درس خارج اصول استاد رضازاده

90/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تنبیهات
 اینکه مرحوم آخوند فرمودند مراد از بیان، این است که مولی در مقام بیان یک قاعده کلی باشد و یا به عبارت دیگر فرمودند مراد از بیان، مراد استعمالی است نه مراد جدی، طبق مبنای خودشان که مقدمات حکمت را دخیل در حصول اطلاق می دانند صحیح است.
  اما طبق مختار ما که مقدمات حکمت را دو تا دانستیم و در مقام بیان بودن مولی را دخیل در مقدمات حکمت نداستیم- و گفتیم که برای حصول اطلاق کافی است که مولی کلامش را مقید نکند و قادر بر تقیید باشد ولو اینکه در مقام اهمال هم باشد الا اینکه بودن مولی در مقام بیان برای حجیت کلام مولی مفید است و این اطلاق زمانی حجت است که مولی در مقام بیان باشد- طبق این مبنا مراد از بیان، مراد جدی است یعنی این اطلاق زمانی حجت است که مولی در مقام بیان مراد جدی خودش باشد و مقصود جدی خودش را با این مطلق بیان کند و الا اگر معلوم شود که مولی در مقام بیان مراد جدی نیست کلام مطلق است اما حجت نیست در نتیجه اگر بعد مخاطب به مقید برخود کرد می فهمد که مطلق بما هو مطلق مراد نبوده است چرا که مقید بیان کننده مراد جدی مولی می باشد.
 نتیجه اینکه طبق مبنای ما مراد از بیان، مراد جدی می باشد نه مراد استعمالی.
 تنبیه سوم:
 اگر مطلقی که متکلم استعمال می کند دارای جهات عدیده باشد آیا باید اطلاق را از جمیع جهات قبول کنیم یا نه؟
 می فرمایند اطلاق فقط در جهتی ثابت می شود که مولی درمقام بیان باشد زیرا وقتی کلام دارای جهات متعدد می باشد برای مخاطب نوعا ممکن نیست که احراز کند مولی در مقام بیان تمام جهات بوده است لذا اطلاق منحصر به جهتی می شود که مولی در مقام بیان آن بوده است نتیجه اینکه می شود مولی کلامی بگوید که از جهتی مطلق باشد اما از جهت دیگر مطلق نباشد.
 مثال:
 در اصول الفقه به این مورد مثال زده اند که مولی فرموده اگر کلب معلم صیدی را گرفت این صید حلال است، حلیت در این کلام از این جهت که به شکل او را صید کرده است مطلق می باشد به هر شکلی که صید شده باشد حلال است اما از این جهت که آیا آب کشیدن موضع برخورد کلب با صید لازم است یا نه این کلام مطلق نیست و حلیت از این جهت اطلاق ندارد تا بگوییم بدون آب کشیدن هم خوردن گوشت صید حلال است.
 آقای خوئی در بحثشان به این مثال زده اند که خون در نماز به اندازه درهم معفو است این روایت در مقام بیان این است که خون از حیث نجس بودن اگر به اندازه یک درهم باشد اشکالی ندارد اما از این جهت که اگر این خون از اجزاء حیوان مالایاکل باشد آیا معفو است یا نه، این کلام دلالت بر عفو از این جهت را ندارد.
 مرحوم آخوند نیز به این تنبیه اشاره می کنند
 کفایه ج1 ص389 «تنبیه و هو انه یمکن ان یکون للمطلق جهات عدیدة ... الا اذا کان بینها ملازمة عقلا او شرعا او عادة کما لایخفی»
 می فرمایند اگر مطلق جهات عدیده ای داشت حجیتش در همان جهتی است که مولی در مقام بیان بوده است مگر در یک صورت که بین جهتی که مولی در مقام بیان آن بوده است با جهات دیگر، ملازمه باشد در این صورت نسبت به جهات دیگر هم حجت می باشد زیرا دلیل بر احد المتلازمین دلیل بر ملازم دیگر نیز می باشد.
 تنبیه چهارم:
 اگر شک کنیم آیا متکلم در مقام بیان بوده است یا نه چه باید کرد آیا اصلی در این زمینه وجود دارد که شک را برطرف کند.
 می فرمایند اصل در این زمینه وجود دارد و این اصل ثابت می کند که مولی در مقام بیان می باشد اصل عقلائی و سیره عقلاء این است که در موارد شک حمل بر در مقام بیان بودن مولی می کنند لذا اگر متکلم انکار کند آن را از او قبول نمی کنند.
 در کفایه هم به مطلب اشاره شده است.
 کفایه ج1 ص387 «بقی شیء و هو انه لایبعد ان یکون الاصل فیما اذا شک فی کون المتکلم فی مقام بیان تمام المراد هو کونه بصدد بیانه و ذلک لما جرت علیه سیرة اهل المحاورات من التمسک بالاطلاقات...»
 سیره اهل محاوره و بناء عقلاء این است که عند الشک کلام را حمل بر «در مقام بیان بودن» می کنند نه حمل بر اهمال گویی.
 با این اصل کسانی که مقدمات حکمت را سه تا می دانند اطلاق کلام مولی ثابت می شود و کسانی که مقدمات حکمت را دو تا می دانند و در مقام بیان بودن مولی را دخیل در حجیت کلام مولی می دانند نه اطلاق کلام مولی، این اصل حجیت کلام مولی را ثابت می کند.