درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

93/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ عقیقه
صدقه دادن پول عقیقه:
شرایع می فرماید: «و لو تصدق بثمنها لم یجز فی القیام بالسنة و لو عجز عنها أخرها حتى یتمكن و لا یسقط الاستحباب».[1]
می فرمایند: اگر به جای اینكه عقیقه كند، كسی پول چیزی را كه می خواهد عقیقه كند، صدقه بدهد، كافی از عقیقه و استحباب نیست و اگر این فرد چیزی را پیدا نكرد كه بخرد، این كار را به تاخیر بیندازد تا وقتی كه گوسفند یا شتر پیدا كند و بخرد و استحباب باقی خواهد ماند.
قواعد هم بنابر آنچه كه در ایضاح[2] آمده همین را فرموده اند.
جواهر در مقام شرح كلام شرایع می فرمایند: «بلا خلاف، للاصل -لعل المراد به هو الاستصحاب و بقاء ما فی ذمته-».[3]
می فرمایند: در این حكم هیچ كس مخالف نیست، چون اصل بر این است.
شاید منظور ایشان از اصل، استصحاب بقاء عقیقه در ذمه این فرد است. به اینكه با دادن پول، شك در بریء الذمه شدن دارد كه استصحاب مشغول بودن ذمه است.

دلیل دیگر برای بقاء استحباب، روایات است:
منها: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ «قَالَ: وُلِدَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع غُلَامَانِ جَمِیعاً- فَأَمَرَ زَیدَ بْنَ عَلِی أَنْ یشْتَرِی لَهُ جَزُورَینِ لِلْعَقِیقَةِ- وَ كَانَ زَمَنُ غَلَاءٍ فَاشْتَرَى لَهُ وَاحِدَةً- وَ عَسُرَتْ عَلَیهِ الْأُخْرَى فَقَالَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع- قَدْ عَسُرَتْ عَلَی الْأُخْرَى- فَأَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهَا قَالَ لَا اطْلُبْهَا- حَتَّى تَقْدِرَ عَلَیهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یحِبُّ إِهْرَاقَ الدِّمَاءِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَام».[4]
راوی می گوید: برای امام باقر دو پسر متولد شد، حضرت به زید بن علی امر كردند كه دو شتر بخر تا عقیقه كنیم. این در زمانی بود كه گرانی حاكم بود، زید بن علی یك شتر خرید و نتوانست جزوری دیگری پیدا كند و به حضرت گفت: نتوانستم شتر دوم را پیدا كنم، آیا می توانم پولش را صدقه بدهم؟ حضرت فرمودند: خیر، برو بگرد تا پیدا كنی. خداوند دوست دارد كه خون ریخته شود و مردم اطعام شوند.
این حدیث صریح در این است كه صدقه دادن مجزی از عقیقه نیست ولو اینكه در زمان نایابی باشد.
منها: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَیرٍ «قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ رَسُولُ عَمِّهِ- عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِی ع فَقَالَ لَهُ یقُولُ لَكَ عَمُّكَ- إِنَّا طَلَبْنَا الْعَقِیقَةَ فَلَمْ نَجِدْهَا- فَمَا تَرَى نَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهَا قَالَ لَا- إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاءِ».[5]
راوی می گوید نزد امام صادق بودم: فرستاده عموی ایشان آمد و گفت: عموی شما گفته: من دنبال عقیقه گشتم اما پیدا نكردم، چه كنیم؟ آیا می توانم پولش را صدقه بدهم؟ حضرت فرموند: خیر، خداوند دوست دارد خون ریخته شود و مردم اطعام شود.
و منها: ادله ای كه می گفتند عقیقه مستحب است، اطلاق دارد و فرق ندارد كه عقیقه پیدا شود و یا نشود.
پس مقتضای اصل و صریح روایات در این است كه صدقه كافی نیست و اجماع هم بر این است.
مختار ما هم همین است كه صدقه دادن كافی نیست و با عجز از پیدا شدن عقیقه، صدقه كافی نیست.

