درس خارج اصول استاد رضازاده

90/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه

بحث در دو مقام مطرح شد مقام اول موضوع بحث و قیودی که در این عنوان اخذ شده است. کلمه خطاب مصدر است به معنای مخاطبه و مشافه مفاعله است از شفه به معنای مقابله شفه با شفه یعنی گفتگوی رو در رو و مشافه حالتی بود بین متکلم و مخاطب در حال تخاطب. موضوع بحث در این فصل یا عبارت بود از تراکیب کلامیه که قصد می شود مخاطبه با افراد زیاد و مشافهه با آنها اگر موضوع بحث این باشد ترکیبهایی که ادات خطاب هم در آنها نیست نیز شامل می شود مانند « لله علی الناس حج البیت» و یا اینکه موضوع ادات خطاب و حرف خطاب است و بعبارت دیگر چیزهایی که وضعشان افرادی است و ترکیبی وجود ندارد و بنابر این خطابات شفاهیه مقابل با غیبت و تکلم خواهد بود موضوع اول را محقق قزوینی را قبول کردند و موضوع دوم را مرحوم مشکینی و جمعی قائل شده اند و بر هر دو مبنا ترکیباتی مانند « لله علی الناس» محکوم به حکم این مبحث می باشند بر مبنای اول داخل در اصل موضوعند اما بنا بر مبنای دوم داخل در اصل موضوع نیستند اما حکم موضوع شامل آن نیز می باشد. مقام دوم عبارت است از تعیین محل نزاع در این مقام دوم گفته شد که برای تعیین مرکز نزاع دو طریق بیان شده است یکی طریقی که صاحب کفایه فرموده اند و دوم آنچه که محقق نائینی فرموده اند طریق صاحب کفایه ثبوتا دارای سه وجه بود و نزاع در دو وجه اول - صحت تکلیف به غائب یا معدوم و یا صحت خطاب به غائب یا معدوم عقلی می باشد یعنی عقلا تکلیف و خطاب به غائب جایز است یا نه اما در وجه سوم نزاع لغوی بود زیرا در وجه سوم بحث در این بود که الفاظی که بعد از ادات خطاب واقع می شوند مانند ناس وضع شده اند برای عموم یا برای خصوص حاضرین در نتیجه بحث لغوی است. مختار ما در طریق مرحوم آخوند رحمة الله علیه:

 اولا مرکز نزاع اثباتا وجه سوم است که آیا الفاظ بعد از ادات با به تعبیر دیگران خود ادات وضع برای عموم شده اند یا خصوص اما علت اینکه مرکز نزاع وجه سوم است این است که بحث ما در عام و خاص است و وجه سوم با این مبحث تناسب دارد که این ادات یا لفظ بعد از ادات،عام است یا نه اما وجه اول و دوم که بحث عقلی بود تناسبی با این مبحث ندارند.

 و ثانیا نزاع هم گفته شد لغوی می باشد نه عقلی.

 و ثالثا گفته شد اگر از کلمه بعد از ادات خطاب مثل کلمه ناس عموم اراده شود از ادات خطاب،خطاب انشایی اراده شده است داعی آن هرچه باشد و اگر از ناس خصوص اراده شده باشد ادات خطاب استعمال در خطاب حقیقی شده است یعنی متکلم قصدش تفهیم مخاطب است زیرا باید این دو لفظ بعد از ادات و خود ادات معنایشان از حیث عام و خاص بودن مثل هم باشند حال اگر از عام خصوص اراده شده باشد ادات خطاب در معنای حقیقی استمال شده است و این خود قرینه است که از عام،خاص اراده شده است.

