درس خارج اصول استاد رضازاده

89/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تعدد شرط و اتحاد جزا

چنانچه در جلسه قبل اشاره شد در وجه پنجم بر رفع تنافی بین دو جمله شرطیه مرحوم آخوند رحمة الله علیه فرمودند :

و اما برفع الید عن المفهوم فی خصوص احد الشرطین وبقائ الآخر علی مفهومه (اگر چه این وجه در بعضی از نسخ کفایه وجود ندارد)

این وجه به مرحوم حلی نسبت داده شده است مرحوم آخوند می فرمایند این وجه در دو صورت درست است 1) اینکه دلیل خارجی داشته باشیم که یکی مفهوم ندارد و دیگری مفهوم دارد 2) جمله ای که مفهوم دارد اظهر از دیگری باشد زیرا وقتی دو جمله با هم تنافی داشته باشند آنکه اظهر است بر دیگری مقدم می شود

مرحوم آخوند رحمة الله علیه بعد از بیان این وجوه می فرمایند:

كفايةالأصول، صفحه 201 و لعل العرف يساعد على الوجه الثاني كما أن العقل ربما يعين هذا الوجه بملاحظة أن الأمور المتعددة بما هي مختلفة لا يمكن أن يكون كل منها مؤثرا في واحد فإنه لا بد من الربط الخاص بين العلة و المعلول و لا يكاد يكون الواحد بما هو واحد مرتبطا بالاثنين بما هما اثنان و لذلك أيضا لا يصدر من الواحد إلا الواحد

ایشان می فرمایند در جائی که دو جمله شرطیه با هم تنافی داشته باشند عرف وجه دوم را مساعدت می کند و عقل وجه چهارم را معین می سازد

شاید علت اینکه فرموده اند عرف با وجه دوم مساعدت می کند این است که عرف در چنین جملات شرطیه ای که با یکدیگر تنافی دارند از هیچ کدام این جملات شرطیه، انحصار شرط را نمی فهمد بالخصوص اگر دو شرط در یک جمله ذکر شده باشند و قبلا اشاره کردیم که مفهوم تابع منحصره بودن شرط می باشد اگر از شرط انحصار بدست آمد مفهوم ثابت است و الا این جمله شرطیه مفهوم ندارد

اما وجه اینکه عقل رفع تنافی را منحصر در وجه چهارم می داند این است که فرض ما در این است که ما دو شرط داریم و یک جزا، حال اگر بگوییم که هر یک از شروط ذکر شده خود مستقلا دخالت در حصول جزا دارد لازمه این کلام این است که معلول که جزا باشد از دو امر متباین(خفای اذان و خفای جدران) صادر شود درحالیکه باید بین علت و معلول سنخیت باشد و الا باید هر معلولی از هر علتی صادر شود گرما از قالی بوجود آید و سرما از دیوار لذا معلول واحد از علت واحد صادر می شود

برای اینکه چنین محذوری لازم نیاید و با این اصل عقلی مخالفت صورت نگرفته باشد می گوییم که علت، جامع بین این دو شرط می باشد ذکر این دو شرط هم اشاره به این می باشد که جامع مذکور، مصداق دیگری ندارد لذا نفی شرط ثالث را هم می کند

کلام مرحوم شیخ رحمة الله علیه

مرحوم شیخ رحمة الله علیه در مطارح بعد از بیان وجه اول -که منطوق هر کدام مفهوم دیگری را تقیید می زند در بیان علت اینکه هر منطوق، مفهوم دیگری را تخصیص می زند می فرمایند:

مطارح‏الأنظار، صفحه 174 و الوجه في ذلك ما هو المعروف من أن دلالة اللفظ على منطوقه أقوى من دلالته على مفهومه و لا ريب أنه عند التعارض يقدم الأقوى

مرحوم شیخ رحمة الله علیه می فرمایند اگر گفتیم جمله شرطیه مفهوم دارد نتیجه اش این است که جمله شرطیه هم در منطوق حجت است هم در مفهوم، حال وقتی ما دو شرط داشتیم و بین آنها تنافی وجود داشته باشد و منطوق یکی با مفهوم دیگری تعارض داشته باشد تنافی بین دو حجت می باشد و چون منطوق اقوای از مفهوم می باشد منطوق هر یک از جملات شرطیه مفهوم دیگری را تخصیص می زند

جناب شیخ بعد از وجه اول و دوم می فرمایند

مطارح‏الأنظار، صفحه 175على الوجهين لا ريب في لزوم المجاز على القول باستناد المفهوم إلى الوضع‏

توضیح کلام مرحوم شیخ رحمة الله علیه:

قبلا اشاره شد که در مفهوم جمله شرطیه دو مبنای کلی وجود دارد بعضی به استناد تبادر ادعا می کردند که مفهوم به وضع واضع می باشد و عده ای مفهوم را به اطلاق نسبت می دادند حال جناب شیخ می فرمایند اگر ما قائل به قول اول باشیم در دو جمله شرطیه ای که با هم تنافی دارند استعمال این جمله شرطیه علی وجه المجاز خواهد بود زیرا جمله شرطیه ای که به وضع واضع دال بر مفهوم است در موردی که مفهوم ندارد استعمال شده است

از این بیان شیخ فهمیده می شود که ثمره قول به وضع واضع و اطلاق چیست؟ بنابرقول اول اگر جمله شرطیه در موردی بکار رود که مفهوم نداشته باشد باید قرینه مجازیه ای وجود داشته باشد تا استعمال صحیح باشد

به بیان دیگر اگر گفتیم مفهوم از اطلاق فهمیده می شود اطلاق مورد نظر أویی و واوی می باشد اطلاق واوی استقلال را بیان می کرد و أویی انحصار را، بنابر این در امثال ما نحن فیه در این چند وجه یا اطلاق واوی نیست یا أویی نیست در وجه اول و دوم و وجه چهارم اطلاق أویی نیست یعنی انحصار وجود ندارد و در وجه سوم اطلاق واوی نیست

اگر مرحوم آخوند نیز برای رفع تنافی به انتفاء اطلاق أویی یا واوی اشاره می کردند بسیار خوب بود