شرایط عقیقه:
شرایع می فرماید: «و یستحب ان یجتمع فیها شروط الاضحیة».[6]
می فرماید: مستحب است كه در عقیقه، جمیع شروط قربانی جمع باشد.
علامه هم در قواعد همین را می فرمایند.
جواهر می گوید: «من كونها سلیمة من العیوب سمینة، فإنها أوجب منها».[7]
می فرماید: شروط قربانی این است كه معیوب نباشد و چاق باشد و عقیقه اوجب از قربانی است و وقتی در قربانی كه در مرتبه عقیقه نیست این شرایط لازم است، در عقیقه به طریق اولا لازم است.

اقول: روایاتی كه در ما نحن فیه وجود دارد، دو دسته است:
دسته اول: مثل شرایع و قواعد فرموده اند كه شرایط قربانی در عقیقه رعایت شود.
دسته دوم: در مقابل روایات بالا است و می گوید لازم نیست شرایط عقیقه رعایت شود.

از جمله روایات دسته اول:
منها: عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ كُلُّ امْرِئٍ مُرْتَهَنٌ یوْمَ الْقِیامَةِ بِعَقِیقَتِهِ- وَ الْعَقِیقَةُ أَوْجَبُ مِنَ الْأُضْحِیةِ».[8]
راوی از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه شنیدم حضرت فرمودند: هر شخصی در روز قیامت در گرو عقیقه اش است و اهمیت عقیقه از قربانی بیشتر است.
در این روایت به طریق اولی باید شرایط قربانی در عقیقه باشد.
منها: عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ «أَنَّهُ قَالَ فِی الْعَقِیقَةِ یذْبَحُ عَنْهُ كَبْشٌ- فَإِنْ لَمْ یوجَدْ كَبْشٌ أَجْزَأَهُ مَا یجْزِی فِی الْأُضْحِیةِ».[9]
راوی می گوید حضرت درباره عقیقه فرمودند: برای بچه، كبش قربانی كنند و اگر پیدا نشد، به آنچه در قربانی است تنزل كنند.
از این روایت معلوم می شود كه اهمیت عقیقه از قربانی بالاتر است و باید شرایط قربانی در آن رعایت شود.

از جمله روایات دسته دوم:
منها: عَنْ مِنْهَالٍ الْقَمَّاطِ «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا یطْلُبُونَ‏ الْعَقِیقَةَ إِذَا كَانَ إِبَّانُ یقْدَمُ الْأَعْرَابُ فَیجِدُونَ الْفُحُولَ وَ إِذَا كَانَ غَیرُ ذَلِكَ الْإِبَّانِ لَمْ تُوجَدْ فَتَعْسُرُ عَلَیهِمْ فَقَالَ إِنَّمَا هِی شَاةُ لَحْمٍ لَیسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْأُضْحِیةِ یجْزِی مِنْهَا كُلُّ شَی‏ءٍ».[10]
راوی می گوید به امام صادق گفتم: اصحاب ما دنبال عقیقه رفتن و اگر در وقتی باشد كه اعراب می آیند و گوسنفد باشد، گوسفند می خرند و اگر در این زمان نباشد، گوسفند خوب پیدا نمی شود چه باید كرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست این گوسفند به اندازه قربانی باشد و هر گوسفندی باشد كه  گوشت داشته باشد كافی است.
و روایات دیگر مثل این روایت وجود دارد.

جواهر[11] در مقام جمع بین روایات فرمودند كه جمع اقتضا می كند كه شروط قربانی رعایت شود، و اما به اندازه قربانی وجود شرایط تاكید ندارد.

