درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

94/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صور مجسمه/ نوع چهارم/ كسب هاي حرام/ مكاسب محرمه
بحث به اينجا رسيد كه بعضي فرمودند بين تصوير و ابقاء و بيع تلازم است و...
اما قدر متيقن از خروج از عمومات، بيان شد كه مجسمه كامل صاحب روح است، اما نسبت به چيزهاي ديگر مثل مجسمه ناقص يا نقاشي، به عمومات مراجعه مي شود و جمع بين روايات هم، اقتضا اين مطلب را دارد چون بعضي روايات مي گويند تصوير صحيح نيست و بعضي مي گويند مجسمه ذي روح صحيح نيست و مي گويند تصوير خورشيد و ماه اشكال ندارد و جمع اين است كه تصوير صاحب روح كاملي كه مجسمه است اشكال دارد و بقيه اشكالي ندارد و زماني كه گفته شد مجسمه سازي اشكال دارد، ابقاء و خريد و فروش آن نيز اشكال دارد و در روايات آمده به كساني كه تصوير درست مي كنند، به آنها گفته مي شود آنها را زنده كنيد.
مختار ما: مجسمه كامل صاحب روح كه از اول قصد ساختن آن را داشته اند، جايز نيست اما نقاشي يا مجسمه ناقص، حرام نخواهد بود.
خلاصه نوع چهارم از مكاسب محرمه در مجسمه:
1. موضوع نوع چهارم چيزي بود كه في نفسه حرام بود و حرمت آن بخاطر نجاست، يا به خاطر غايت يا بخاطر بي فايده بودن نمي باشد. 1/9/94
2. از مصاديق نوع چهارم تكسب به تصوير ذي روح و ايجاد صورت آنها بود. و غناء، كمك به ظالمين هم نوع ديگري است كه بعد مي آيد.  1/9/94
3. مرحوم شيخ در مكاسب فرمودند افراد نوع چهارم اگر چه اعمال حرامي است كه قابليت اجاره و جعاله و بيع را دارد، مي باشد اما اصحاب از غيبت و تهمت و... هم در اين نوع بحث مي كنند. 1/9/94
4. براي تصوير اقسام متعدده است مثل تصويري كه كامل يا ناقص باشد و داراي سايه باشد (مجسمه) و يا داراي سايه نباشد (نقاشي) و در همه صاحب روح باشد يا نباشد. 2/9/94
5. علامه حلي فرمودند اجماع فقها در همه اعصار و همه مكانها بر اين است عموماتي كه دال بر جواز بيع و طلب روزي است، جاري در همه معاملات است. 2 /9/94
6. قدر متيقن از اقسام تصوير كه از تحت عمومات جواز بيع خارج مي شود، اخص از همه اقسام و تصوير بود كه عبارت از مجسمه صاحب روح كامل و از ابتدا به قصد مجسمه ساخته شود. 2/9/94
7. قدر متيقني كه الان بيان شد، حاصل جمع بين روايات تصوير حرام بود. رواياتي كه در مورد حرمت تصوير بيان شده چند دسته هستند بعضي مي گفتند تصوير مطلقا جايز نيست بعضي مي گفتند تصوير صاحب روح جايز نيست و... كه قدر متيقن آنها مجسمه صاحب روح است. 3/9/94
8. جواهر و مكاسب فرموده اند تشخيص صدق و عدم صدق تصوير، با عرف است. 4/9/94
9. مفردات راغب فرمود: كلمه «مثل» لفظ اعمی است كه براي شباهت دو چيز وضع شده است، مي باشد و شامل همه آنها مي شود. مثلا كلمه «ند» براي شباهت در جوهر است، «شبه» براي شباهت در كيفيت استفاده مي شود. «مساوي» براي شباهت در كميت استفاده مي شود. «شكل» براي شباهت در مساحت و مقدار استفاده مي شود. و كلمه «مثل» شامل همه اينها مي شود. و آيه شريفه «ليس كمثله شيئا» شامل همه مي شود. 4/9/94
10. كفايه فرمود قول لغوي اگر چه حجت نمي باشد، اما گاهي موجب قطع به معناي حقيقي يا به ظهور لفظ  در يك معنايي مي شود. 7/9/94

التقرير العربي
و علي اي تقدير الظاهر عدم مخالفة المتفاهم العرفي مع ما تقدم من ان نتيجة الجمع بين روايات تحريم التصوير هو تحريم مجسمة ذوي الروح التي هي ايضا المتيقن الخارج عن عمومات جواز البيع و طلب الرزق ايضا كما تقدم.
و بالجملة المحرم تصويرا و ابقاء و نقلا علي المختار هو مجسمة الكاملة من ذوي الارواح دون غيرها من التصاوير.
خلاصة ما تقدم في تصوير الصور
1.موضوع نوع الرابع ما يحرم التكسب به ما كان حرمته في نفسه و منصوصا عينا لا لنجاسته و لا لغايته و لا يلكونه عبثا و له مصاديق.
2.من مصاديق نوع الرابع التكسب بتصوير صور ذوات الارواح و ايجاد صورها و كما ان منها التكسب بالغناء و معنونة الظالم.
3.مكاسب: افراد نوع الرابع ان كان جميع الاعمال المحرمة القابلة للاجارة و الجعالة و لكن جرت عادة الاصحاب بذكر الغيبة و نحوها ايضا.
4.قلنا: للتصوير المذكور اقسام متعددة مثل تصوير مجسمة الكاملة او ناقصة التي لها ظل و تصوير الذي ليس له ظله من ذوي الارواح او غيره.
5.علامة: لنا عمومات الدالة علي جواز البيع و الاجارة و امثالها و طلب الرزق و اجماع الفقها علي المراجعة اليها في كل مبيع و كل زمان.
6.المتيقن من اقسام التصوير الخارج عن عمومات جواز البيع و طلب الرزق هو الذي اخص الاقسام اي تصوير ذوي الارواح مجمسة كاملة.
7.تصوير المتيقن المذكور آنفا هو حاصل الجمع بين روايات التصوير الممحرم المستفاد من كلمة: «كلف ان ينفخ فيها» و «احيوا ما فعلتم».
8.الجواهر و المكاسب: صرحا بان المدار في صدق الصورة و المرجع فيه هو عرف و كذا في الكمال و النقص.
9.مفردات الراغب: كلمة «مثل» اعم الالفاظ الموضعة للمشابهة: اذ «الند» يقال: لما يشارك في الجوهر فقط و «الشبه» فيما يشرك في الكيفية. و «المساوي» فيما يشارك في الكلمة و «الشكل» فيما يشارك في المقدار و المساحة فقط و «المثل» عام في جميع ذلك و لذا يقال لنفي تشبيه تعالي من كل وجه: «و ليس كمثله شيء» و الجمع بين الكاف و المثل لتاكيد نفي.
10. كفايه: قول اللغوي و ان لم يكن حجة و لكن الرجوع اليه ربما يوجب القطع بالمعني الحقيقي او بظهور اللفظ في معني و ان لم يثبت انه معناه الحقيقي ام لا و هو يكفي في مقام الفتوي.