فعل را مسلمانان در سه مورد انجام داده بودند و پیامبر را در نماز جمعه رها کرده بودند.
 و صحیح بخاري ج2 ص655 در باب قوله:‹‹ و الرسول يدعوكم في اخريكم و هو تانيث آخركم »می گوید:
 «...حدثنا عمروبن خالد ...قال جعل النبي ص علي الرجالة يو احد عبدالله بن جبير فاقبلوا منهزمين فذلك و اذ يدعوهم الرسول في أخريهم و لم يبق مع النبي ص غير اثنا عشر رجلاً››.
 می گوید در جنگ احد هم همه فرار کردند جز دازده نفر باقی ماندند.
 و همچنین در صحیح بخاري ج2 ص1045كتاب الفتن می گوید: ‹‹حدثنا علي بن عبد الله ... قالت أسماء عن النبي صلى الله عليه وسلم قال انا على حوضي انتظر من يرد علي فيؤخذ بناس من دوني فأقول أمتي فيقول لا تدري مشوا على القهقري››
  قال الازهري معني الحديث الارتداد عما كانوا .
 حضرت فرمودند وقتی که من کنار حوض کوثر هستم می بینم که عده ای را از آمدن بر حوض کوثر منع می کنند وقتی سوال می کنم که علت چیست گفته می شود اصحاب تو بعد از تو به قهقری برگشته اند در حاشیه عالم سنی قهقری را ارتداد معنا کرده است یعنی بعد از پیامبر این صحابی مرتد شده اند.
 در حدیث دیگری نقل می کند
 ‹‹حديثنا موسي ... انا فرطكم علي الحوض ... فاقول اي رب اصحابي يقول لاتدري ما احدثوا بعدك››.
 حضرت فرمودند من اولین فردی هستم که وارد بر حوض کوثر می شوم وقتی که می بینم اصحابم را به جهنمی می برند می گویم خدایا امتم جواب داده می شود که تو نمی دانی بعد از تو اینها چه ها کرده اند.
 و هچنین در حدیث دیگری نقل می کند:
 حدثني يحيي ابن بكير...فيقال: انك لاتدري ما بدلوا بعدك فاقول سحقا بمن بدل بعدي.حاشية : سحقا اي بُعداً.
 وقتی حضرت سوال می کند چرا امتم مبتلا به عذاب می شوند جواب داده می شود شما نمی دانی که اینها بعد از تو چه کردند بعد هم حضرت این افراد را نفرین می کنند.
 علامه در تفسیر المیزان در سوره نور می فرمایند:
 تفسير الميزان ج15 ص174 سورة النور ص57 ‹‹ أقول : ليت شعري أين ذهب منافقوا عهد النبي صلى الله عليه وآله وسلم ؟ وشواهد الكتاب العزيز والتاريخ تدل على أنهم ما كانوا بأقل من ثلث أهل المدينة ومعظمهم بها أصدقوا الاسلام يوم رحلته صلى الله عليه وآله وسلم أم تغيرت آراؤهم في تربصهم الدوائر وتقليبهم الأمور ؟ ››.
 می فرمایند: بعد از شهادت حضرت این منافقین چه شدند به حکم آیات و روایات و تاریج یک سوم اهل مدینه از منافقین بودند حال بعد از شهادت پیامبر این منافقین چه شدند چرا بعد از حضرت خبری از آنها نیست آیا بعد از رحلت حضرت مسلمان واقعی شدند و یا اینکه به شکل دیگری درآمدند.
 و تفسير كبير در سوره انا انزلناه نقل می کند ‹‹ لمبارزة علي عليه السلام مع عمروبن عبدود افضل من عمل امتي الي يوم القيامة فلم يقل مثل عمله بل قال افضل››.