تقریر العربی
شرایع: «و لو تصدق بثمنها لم یجز فی القیام بالسنة و لو عجز عنها أخرها حتى یتمكن و لا یسقط الاستحباب».[12]
و مثله قواعد علی ما فی الایضاح.[13]
جواهر شرحا لکلام الشرایع: «بلا خلاف، للاصل -لعل المراد به هو الاستصحاب و بقاء ما فی ذمته-».[14]
و للروایات:
منها: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ «قَالَ: وُلِدَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع غُلَامَانِ جَمِیعاً- فَأَمَرَ زَیدَ بْنَ عَلِی أَنْ یشْتَرِی لَهُ جَزُورَینِ لِلْعَقِیقَةِ- وَ كَانَ زَمَنُ غَلَاءٍ فَاشْتَرَى لَهُ وَاحِدَةً- وَ عَسُرَتْ عَلَیهِ الْأُخْرَى فَقَالَ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع- قَدْ عَسُرَتْ عَلَی الْأُخْرَى- فَأَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهَا قَالَ لَا اطْلُبْهَا- حَتَّى تَقْدِرَ عَلَیهَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یحِبُّ إِهْرَاقَ الدِّمَاءِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَام».[15]
منها: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَیرٍ «قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَجَاءَهُ رَسُولُ عَمِّهِ- عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِی ع فَقَالَ لَهُ یقُولُ لَكَ عَمُّكَ- إِنَّا طَلَبْنَا الْعَقِیقَةَ فَلَمْ نَجِدْهَا- فَمَا تَرَى نَتَصَدَّقُ بِثَمَنِهَا قَالَ لَا- إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِرَاقَةَ الدِّمَاءِ».[16]
و منها: اطلاق الادلة باستحبابها.

فالمختار هو عدم کفایة الصدقة و عدم سقوط استحباب العقیقة بالعجز عنها.

شرایع: «و یستحب ان یجتمع فیها شروط الاضحیة».[17]
جواهر: «من كونها سلیمة من العیوب سمینة، فإنها أوجب منها».[18]

اقول: نصوص الواردة فی المقام، طائفتان:
طائفة ظاهرها ما افاده الشرایع،
و طائفة مقابلها.

من الاولی:
منها: عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ كُلُّ امْرِئٍ مُرْتَهَنٌ یوْمَ الْقِیامَةِ بِعَقِیقَتِهِ- وَ الْعَقِیقَةُ أَوْجَبُ مِنَ الْأُضْحِیةِ».[19]
منها: عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ «أَنَّهُ قَالَ فِی الْعَقِیقَةِ یذْبَحُ عَنْهُ كَبْشٌ- فَإِنْ لَمْ یوجَدْ كَبْشٌ أَجْزَأَهُ مَا یجْزِی فِی الْأُضْحِیةِ».[20]

و من الطائفة الثانیة:
منها: عَنْ مِنْهَالٍ الْقَمَّاطِ «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَصْحَابَنَا یطْلُبُونَ‏ الْعَقِیقَةَ إِذَا كَانَ إِبَّانُ یقْدَمُ الْأَعْرَابُ فَیجِدُونَ الْفُحُولَ وَ إِذَا كَانَ غَیرُ ذَلِكَ الْإِبَّانِ لَمْ تُوجَدْ فَتَعْسُرُ عَلَیهِمْ فَقَالَ إِنَّمَا هِی شَاةُ لَحْمٍ لَیسَتْ بِمَنْزِلَةِ الْأُضْحِیةِ یجْزِی مِنْهَا كُلُّ شَی‏ءٍ».[21]
و روایات اخر.

صرح الجواهر[22] بما حاصله الجمع بینهما یقتضی رعایة شروط الاضحیة و ان لم یکن تاکدا، تاکده فیها.


[1]شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص 565.
[2]ایضاح الفوائد، فخر المحققین، ج2، ص 258.
[3]جواهر الكلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 268.
[4]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 40، ح2، ص 415، ط آل البیت.
[5]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 40، ح1، ص 415، ط آل البیت.
[6]شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص 565.
[7]جواهر الكلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 268.
[8]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 38، ح1، ص 412، ط آل البیت.
[9]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 41، ح1، ص 416، ط آل البیت.
[10]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 45، ح1، ص 425، ط آل البیت.
[11]  جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 269.
[12]شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص 565.
[13]ایضاح الفوائد، فخر المحققین، ج2، ص 258.
[14]جواهر الكلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 268.
[15]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 40، ح2، ص 415، ط آل البیت.
[16]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 40، ح1، ص 415، ط آل البیت.
[17]شرایع الاسلام، محقق حلی، ج2، ص 565.
[18]جواهر الكلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 268.
[19]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 38، ح1، ص 412، ط آل البیت.
[20]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 41، ح1، ص 416، ط آل البیت.
[21]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج21، ابواب احكام الاولاد، باب 45، ح1، ص 425، ط آل البیت.
[22]  جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 269.