درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

93/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ رضاع
بحث در این بود که در آیه شریفه «و الوالدات یرضعن» ضمیر به همه والدات بر می گردد یا به خصوص مطلقات.
نظر بعضی از تفاسیر بیان شد.
تفسیر کبیر می فرماید: «اعْلَمْ أَنَّ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَالْوالِداتُ ثَلَاثَةَ أَقْوَالٍ الْأَوَّلُ: أَنَّ الْمُرَادَ مِنْهُ مَا أَشْعَرَ ظَاهِرُ اللَّفْظِ وَهُوَ جَمِيعُ الْوَالِدَاتِ، سَوَاءٌ كُنَّ مُزَوَّجَاتٍ أَوْ مُطَلَّقَاتٍ، وَالدَّلِيلُ عَلَيْهِ أَنَّ اللَّفْظَ عَامٌّ وَمَا قَامَ دَلِيلُ التَّخْصِيصِ فَوَجَبَ تَرْكُهُ عَلَى عُمُومِهِ.
وَالْقَوْلُ الثَّانِي: الْمُرَادُ مِنْهُ: الْوَالِدَاتُ الْمُطَلَّقَاتُ، قَالُوا: وَالَّذِي يَدُلُّ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ ذَلِكَ وَجْهَانِ
أَحَدُهَا:أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذَكَرَ هَذِهِ الْآيَةَ عَقِيبَ آيَةِ الطَّلَاقِ، فَكَانَتْ هَذِهِ الْآيَةُ تَتِمَّةَ تِلْكَ الْآيَاتِ ظَاهِرًا،
الْحُجَّةُ الثَّانِيَةُ لَهُمْ: مَا ذَكَرَهُ السُّدِّيُّ، قَالَ: الْمُرَادُ بِالْوَالِدَاتِ الْمُطَّلَقَاتُ، لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ بَعْدَ هَذِهِ الْآيَةِ:وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ وَلَوْ كَانَتِ الزَّوْجِيَّةُ بَاقِيَةً لَوَجَبَ عَلَى الزَّوْجِ ذَلِكَ بِسَبَبِ الزَّوْجِيَّةِ لَا لِأَجْلِ الرَّضَاعِ،
الْقَوْلُ الثَّالِثُ: قَالَ الْوَاحِدِيُّ فِي «الْبَسِيطِ» : الْأَوْلَى أَنْ يُحْمَلَ عَلَى الزَّوْجَاتِ فِي حَالِ بَقَاءِ النِّكَاحِ لِأَنَّ الْمُطَلَّقَةَ لَا تَسْتَحِقُّ الْكِسْوَةَ وَإِنَّمَا تَسْتَحِقُّ الْأُجْرَةَ».[1]
می فرمایند: این قسمت آیه «و الوالدات یرضعن» سه قول است:
قول اول: مراد به والدات، تمام مادرها هستند، چه در خانه شوهرشان باشند و چه طلاق گرفته باشند، در نتیجه ضمیر «یرضعن» به همه مادرها بر می گردد و خود ایشان می گوید که ظاهر لفظ این است که ضمیر به همه مادرها بر می گردد، چون والدات دارای «ال» است و عام است و از آن طرف دلیلی بر تخصییص نداریم، در نتیجه شامل همه مادرها می شود.

قول دوم: منظور از والدات، مخصوص مادرهای طلاق داده شده است و این گروه دو وجه برای اثبات آن بیان کرده اند:
اول: بله لفظ والدات عام است، اما ما قرینه ای داریم که از آن می فهمیم منظور از والدات عموم نیست و آن قرینه این است که این آیه بعد از آیه طلاق آمده است و سیاق کلام مفید این است که منظور از والدات، مطلقات است. و آیه قبل این آیه این است: «وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ...»[2] وقتی که زنها را طلاق دادی و عده تمام شده، آیه به این می رسد که اگر این زن طلاق داده شده، دو سال کالم شیر داد، رضاعش کامل می شود.