 تفسیر کبیر در سوره قدر ذیل آیه خیر من الف شهر می گوید اینکه فرموده است خیر و مشخص نکرده است چه مقدار مانند روایتی است که در مبارزه حضرت امیر المومنین در جنگ خندق از نبی اکرم بیان شده است که ضربت حضرت افضل از عبادت انس و جن می باشد در این روایت هم کلمه افضل آمده است و مقدار آن مشخص نشده است.
 و جامع ترمزي ج5ص656 و كتاب المناقب ح3870 نقل می کنند:‹‹حدثنا سليمان ...عن زيد بن ارقم ان رسول الله ص قال لعلي و فاطمة و الحسن و الحسين : انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم››
 حضرت فرمودند:
 هر کس با شما بجنگد گویا با من جنگیده است و هر کسی با شما در صلح باشد با من در صلح است.
 این حدیث را مسند حنبل نقل کرده و گفته است سند این روایت صحیح می باشد.
 حال سوال ما از اهل سنت این است که صحابه ای که حالشان اینگونه است و عده ای از آنها موجب شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها شده اند و عده از آنها در سپاه معاویه بودند و با حضرت علی جنگیده اند و بعضی از آنها موجب شهادت امام حسن مجتبی شده اند و بعضی دیگر در کربلا حضور داشته اند و در شهادت امام حسین علیه السلام دست داشته اند حال شما چگونه بین عدالت صحابی و این اعمال صحابه جمع می کنید و می گویید که همه صحابی عادل هستند و بلکه گناهانشان حکم ثواب را دارد.
 با توجه به اینکه اعتقاد به عدالت صحابی ستون فقرات مذهب اهل سنت می باشد که اگر این مطلب از آنها گرفته شود مذهب آنها متزلزل خواهد شد و چیزی نخواهند داشت.
 العنوان: حرمة التجری شرعا
 و هذا اي كون هذه ‹‹ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ...›› في جملة آيات الافك و تعقيبا علي حديث الافك هو المختار السيد القطب في تفسيره في ظلال القران ج6ص81 كما ذكر القطب ص83
 «ان رجلا مسمي بمسطح ابن اثاثة و كان من اقرباء ابي بكر بن ابي قحافة و من فقراء المهاجرين و كان ابوبكر ينفق عليه و هذا الرجل ايضاً كان من العصبة التي قذفوا زوجة النبي ص العايشة و ذكر ص77 ان من الذين خاضوا في حديث الافك حسان ابن ثابت و حمنة بنت جحش و علي راسهم عبدالله ابن ابي و ذكر ايضا ص77 ان حديث افك احدي مكائد هذه العصبة الذين عجزوا عن حرب الاسلام جهرة فتواروا وراء سيار الاسلام ليكيدوا للاسلام خفية و ذكر ص78 ما نصة: ‹‹و الخطر علي الاسلام من تلك الفرية من اشد الاخطار التي تعرض لها في تاريخه››.
 اقول كيف يمكن الجمع بين هذا الحديث الافك الذي هو اعظم خطر في تاريخ الاسلام علي ما افاده القطب ، و الذي هو احدي مكائد الاصحاب كما ذكره و بين القول بعدالة جميع الصحابه حتي من ادرك رسول الله ص ساعة واحدة و ان كان غير بصير و كيف يمكن القول بعدالة كلهم مع وجود ضمينة قبول اعظم الخطر في الاسلام فی نوعهم و إلا لم يكن بإشاعة هذا الافك موقع .
