درس خارج اصول استاد رضازاده

90/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: فرق سوم
 مرحوم آقای خوئی در مصباح الاصول و در تقریر خودمان در بیان وجه سوم در فرق بین واجبات و مستحبات می فرمایند:
 مصباح الاصول ج 1 ص 616 «و الحق ان یقال ان المطلق و المقید اذا کان الامران المتعلقان بهما استحبابیین فاما ان یکونا متنافین او لا و علی التنافی...»
 برای اثبات فرق بعد از خدشه در دو جه کفایه حق این است که اینگونه گفته شود:
 وقتی که مطلق و مقید امرشان استحبابی بود چهار صورت بین شان متصور است یا بین مطلق ومقید تنافی است یا نه بنابر تنافی یا تنافی بالمطابقه است یا بالالتزام و بنابر عدم تنافی یا متعلق امر مقید، تقیید و خصوصیت مقید است که مثلا قید مومنه باشد یا قید روز نیمه شعبان یا متعلق خود مقید است یعنی حصه خاصه که زیارت روز نیمه شعبان باشد.
 در قسم چهارم می فرمایند حمل صورت نمی گیرد اما در سه قسم اول می فرمایند حمل صورت می گیرد در نتیجه ایشان قائل به تفصیل هستند.
 می فرمایند: اما در قسم چهارم که حمل صورت نمی گیرد بخاطر این است که تنافی وجود ندارد و حمل در صورت وجود تنافی است زیرا ترک مقید هم به مقتضای امر مطلق جایز است زیرا مطلق می گوید می توانی مقید را انجام دهی و هم می توانی غیر مقید را و به مقتضای خود امر مقید هم ترک مقید جایز است زیرا امرش استحبابی است و ترک مستحب مانعی ندارد وقتی که ترک جایز باشد تنافی بین مطلق و مقید نیست و هر دو، ترک مقید را جایز می دانند.
 و بعد می فرمودند وقتی مطلق و مقید از قسم چهارم باشند ترک مقید جایز است چه امر مطلق استحبابی باشد و چه وجوبی.
 نتیجه اینکه اگر امر مقید استحبابی بود حمل لازم نیست زیرا تنافی وجود ندارد.
 اما لزوم حمل در سه صورت دیگر
 در فرض اول و دوم حمل لازم است زیرا در این صورت تنافی وجود دارد یا بالمطابقة مثل اینکه مطلق می گوید اقامه در نماز مستحب است که شامل نشسته و ایستاده می شود و دلیل مقید می گوید اقامه نشسته جایز نیست بالمطابقه بین این مطلق و مقید تنافی وجود دارد و یا بالالتزام مانند جائی که یک دلیل می گوید نماز شب مستحب است اطلاقش تمام شب را در بر می گیرد و دلیل مقید می گوید بعد از نصف شب نماز شب را بخوان مفهومش این است که قبل از نصف شب نماز شب را نخوان.
 اما در صورت سوم که تنافی نیست و متعلق در امر به مقید، قید است نه خود مقید، در این صورت حمل لازم است بخاطر اینکه فرض این است که امر مقید ما روی قید رفته است یعنی رفته روی جزئی از اجزاء مرکب مثلا اگر مولی فرموده اقامه در نماز مستحب است دلیل دیگر فرموده «فالتکن قائما» متعلق این امر قیام است و قیام هم جزء نماز است و قبلا گفتیم اگر امری متعلقش جزئی از مرکب باشد این امر ارشاد به جزئیت می باشد و عقل می گوید باید این جزء را انجام دهی تا مرکب محقق شود.
 مختار ما
 عنوان بحث در مستحبات باید عوض شود زیرا بعضی از این اقسام از این عنوان خارج است مثلا یکی از چهار قسمی که آقای خوئی بیان کردند تنافی بالمطابقة بود در این صورت امر مطلق استحبابی است اما در ناحیه مقید نهی وجود دارد نه امر و این خروج از مقسم می باشد زیرا مقسم امر استحبابی بود در حالیکه در ناحیه مقید نهی می باشد نه امر.
 و در قسم سوم که امر به جزئی از اجزاء مرکب می باشد امر در مقید ارشادی است و امر ارشادی امر مستحبی نیست.
 لذا بهتر است بجای کلمه استحباب کلمه غیر واجب قرار داده شود تا شامل دو امر مستحب و یک امر مولوی و ارشادی و یک امر و نهی نیز شود.