درس خارج اصول استاد رضازاده

90/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: خلاصه
 خلاصه اسم جنس در مقام دوم
  1. اسم جنس اصناف مختلفی دارد جوهر، عرض، امر انتزاعی، و امر اعتباری، همانگونه که انسان اسم جنس است بیاض و ملکیت و فوقیت هم اسم جنس می باشند.
  2. مراد از جنس طبیعت کلیه ای است که جامع بین همه افراد می باشد مثل رجل که اسم جنس است که موضوع له آن ذات ثبت له الرجولیه است که شامل همه افراد است.
  3. اسم جنس بخاطر اینکه از ماهیات است لذا اقسام ماهیت بیان شد تا معلوم شود اسم جنس کدام یک از این اقسام می باشد و بیان شد که این ماهیت گاهی لحاظ می شود بما هی هی و گاهی لحاظ می شود مقیسة الی الخارج.
  4. در وقتی که ماهیت نسبت به خارج لحاظ می شود سه قسم است یا ماهیت به شرط قید است که بشرط شی نامیده می شود و یا مشروط به عدم شیء بود که بشرط لا نامیده می شود و یا نه مشروط به وجود بود و نه عدم، که لابشرط قسمی نامیده می شود.
  5. فرق دیگری بین این عناوین سه گانه: ماهیت تاره موضوع لحاظ می شود و اخری طریق به موضوع، اگر موضوع لحاظ شود بشرط لا است مانند الانسان نوع و اگر طریق به موضوع لحاظ شود یا بشرط شیء می باشد و یا لا بشرط.
  6. در لابشرط بیان شد که سه اصطلاح وجود دارد لذا لابشرط در سه مورد استعمال می شود 1- لابشرط بای شی کان، ماهیتی که مقید به هیچ قیدی نیست 2- لابشرط نسبت به اقسام خاصی و اعتبارات مخصوصی (لابشرط مقسمی) 3- لابشرط نسبت به اقسامی که از جنس خودش و مقسم خودش می باشد (لابشرط قسمی)
  7. موضوع له اسم جنس لامحاله باید یکی از این سه تا لابشرط باشد زیرا اسم جنس در خارج با افراد متحد است با هر فردی، پس نمی شود بشرط شی یا بشرط لا باشد زیرا بشرط شی در خارج به غیر مصداق خودش صدق نمی کند و بشرط لا هم بر هیچ چیز صدق نمی کند در حالیکه اسم جنس در خارج بر همه افرادش قابل صدق است.
  8. کفایه فرمودند موضوع له اسم جنس از این سه لابشرط باشد لابشرط قسمی نیست بلکه لابشرط بایّ شیء، یعنی ماهیت مهمله می باشد. مرحوم نائینی فرمودند لابشرط مقسی نیست بلکه لابشرط قسمی می باشد.
  9. مختار ما تبعا لنهایة الدرایه و مصباح و منتقی این شد که موضوع له اسم جنس، لابشرط بای شیء می باشد که جامع بین همه اقسام و انواع می باشد لکن در هنگام وضع باید واضع از طریق لابشرط قسمی این لابشرط بای شیء را ملاحظه کند و بعد اسم جنس را برایش وضع کند زیرا اهمال در واقعیات محال می باشد و باید موضوع له برای واضع معین باشد و تعین باید از طریق لابشرط قسمی باشد نه بشرط شی و بشرط لا و الا بر همه صدق نخواهد کرد.
  10. موضوع له اسم جنس نفس معنا و خود آن ماهیت است بدون هیچ قیدی حتی قید اطلاق و ارسال و اگر چه در وقت وضع این موضوع مطلقا له لحاظ می شد تا اهمال لازم نیاید ولی این اطلاق جز موضوع له نبود.
  11. شاهد بر اینکه موضوع له در اسم جنس نفس معنا می باشد و چیزی است که جامع بین مصدایق و اقراد است استعمال اسم جنس در موارد مختلف بدون هیچ تصرفی می باشد و الا اگر مقید به قیدی بود در موردی که قیدی وجود دارد استعمالش صحیح است و در مودری که قیدی وجود ندارد بدون قرینه صحیح نیست.
