درس خارج اصول استاد رضازاده

89/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه اقوال

خلاصه کلام مرحوم مظفر این شد که از جمع بین تعلیق که مفاد جمله شرطیه بود با اطلاق لفظی شرط مفهوم استفاده می شود یعنی با این دو جمله شرطیه ظهور در مفهوم پیدا می کند نهایت منشا ظهور نسبت به امر اول و دوم (قبلا اشاره شد که برای تحقق مفهوم سه امر لازم است )وضع واضع است و نسبت به امر سوم اطلاق لفظی

در مجموع ظاهر جمله شرطیه دال بر هر سه جهتی است که در مفهوم موثر است

و ضمنا اشاره فرمودند محل بحث مواردی است که قرینه این بر مفهوم وجود نداشته باشد اما اگر قرینه باشد از محل بحث خارج است از این بیان قسم دومی که مرحوم روحانی برای جمله شرطیه بیان کردند مخدوش خواهد بود ایشان جمله شرطیه را سه نوع دانستند یکی محققه الموضوع دیگری شارح و مفسر و سوم جمله شرطیه که برای مفهوم بیان می شود در شارح و مفسر بخاطر قرینه است که شارح ومفسر می باشد لذا از محل بحث خارج است لذا باید جمله شرطیه را دو نوع بیان کرد

و فرق بین محققه الموضوع با قسم سوم این است که ترتب تالی بر مقدم در محققه الموضوع به حکم عقل می باشد اما در قسم سوم به حکم شرع و عرف می باشد

و همچنین فرمودند از جمع بین تعلیق و اطلاق شرط مفهوم استفاده می شود از این بیان استفاده می شود خدشه ی بیان صاحب قوانین و صاحب مطارح الانظار را که مفهوم از تعلیق به تنهایی فهمیده می شود

مرحوم شیخ در مطارح می فرمایند: مطارح‏الأنظار، صفحه 171

ثم إن القول بالمفهوم هو المشهور على ما نسبه جماعة و ذهب السيّد من أصحابنا إلى عدمه و اختاره بعض المتأخرين أيضا كالشيخ

الجليل الحر العاملي رحمه الله و الحق كما أشرنا إليه هو الأول لنا قضاء صريح العرف بذلك فإن المنساق إلى الأذهان الخالية من الجمل و الشرطية هو التعليق على وجه ينتفي الحكم بانتفاء الشرط و كفانا بذلك دليلا و حجة ملاحظة الاستعمالات الواردة في العرف

ایشان می فرمایند اذهان خالیه از جمله شرطیه تعلیق را می فهمند و متبادر از تعلیق انتفاء عند الانتفاء می باشد

پس ایشان و صاحب قوانین از تعلیق استفاده مفهوم کردند در حالیکه از بیان مرحوم مظفر معلوم شد که تعلیق به تنهایی کافی نیست تعلیق فقط امر اول و دوم را اثبات می کند که بین مقدم تالی ملازمه است و این تلازم از قسم ترتب معلول بر علت است اما اینکه این شرط، شرط منحصره می باشد یا عدل هم دارد و یا شرط مستقل است یا جزء آخری هم دارد از تعلیق فهمیده نمی شود حصر را باید از اطلاقی واوی یا اوئی (عطف شرط دیگر به واو یا به أو) استفاده کرد

ما حصل اقوالی که تابحال در باب مفهوم جمله شرطیه بیان شد هفت قول می باشد (اگر چه برای سهولت در ده شماره بیان می شود)

مرحوم آخوند بنابر روش متعارف و مشهور در استفاده مفهوم از جمله شرطیه که اخذ به ظهور لفظی جمله شرطیه که یا لفظ استفاده می شود یا از اطلاق واو و اوئی جزء نافین مفهوم شرط می باشند

ایشان می فرمایند از این روش متعارف فقط فهمیده می شود که ملازمه است و اتفاقی نیست اما ترتب و انحصار از این روش متعارف استفاده نمی شود

مصباح الاصول طبق همین روش متعارف که از ظهور لفظی جمله شرطیه مفهوم استفاده شود و همچنین متعارف از معنای خود جمله، چه شرطیه و غیر شرطه هم جز ء نافین مفهوم شرط بود طبق متعارف در این دو موضع ایشان مفهوم را قبول نکردند صاحب منتقی هم طبق ظهور لفظی جمله شرطیه جزء نافین مفهوم می باشند ایشان فرمودند از ظاهر لفظی جمله شرطیه مفهوم استفاده نمی شود بلکه از راه روش غیر متعارف که اطلاق مقامی باشد مفهوم استفاده میشود صاحب عنایه هم مثل منتقی میباشد که از راه متعارف جزء نافین مفهوم می باشند خلاصه اینکه این چهار بزگوار بنابر روش متعارف جزء نافین مفهوم جمله شرطیه می باشند اما اصول الفقه طبق همان روش متعارف یعنی از ظاهر جمله شرطیه مفهوم را استفاده کرده اند و فرموده اند طبق همین روش متعارف سه امر لازم برای مفهوم از ظاهر جمله شرطیه استفاده می شود قوانین نیز از همین طریق متعارف مفهوم را استفاده کردند به این بیان که نفس تعلیق مثبت مفهوم می باشد مطارح هم از نفس تعلیق مفهوم را اثبات کردند مصباح از همین طریق متعارف اثبات مفهوم کردند لکن با توجه به طریق غیر متعارف در معنای جمل ایشان فرمودند اگر معنای جمله آنچه مشهورمی گویند باشد جمله شرطیه مفهوم ندارد اما اگر معنای جمله ابراز اعتبار باشد جمله شرطیه مفهوم دارد منتقی هم جز مثبتین مفهوم جمله شرطیه بود لکن از طریق غیر متعارف که اطلاق مقامی باشد که مراد از اطلاق مقامی همان سکوت مولی می باشد صاحب عنایه مثل صاحب منتقی قائلند به ثبوت مفهوم اما از طریق اطلاق مقامی

نکته مهم

همه این بیانات بنابر مبنای مشهور می باشد که خصوصیتی که مفهوم لازمه آن می باشد از عقد الوضع فهمیده می شود نه عقد الحمل که آقاضیاء به آن قائل بودند