  أضعف علي ذلك ما نقله السيد القطب في جلد 8 ص102 سورة الجمعة ذيل آية:‹‹ وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِين‏›› قال القطب : عن جابر قال :بينا نحن نصح مع النبي اذا قبلت عير نحمل طعاما فالتفتوا اليها حتي ما بقي مع النبي ص إلا اثني عشر رجلا منهم ابوبكر و عمر فنزلت :‹‹ وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً ...›› ذيل الصفة :‹‹ رواه الشيخان و الترمزي››
 و الفخر رازي في تفسير الكبير سورة الجمعة ص11نصه:‹‹ قال مقاتل : إن دحية بن خليفة الكلبي أقبل بتجارة من الشام قبل أن يسلم وكان معه من أنواع التجارة ، وكان يتلقاه أهل المدينة بالطبل والصفق : وكان ذلك في يوم الجمعة والنبي صلى الله عليه وسلم قائم على المنبر يخطب فخرج إليه الناس وتركوا النبي صلى الله عليه وسلم ولم يبق إلا إثنا عشر رجلا أو أقل كثمانية أو أكثر كأربعين ، فقال عليه السلام : لولا هؤلاء لسومت لهم الحجارة ، ونزلت الآية : وتركوك قائما وكان من الذين معه أبو بكر وعمر ... قال قتادة : قال قتادة : فعلوا ذلك ثلاث مرات ، وقوله تعالى : * ( أو لهوا ) * وهو الطبل ... ( وتركوك قائما ) * اتفقوا على أن هذا القيام كان في الخطبة للجمعة››.
 و البخاري ج2 ص727 باب قوله:‹‹ باب و إذا رأوا تجارة حدثني حفص بن عمر ... عن جابر بن عبد الله رضي الله عنهما قال أقبلت عير يوم الجمعة ونحن مع النبي صلى الله عليه وسلم فثار الناس الا اثنا عشر رجلا فأنزل الله وإذا رأوا تجارة أو لهوا انفضوا إليها ...››
 و المراد من العير: الابل التي تحمل
 و البخاري ج2 ص655 باب قوله:‹‹ و الرسول يدعوكم في اخريكم و هو تانيث آخركم ...حدثنا عمروبن خالد ...قال جعل النبي ص علي الرجالة يو احد عبدالله بن جبير فاقبلوا منهزمين فذلك و اذ يدعوهم الرسول في أخريهم و لم يبق مع النبي ص غير اثنا عشر رجلاً››.
 و البخاري ج2 ص1045كتاب الفتن: ‹‹حدثنا علي بن عبد الله ... قالت أسماء عن النبي صلى الله عليه وسلم قال انا على حوضي انتظر من يرد علي فيؤخذ بناس من دوني فأقول أمتي فيقول لا تدري مشوا على القهقري››
  قال الازهري معني الحديث الارتداد عما كانوا .
 ‹‹حديثنا موسي ... انا فرطكم علي الحوض ... فاقول اي رب اصحابي يقول لاتدري ما احدثوا بعدك››.
 حدثني يحيي ابن بكير...فيقال: انك لاتدري ما بدلوا بعدك فاقول سحقا بمن بدل بعدي.حاشية : سحقا اي بُعداً.
 و علامة الطباطبايي في تفسير الميزان ج15 ص174 سورة النور ص57 ما نصه:‹‹ أقول : ليت شعري أين ذهب منافقوا عهد النبي صلى الله عليه وآله وسلم ؟ وشواهد الكتاب العزيز والتاريخ تدل على أنهم ما كانوا بأقل من ثلث أهل المدينة ومعظمهم بها أصدقوا الاسلام يوم رحلته صلى الله عليه وآله وسلم أم تغيرت آراؤهم في تربصهم الدوائر وتقليبهم الأمور ؟ ››.
 و تفسير الكبير سورة انا انزلناه ما نصه:‹‹ لمبارزة علي عليه السلام مع عمروبن عبدود افضل من عمل امتي الي يوم القيامة فلم يقل مثل عمله بل قال افضل››.
 و جامع الترمزي ج5 ص656 و كتاب المناقب ح3870:‹‹حدثنا سليمان ...عن زيد بن ارقم ان رسول الله ص قال لعلي و فاطمة و الحسن و الحسين : انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم››رواه مسند ابن جنبل بسند آخر صحيح ج19 ص6.
 كيف عدالتهم مع شركة كثير منهم في حرب علي عليه السلام و الحسن و الحسين و ما فعلوا بفاطمة بضعة رسول الله عليه وآله...