درس خارج اصول استاد رضازاده

90/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خطابات شفاهیه

مبحث دوم:

 خطابات شفاهیه مانند یا ایها المومنون.

 در مبحث اول شش فصل بیان شد فصل اول در حجیت عام بعد از تخصیص بود فصل دوم در اجمال مخصص بود فصل سوم در جریان اصل عملی در صورت اجمال مخصص بود فصل چهارم در وجوب فحص از مخصص بود و فصل پنجم درتخصیص عام بوسیله ضمیر بود و فصل ششم در تخصیص عام به مفهوم مخالف بود.

 و اما مبحث دوم

 کفایة الاصول ج 1 ص 354

«فصل هل الخطابات الشفاهیة مثل یا ایها المومنون مختص بالحاظرین مجلسة التخاطب او تعم غیرهم من الغائبین بل المعدومین فیه خلاف».

 موضوع بحث این است که خطابات شفاهیه مثل یا ایها الذین آمنوا اختصاص دارد به کسانی که در مجلس تکلم حاضرند یا شامل معدومین و موجودینی که در مجلس تکلم نیستند نیز می شود.

 نسبت به این بحث در چند مقام بحث می شود.

مقام اول: موضوع بحث

 در مقام اول به برسی موضوع بحث و قیودی که در این موضوع اخذ شده است می پردازیم.

 اما قیودی که در این عنوان اخذ شده است:

کلمه خطابات

 خطاب مصدر است به معنای مخاطبه،اضافه آن به شفاهیه اضافه بیانیه است یعنی سخنهایی که حضوری است و معنای این عنوان این است که آنچه برای خطاب کردن انسان به دیگری وضع شده است شامل غیر مخاطب نیز می باشد یا نه؟

کلمه شفاهیه

 مشافه که از این ماده است از باب مفاعله است و معنای آن مقابله شفه به شفه است یعنی رودررو و این مشافه حالتی است بین متکلم و مخاطب در هنگام صحبت کردن،متکلم مخاطبی دارد به این حالتی که بین این دو می باشد،مشافه گفته می شود.

اما موضوع بحث

 در موضوع بحث دو احتمال وجود دارد.

موضوع عبارت است از ترکیهای کلامیه التی یقصد بها مخاطبة الکثرة المستغرقة و مفشافهتم یعنی جملاتی که با ترکیب کلمات انسان با این جملات با عده زیادی تکلم می کند نه با یک نفر.

 وقتی موضوع این بود نزاع در این است که آیا استغراق و زیاد بودن مخاطب اختصاص به حضار مجلس دارد یا غائبین ومعدومین را نیز شامل می شود.

مراد از خطابات شفاهیة مفرداتی است که با وضع خاصی برای شخص مخاطب وضع شده است مثل حرف نداء یا مثل ضمیر خطاب و امثال آن. خطابات شفاهیه در مقابل الفاظی است که برای شخص غائب یا متکلم بکار می رود نتیجه اینکه بحث در این است که این الفاظ مخصوص مخاطبین است یا غائبین و معدومین را نیز شامل می شود.

 بنا بر احتمال اول که موضع تراکیب کلامیه می باشد مواردی که متضمن حرف خطاب هم نباشد داخل در موضوع بحث می باشد مثل آیه شریفه «لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا» این جمله هیچ گونه حرف خطابی ندارد ولی طبق احتمال اول محل بحث است اما طبق احتمال دوم که موضوع مفردات می باشد قهرا این آیه داخل در محل نزاع نیست و اگر بخواهیم نزاع را به آیه هم سرایت دهیم نیاز به دلیل خاص داریم.

 مرحوم آقا سید علی قزوینی در حاشیه قوانین احتمال اول را انتخاب کرده اند.

 و مرحوم مشکینی در حاشیه کفایه و بعض دیگر احتمال دوم را انتخاب کرده اند.

 حاشیه کفایه ص 354 «المراد منها خطابات الشفاهیة- ظاهرا الکلام المقرون باداة الخطاب».

 هم مرحوم مشکینی و هم مرحوم قزوینی شواهدی بیان می کنند که موضوع عام است اگر چه مرحوم مشکینی موضوع را منحصر به اداة خاصی کرده اند اما بحکم شواهدی هر کلامی را شامل است ولو حرف خطاب نداشته باشد.

 از جمله شواهد، شاهدی است که مرحوم آخوند رحمة الله علیه آن را در تعیین مرکز نزاع بیان می کند و مرحوم مشکینی می فرمایند از این شاهد استفاده می شود که محل نزاع اعم می باشد.

مقام دوم:

 محل نزاع و مرکز بحث

 برای تعیین محل نزاع دو راه بیان شده است یک طریق،طریقی است که صاحب کفایه آن را بیان می کند که حاصل طریق ایشان این است که در مرکز نزاع سه احتمال وجود دارد.

آیا صحیح است که مولای حکیم شخص غائب و معدوم را تکلیف کند یا نه؟ مخاطب قرار دادن فردی که حاضر نیست اساسا خطاب به او درست است یا نه؟ الفاظی که بعد از ادات خطاب واقع شده اند آیا این الفاظ شامل غائبین ومعدومین می شوند یا اینکه اختصاص به حضار دارند؟

 سپس می فرمایند اگر مرکز نزاع احتمال اول و دوم باشدنزاع عقلی است اما بنابر احتمال سوم نزاع لغوی است که این کلمات لغة برای چه وضع شده است برای خاص حاضرین یا اعم از حاضرین و غائبین و معدومین.

 مرحوم آخوند در این عبارت به این سه مطلب اشاره می کنند:

 کفایة الاصول ص354 «فاعلم انه یمکن ان یکون النزاع فی ان التکلیف ...و علی الوجه الاخیر لغویا».

طریق دوم:

 طریق دوم طریق مرحوم نائینی است.

 حاصل این طریق این است که قضیه ای که محل بحث است آیا داخل در تحت قضایای حقیقیه است یا خارجیه،اگر حقیقیه باشد شامل غائبین نیز می باشد اما اگر خارجیه باشد شامل عائبین نخواهد شد.