درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب الخمس

95/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: گنجها /متعلقات خمس/خمس

متعلق سوم خمس: گنجها

محقق مي فرمايد: «الثالث الكنوز و هو كل مال مذخور تحت الأرض ف‌ إن بلغ عشرين دينارا و كان في أرض دار الحرب أو دار الإسلام و ليس عليه أثر وجب الخمس».[1]

مي فرمايند: سومين مورد از متعلقات خمس، كنوز است و كنوز هر مالي است كه در زير زمين پنهان شده باشد، اگر به مقدار بيست دينار و بيشتر باشد و زمين هم دار الحرب باشد و يا اگر در دار الاسلام است، اثر اسلام در آن باشد، خمس بر آن واجب است.

مرحوم محقق در اين بيان به سه جهت اشاره مي كند:

اول: تعريف كنز كه فرمودند مالي است كه در زير زمين ذخيره شده است؛

دوم: نصاب كنز است كه فرمودند حداقل نصاب 20 دينار است؛

سوم: كنز بايد يا در دارالحرب باشد و يا اگر در كشور اسلامي است اثر اسلام روي آن نباشد.

اما نسبت به تعريف كنز:

مال كه در اين كلام آمده مطلق است و شامل همه چيز مي شود.

كاشف الغطاء قائلند كه كنز عبارت از طلا و نقره است و اگر طلا و نقره اي كه مسكوك نباشد و در زير زمين پنهان شده باشد، به آن كنز گفته مي شود و شامل غير طلا و نقره كه در زمين پنهان شده است، نمي باشد.

شاهد از روايات بر كلام كاشف الغطاء: «عن الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ‌ فِيهِ‌ الْخُمُسُ‌ مِنَ‌ الْكَنْزِ فَقَالَ‌ مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُس‌».[2]

بزنطي از امام رضا درباره كنزي که خمس در آن واجب است سوال مي كند، حضرت مي فرمايند: كنزي كه در آن خمس است، عبارت از مالي است كه در آن زكات است و در آن خمس هم واجب است.

و زكات هم فقط در طلا و نقره است و خمس هم بايد در همين دو فقط باشد.

صاحب جواهر در اين كلام مناقشه مي كند و روايت مرسله اي را در رد مي آورد، مثل: «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا ع عَنْ‌ مِقْدَارِ الْكَنْزِ الَّذِي‌ يَجِبُ‌ فِيهِ‌ الْخُمُسُ‌ فَقَالَ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنْ ذَلِكَ بِعَيْنِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ مَا لَمْ يَبْلُغْ حَدَّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَلَا خُمُسَ فِيه‌».[3]

از امام رضا درباره مقدار كنزي كه خمس در آن واجب است سوال شد، حضرت فرمودند: آنچه كه در آن زكات واجب است، خمس واجب است و همچنين چيزي كه در آن حد زكات نرسيده، خمس آن واجب نيست.

از ظاهر اين روايت رد حرف كاشف الغطاء برداشت كرده اند.

مرحوم آيت الله ميلاني مي فرمودند: اين روايت مويد حرف كاشف الغطاء است نه رد ايشان. چون مراد به حد در اين روايت، نصاب است و معنا مي شود اگر به مقدار نصاب زكات نرسيد، خمس آن واجب نيست مثل زكات.

مناقشه مرحوم ميلاني در كلام كاشف الغطاء:

اولا: كلمه «مثله» كه در روايت اول آمده است، عموميت دارد و اگر قرار بود مراد خصوص نقدين باشد، حضرت مي فرمودند «لا في مثله».

دوما: كنز در روايات اطلاق دارد و مرادف كلمه گنج در فارسي است و اين مقيد به نقدين نشده است.

اما دليل وجوب خمس در كنز:

اول: آيه خمس كه شامل غنيمت مي شود و كنز هم يكي از مصاديق غنيمت مي باشد و خمس در آن واجب است.

دوم: روايات متعدد دال بر اين است و از جمله: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ‌ الْكَنْزِ كَمْ‌ فِيهِ‌ قَالَ‌ الْخُمُس‌».[4]

از حضرت درباره خمس در كنز سوال شد كه حضرت فرمودند در آن خمس است.

و روايات ديگر.

سوم: جواهر[5] و مصباح الفقيه[6] ادعاي اجماع دارند كه در كنز خمس وجود دارد.

 

التقرير العربي

الثالث من متعلقات الخمس: الكنوز

قال المحقق: «الثالث الكنوز و هو كل مال مذخور تحت الأرض ف‌ إن بلغ عشرين دينارا و كان في أرض دار الحرب أو دار الإسلام و ليس عليه أثر وجب الخمس».[7]

ذهب صاحب كشف الغطاء الي ان الكنز عبارة عما كان من النقدين اي الذهب و الفضة المسكوكة ليس و لا يشمل غيرهما و ربما يشبهه له رواية بزنطي «عن الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ‌ فِيهِ‌ الْخُمُسُ‌ مِنَ‌ الْكَنْزِ فَقَالَ‌ مَا يَجِبُ الزَّكَاةُ فِي مِثْلِهِ فَفِيهِ الْخُمُس‌».[8]

و ردها صاحب الجواهر بمرسلة مقنعه: «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ: سُئِلَ الرِّضَا ع عَنْ‌ مِقْدَارِ الْكَنْزِ الَّذِي‌ يَجِبُ‌ فِيهِ‌ الْخُمُسُ‌ فَقَالَ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنْ ذَلِكَ بِعَيْنِهِ فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ مَا لَمْ يَبْلُغْ حَدَّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَلَا خُمُسَ فِيه‌».[9]

و فيه: ان هذه مويدة لها لا رد اذ المراد بالحد الواقع فيها هو النصاب فمعني: ما لم يبلغ حد ما يجب فيه الزكاة اي ما لم يبلغ حد النصاب.

و الذي يمكن ان يقال في جواب كاشف الغطاء هو استفادة التعميم من لفظة «مثله» الواقع في الرواية الاولي اذ لو كان المراد خصوص النقدين فيقول فيه لا في مثله مضافا الي اطلاق الكنز في الروايات و الظاهر انه مرادف «گنج» و لا يكون مقيدا بالنقدين.

و تدل علي وجوب الخمس فيه بعد الآية «و اعلموا انما عنمتم» الروايات:

منها: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ‌ الْكَنْزِ كَمْ‌ فِيهِ‌ قَالَ‌ الْخُمُس‌».[10]


[1] شرايع الاسلام، محقق حلي، ج1، ص162.
[2] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج9، ص496، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب5، ح2، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج9، ص497، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب5، ح6، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج9، ص492، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب3، ح2، ط آل البيت.
[5] جواهر الكلام، محمد حسن نجفي ج16، ص24.
[6] مصباح الفقيه، آقارضا همداني، ج14، ص44.
[7] شرايع الاسلام، محقق حلي، ج1، ص162.
[8] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج9، ص496، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب5، ح2، ط آل البيت.
[9] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج9، ص497، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب5، ح6، ط آل البيت.
[10] وسائل الشيعه، حرعاملي، ج9، ص492، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب3، ح2، ط آل البيت.