دوم: بعد از این آیه، آیه ای آمده است که از آن فهمیده می شود که منظور از والدات عام نیست و مخصوص مطلقات است، و آن آیه این است که « وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ»این آیه می گوید که بر مرد است که زن را روزی بدهد و بپوشد و اگر قرار بود این زن طلاق داده نشده بود، باید در آیه می آمد که این روزی دادن و پوشیدن به خاطر زوجیت است نه اینکه بگوید به خاطر رضاع این کار را کند. پس چون کمک، بر شیر دادن بچه معلق شده، معلوم می شود که منظور از والدات، والدات مطلقه است.
قول سوم: مراد به والدات، خصوص زنهایی است که زوجیت آنها باقی است و شامل مطلقات نمی شود. چون اگر منظور زنی باشد که طلاق داده شده باشد، فقط مستحق اجرت است و مستحق پوشیده شدن نیست، در حالی که آیه می گوید که مستحق لباس هم است و این از صفات زن مزوّجه است.
بعد فخر رازی در رد وجه اول قول دوم می فرماید: «وَاعْلَمْ أَنَّهُ يُمْكِنُ الْجَوَابُ عَنِ الْحُجَّةِ الْأُولَى أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ مُشْتَمِلَةٌ عَلَى حُكْمٍ مُسْتَقِلٍّ بِنَفْسِهِ، فَلَمْ يَجِبْ تَعَلُّقُهَا بِمَا قَبْلَهَا».
می فرمایند: از وجه اول قول دوم می توان این گونه جواب داد که بله سیاق کلام مثل قبل باید باشد اما این در جایی است که صدر و ذیل کلام یکی باشد، اما در اینجا صدر در بحث طلاق است و ذیل در بحث رضاع است و این دو ربطی به هم ندارد.
این مثل آیه تطهیر است که در وسط آیات زنان پیامبر آمده و بعضی می گویند منظور از آیه تطهیر، زنان پیامبر است و جوابش این است که از محسّنات قرآن است که جمله معترضه در بین مطلبی بیاید و جزء معجزات است.

تقریر العربی
تفسیر کبیر: «اعْلَمْ أَنَّ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَالْوالِداتُ ثَلَاثَةَ أَقْوَالٍ الْأَوَّلُ: أَنَّ الْمُرَادَ مِنْهُ مَا أَشْعَرَ ظَاهِرُ اللَّفْظِ وَهُوَ جَمِيعُ الْوَالِدَاتِ، سَوَاءٌ كُنَّ مُزَوَّجَاتٍ أَوْ مُطَلَّقَاتٍ، وَالدَّلِيلُ عَلَيْهِ أَنَّ اللَّفْظَ عَامٌّ وَمَا قَامَ دَلِيلُ التَّخْصِيصِ فَوَجَبَ تَرْكُهُ عَلَى عُمُومِهِ.
وَالْقَوْلُ الثَّانِي: الْمُرَادُ مِنْهُ: الْوَالِدَاتُ الْمُطَلَّقَاتُ، قَالُوا: وَالَّذِي يَدُلُّ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ ذَلِكَ وَجْهَانِ
أَحَدُهَا:أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذَكَرَ هَذِهِ الْآيَةَ عَقِيبَ آيَةِ الطَّلَاقِ، فَكَانَتْ هَذِهِ الْآيَةُ تَتِمَّةَ تِلْكَ الْآيَاتِ ظَاهِرًا،[3]
الْحُجَّةُ الثَّانِيَةُ لَهُمْ: مَا ذَكَرَهُ السُّدِّيُّ، قَالَ: الْمُرَادُ بِالْوَالِدَاتِ الْمُطَّلَقَاتُ، لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ بَعْدَ هَذِهِ الْآيَةِ:وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ وَلَوْ كَانَتِ الزَّوْجِيَّةُ بَاقِيَةً لَوَجَبَ عَلَى الزَّوْجِ ذَلِكَ بِسَبَبِ الزَّوْجِيَّةِ لَا لِأَجْلِ الرَّضَاعِ،
الْقَوْلُ الثَّالِثُ: قَالَ الْوَاحِدِيُّ فِي «الْبَسِيطِ» : الْأَوْلَى أَنْ يُحْمَلَ عَلَى الزَّوْجَاتِ فِي حَالِ بَقَاءِ النِّكَاحِ لِأَنَّ الْمُطَلَّقَةَ لَا تَسْتَحِقُّ الْكِسْوَةَ وَإِنَّمَا تَسْتَحِقُّ الْأُجْرَةَ».[4]
ثم ان صاحب تفسیر الکبیر اجاب عن دلیل اول قول الثانی بما نصه: «وَاعْلَمْ أَنَّهُ يُمْكِنُ الْجَوَابُ عَنِ الْحُجَّةِ الْأُولَى أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ مُشْتَمِلَةٌ عَلَى حُكْمٍ مُسْتَقِلٍّ بِنَفْسِهِ، فَلَمْ يَجِبْ تَعَلُّقُهَا بِمَا قَبْلَهَا».

اقول: تقدم کرارا ان من محسنات کلام العرب ذکر جملة مستقلة فی وسط الکلام، نظیر آیة التطهیر.


[1]تفسیر کبیر، فخر رازی، ج6، ص 458.
[2] بقره/سوره2، آیه232.
[3] آیة الاطلاق الذی یکون قبلها .«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ...» سوره بقره، آیه 232
[4]تفسیر کبیر، فخر رازی، ج6، ص 458.