 بحث در مصادیق مطلق بود مورد اول اسم جنس بود که گذشت اما مورد دوم:
 علم جنس:
 کفایه ج 1 ص 378 «و منها علم الجنس «کاُسامة»، و المشهور بین اهل العربیة انه موضوع للطبیعة لابما هی هی، بل بما هل متعیّنة بالتعیّن الذهنی و لذا یعامل معه معاملة المعرفة بدون اداة التعریف.
 لکن التحقیق انه موضوع لصرف المعنی بلالحاظ شیئ معه اصلا کاسم الجنس و التعریف فیه لفظی.
 کما هو الحال فی التانیث اللفظی»
 می فرمایند مشهور این است که علم جنس وضع شده است برای طبیعت لا بما هی هی بلکه بما هو متعین فی الذهن بخلاف اسم جنس که برای طبیعت بما هی هی وضع شده بود فرق این دو در تعیّن ذهنی است در اسم جنس این تعیّن ذهنی جز موضوع له نیست اما در علم جنس جز موضوع له می باشد لذا با علم جنس معامله معرفه می شود بدون اینکه ادات تعریف داشته باشد.
 لکن تحقیق این است که موضوع له علم جنس مثل اسم جنس صرف المعنی می باشد بدون هیچ قیدی مانند اسم جنس پس از نظر معنا فرقی بین این دو نیست اما علت اینکه با علم جنس معامله معرفه می کنند تعریف لفظی می باشد مانند مونث لفظی یعنی در لفظ معرفه است اما در واقع معین و معرفه نیست.
 نتیجه اینکه مشهور تعریف علم جنس را معنوی می دانند اما صاحب کفایه آن را لفظی می داند.
 علم جنس و اسم جنس هر دو از مطلقات می باشند نهایت مشهور می گویند موضوع له اینها مقید به قید اطلاق است اما از سلطان العلماء به بعد می گویند قید اطلاق هم جز موضوع له نیست.
 و هذا واضح و انما الکلام در مزیتی است که در علم جنس می باشد.
 مشهور فرموده اند مزیت در علم جنس موجود است لذا با علم جنس معامله معرفه می شود اما در اسم جنس بدون ادات تعریف معرفه نیست و این مزیت، مزیت معنوی است.
 اما کفایه فرمودند مزیت معنوی ندارد و در معنا با اسم جنس یکی می باشند و تعریف علم جنس لفظی می باشد.
 مشهور برای مدعای خودشان دلیلی بیان کردند و آخوند نیز برای مدعای خودشان دو دلیل بیان کرده اند
 دلیل مشهور
 احکام معرفه بدون ادات تعریف و اضافه به معرفه بر علم جنس بار می شود بخلاف اسم جنس که برای تعریف نیاز به ادات تعریف یا اضافه به معرفه را دارد و این دلیل بر این است که علم جنس در ذهن متعیّن و معرفه است پس معرفه بودنش معنوی است.
 اما صاحب کفایه به دو دلیل می گویند تعرف لفظی است و معنایشان یکی است:
 1- علم جنس بدون هیچ تصرفی بر همه افرادش منطبق می شود همانند اسم جنس و این نشانگر این است که در معنا هیچ فرقی با هم ندارند بعبارت دیگر اگر مقید به قید ذهنی بود جایش خارج نیست مگر اینکه قید ذهنی را از او بگیریم و حال آنکه علم جنس بر خارج منطبق می شود بدون هیچ تصرفی.
 2- لازمه اینکه می گویید علم جنس برای معنایی که در ذهن متعین است وضع شده است این است که نباید در خارج بر عنوانی منطبق شود و اگر بخواهید بر خارج تطبیق کنید باید آن قید را از آن جدا کنید و لازمه این حرف این است که لفظی- که برای چیزی وضع شده است- همیشه در غیر موضوع له اش استعمال شود.
 نکتة: نجم الائمة می فرمایند جهت اینکه نحویین و ادبا قائل به این تکلّف شده‌اند و بین این دو معنا فرق گذاشته اند این است که دیده‌اند «اسد» بدون علامت تعریف معرفه نمی شود ما «اسامه» بدون ادات تعریف معرفه است.