درس خارج اصول استاد رضازاده

90/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکال بر ثمره دوم

 در جلسه قبل بر کلام آخوند که ادعای وجود اطلاق را نمودند اشکال شد که چنین اطلاقی وجود ندارد زیرا خصوصیتی که در موجودین و مشافهین وجود دارد عرفا همان خصوصیت، کلام را مقید می کند.

 در این جلسه به جوابی که مرحوم آخوند رحمة الله علیه از این اشکال داده اند اشاره می کنیم.

 می فرمایند اوصافی و خصوصیاتی که در مخاطبین وجود دارد دو نوع می باشد یک نوع خصوصیتی که از لوازم ذاتیه مخاطب می باشد و در هیچ شرائطی از آن جدا نمی شود نوع دیگر خصوصیاتی است که از لوازم ذاتیه نیست بلکه از لوازم مفارقه می باشد یعنی گاهی همراه اوست و گاهی همراه او نیست.

 حال تقیید کلام بدون ذکر قید و اعتماد به خصوصیتی که در مخاطبین وجود دارد در خصوصیت ذاتیه ممکن است چون این خصوصیت از مخاطب جد ا نمی شود مثلا اگر متکلم به جمعی ک همه سید می باشند بگوید صدقه بر شما حرام است و مقید نکند که چون شما هاشمی هستید صدقه برشما حرام است زیرا این قید لازمه ذات این مخاطبین می باشد اما اگر مخاطب هاشمی نیست و متکلم گفت صدقه برشما حرام است و در این مخاطبین بعضی فقیر هستد و بعضی غنی و این غنی بودن،نمی تواند حکم متکلم را مقید کند زیرا غنا و ثروت لازم مفارق می باشد اگر منظور متکلم حرمت صدقه بر غنی باشد حتما باید قرینه اقامه کند و الا اخذ به اطلاق کلام خواهد شد.

 سپس می فرمایند خصوصیت حضور از قسم ثانی می باشد زیرا این وصف ذاتی مشافهین نمی باشد وقتی که مولی فرموده «فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع» این حکم مطلق است و این قید حضور نمی تواند این کلام را مقید سازد.

 نتیجه اینکه با اطلاق کلام متکلم نیازی به ثمره دوم نداریم

اشکال بر کلام مرحوم آخوند

 آقای خوئی و محقق اصفهانی بر این کلام اشکال می کنند.

 مصباح الاصول ج 1 ص 493 «... الوصف الحضور من الاصاف اللازمة و مع احتمال دخله فیه لایمکن التمسک باطلاق الخطابات لاثبات الحکم لغیر الحاضرین...فالنتیجه انه لاباس بهذه الثمرة».

 می فرمایند اینکه شما اوصاف را دو قسم نمودید و فرمودید اعتماد متکلم به وصفی که در مخاطب است در جائی صحیح است که از اوصاف لازم و ذاتی باشد نه از اوصاف مفارق،مورد قبول ما نیز می باشد ولی اینکه فرمودید که وصف حضور از اوصاف مفارق است را قبول نداریم بلکه از اوصاف ذاتی است لذا موجب تقیید کلام متکلم خواهد شد.

 شاید مراد مصباح این است که صفت حضور مانند صفت صحابی می باشد کسی که دو ماه با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مصاحبت داشته و لو اینکه بعد از حضرت جدا شده باشد و مثلا به مسافرت رفته باشد بر او صحابی صدق می کند در حضور هم اگر چه بعدا حاضر نباشد این وصف حضور بر او صادق است.

 البته بیان ایشان هم جای خدشه دارد زیرا دلیل واضحی بر اینکه حضور از اوصاف ذاتی است اقامه نکرده اند.

اشکال محقق اصفهانی

 محقق اصفهانی در شرح کلام آخوند می فرمایند:

 نهایة الدرایة ج 2 ص 475 « الا ان یکون قدرا متیقنا فی مقام التخاطب کما هو کذلک غالبا فیصح الاطلاق مع ارادة المقید»

 می فرمایند اگر چنانچه این خصوصیتی که در مخاطب باشد از قبیل قدر متیقن در مقام تخاطب باشد قبلا گفته شده است که کلام وقتی مطلق است که قدر متیقن در مقام تخاطب وجود نداشته باشد و الا این قدر متیقن قرینه است که کلام مطلق نیست و در این بحث وصف حضور در مخاطبین به منزله قدر متیقن می باشد و با وجود آن اطلاقی وجود ندارد.

 مثلا خطاب «فاسعوا الی ذکر الله» اگر چه مطلق است و مقید به حاضرین نشد ولی قدر متیقن از آن حاضرین می باشند و با این قدر متیقن اطلاق حاصل نخواهد شد.

 ظاهرا این بیان کلام خوبی است.

خلاصة مقام سوم

گفته شد برای نزاع در خطابا شفاهیه که شامل معدومین می باشد یا نه دو ثمره بیان شده است یک ثمره حجیت ظهور خطاب برای معدومین و غائبین، بنابر اینکه خطاب عام باشد و اما اگر خطاب عام نباشد ظهور کلام برای این دو حجت نیست.ثمره دوم صحت تمسک به عموم دلیل می باشد اگر خطاب عام باشد همه می توانند به عموم خطاب تمسک کنند و به حکمی که مفاد این کلام است عمل کنند اما اگر خطاب مخصوص حاضرین باشد فقط خاضرین می توانند به حکم این کلام عمل کنند و غائبین نمی توانند به حکم این کلام عمل کنند مگر به دلیل اشتراک به بحث دیگری بود. فرق بین این دو ثمره: در ثمره اول برای معدوم تمسک به ظاهر خطاب جایز است ولو اینکه مفاد خطاب حکمی باشد که شامل این شخصی که تمسک می کند نشود اما در ثمره دوم، اثبات می کند حکم را برای معدومین اگر عام باشد و اگر خاص باشد مفاد این خطاب که حکم است شامل معدومین نمی باشد در حالیکه ثمره اول می گوید ظهور برای همه است ولو اینکه حکم برای همه نباشد. مختار ما تبعا لمرحوم آخوند این است که ثمره اول تمام نیست بخاطر اینکه ثمره اولی مبتنی بر دو مقدمه بود که هر دو باطل بود یک مقدمه اختصاص حجیت ظهور به مقصود بالافهام بود و مقدمه دوم این بود که مقصودین بالافهام خصوص مشافهیمن می باشند نه غائین و معدومین. مقدمه اول باطل است زیرا دلیل بر حجیت ظهور سیره عقلائیه می باشد و عقلاء در حجیت ظهور فرقی بین مقصود بالافهام و غیرش نمی گذارند هر دو باید به ظهور کلام مولی عمل کنند.مقدمه دوم هم باطل است بخاطر روایات زیادی که دلالت دارند که همه مقصود به افهام هستند چه مشافهین و چه غیرشان مانند حدیث ثقلین. شمول خطاب به نسبه معدومین موقوف بر یکی از دو چیز است یا اینکه خطاب عام باشد اگر خطاب عام باشد حکمی که مفاد این خطاب است برای همه است یا اینکه قاعده اشتراک تمام باشد اگر استراک ثابت شود ولو خطاب عام نباشد حکم این خطاب شامل معدومین نیز خواهد شد.