اگر گفتیم ادت خطاب قرینه می باشد بر اینکه لفظ بعد از آن عام نیست یعنی مثلا حرف نداء قرینه است که مراد از ناس همه افراد نیستند بلکه خصوص حاضرین است،احتمال قوی دارد که این بحث داخل در بحث تخصیص عام شود که قبلا بیان شد الا اینکه در گذشته قرینه که خاص باشد بعد از عام بود اما در مانحن فیه قرینه-خاص- قبل از عام بیان شده است. اقوی این است که لفظی که بعد از ادات خطاب واقع شده است عام است به دو دلیل:

 اولا بخاطر اینکه ادات خطاب ظهورشان در این است که وضع شده اند برای خطاب انشایی نه خطاب حقیقی یعنی وضع شده اند برای خطاب کردن با دیگران داعی هرچه باشد قصد تفیهم باشد یا عجز باشد یا غیر این دو باشد زیرا متفاهم عرفی از یا ایها الناس این است که متکلم مخاطب را توجه می دهد به کلمه بعد از خودش داعی توجه هر چه باشد داعی شوق باشد یا تفهیم،به حکم این فهم عرفی می گوییم ظهور این یاء در خطاب انشایی است.

 و ثانیا ناس عام است بخاطر اینکه اگر عام نباشد لازم اش این است که خطابات شفاهیه شرعیة مختص به حاضرین در مجلس تخاطب باشد و حال آنکه خطابات قرآن برای همه می باشد اگر چه در صورت اختصاص ممکن است بگوییم بدلیل اشتراک حکم برای بقیه ثابت شده است به عبارت دیگر ثانیا می گوییم اینکه بگوییم ناس خاص است و حاضر ملتفت را در بر می گیرد قطعا این نیست زیرا در خطابات قرآن احتمال این است که این خطابات مخصوص موجودین در عصر حضور پیامبر باشد نه غائبین و معدمین اما این که مخاطب خصوص کسانی باشد که حاضر در مجلس هستند و ملتفت می باشند یقینا نیست پس نباید مراد از ناس حاضر ملتفت باشد بلکه باید اعم از حاضرین و غائبین و معدومین باشد.

این نزاع که خطابات قرآنیه مخصوص موجودین است یا اعم در صورتی متصور است که مبنا این باشد که مخاطب شخص پیامبر نمی باشد بلکه مخاطب امت اسلامی است و پیامبر واسطه انتقال این خطاب می باشد اما اگر مخاطب را شخص پیامبر بدانیم نه واسطه انتقال جائی برای این بحث باقی نمی ماند زیرا خطابات شفاهیه مخصوص پیامبر می باشد و یقینا خاص است ولو اینکه حکم برای غیر حضرتش باشد. محقق اصفهانی فرمودند صحیح این است که مخاطب حقیقی شخص پیامبر می باشد ولو مضمون خطاب برای دیگران باشد نه اینکه پیامبر واسطه انتقال باشد بعد فرمودند گمان نمی کنم که در خطابات قرآنیه موردی وجود داشته باشد که مخاطب پیامبر نباشد بنابر این پس موضوعی برای نزاع در این بحث وجود نخواهد داشت. اما طریقه مرحوم نائینی تفصیل بین قضایای خارجیه و حقیقیه بود فرمودند اگر خطابات شفاهیه از قبیل خارجیه باشد یقینا اختصاص به حاضرین دارد زیرا در این قضیه موضوع باید حاضر و موجود باشد اما اگر قضیه حقیقیه باشد خطابات شفاهیه عام است زیرا در این قضایا معدم و غائب هم به منزله حاضر تنزیل شدند بر این بیان مصباح تبعا للنهایه اشکال کردند که بین این دو قضیه فرقی در این جهت نیست زیرا آنچه ملاک و معیار در قضیه حقیقه می باشد این است که افراد باید مقدرة الوجود باشند نه مقدرة الحضور اما در خطابات ملاک حضور می باشد نه وجود و حضور از مقتضیات قضیایای حقیقیه نمی باشد و به عبارت دیگر باید تنزیل منزله حاضر باشد و در قضیه حقیقیه تنزیل منزله موجود می باشد.