درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

93/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ ختنه کردن پسر
بحث در ختنه كردن فرزند بود.
مختار ما به تبع شمهور و عمل به ظاهر نصوص این است كه ختنه بر ولی تا زمان بلوغ بچه مستحب است و بعد از بلوغ بر خود بچه ختنه واجب است به خاطر اجماع، ضرورت مذهب و روایات. همچنین بر كافری كه مسلمان شود، واجب نفسی است كه خودش را اگرچه سنش زیاد باشد، ختنه كند و روایت سكونی هم دال بر همین مطلب است.
همچنین از اصول فقه نقل كردیم كه شرطیت ختنه برای طواف، به معنای وجوب غیری نیست، بلكه به این معنا است كه صحت طواف متوقف بر آن است.

اما خفض:
در عبارت شرایع و قواعد آمده است كه: «خفض الجواری مستحب».
و در منهاج آیت الله خویی آخده است: «و خفض الجواری مستحب و ان بلغن و الاولی ان یکون بعد بلوغها سبع سنین».[1]
می فرمایند: خفض دختر قبل از بلوغ بر ولی مستحب است و بهتر است سال هفتم دختر باشد و بعد از بلوغ بر خودش مستحب است.

اقول:
خفض در لغت:
مجمع البحرین می فرماید: «الخفض: الراحة و السكون، یقال هو فی خفض من العیش أی فی سعة و راحة. و منه" عیش خافض" و" عیش خفیض" أی واسع، و المراد فقد حصل الراحة و طیب العیش. و منه‌ حدیث یوم الجمعة" یوم خفض و دعة" أی یوم سكون و راحة عن طلب المعاش... و خفض الجاریة مثل ختن الغلام، یقال خفضت الخافضة الجاریة أی ختنتها، فالجاریة مخفوضة».[2]

می فرمایند: معنای خفض، راحتی و آرامش است و به آن گفته شده است که در زندگی راحتی باشد در حدیثی آمده است که روز جمعه روز راحتی است چون دنبال معاش نمی رود. بعد می فرمایند: معنای خفض جاریه، ختنه کردن او است مثل ختنه کردن پسر.
المنجد: «خفُض خفضا، العیش: سهل و كان هنیئا... الخفض لین العیش و سعته، یقال هو فی خفض من العیش».
اگر زندگی راحت و با آرامش باشد، گفته می شود خفض العیش.
لسان العرب می فرماید: «و الخَفْضُ و الخَفِیضَةُ جمیعاً: لین العیش وسعته... و خَفَضَ الجاریة یخْفِضُها خَفْضاً: و هو كالخِتان للغلامقال النبی، صلّى اللّه علیه و سلّم، لأُم عطیة: إِذا خَفَضْتِ فأَشمِّی أَی إِذا خَتَنْتِ الجاریةَ فلا تَسْحَتی الجاریةَ».[3]
می فرمایند: خفض به معنای زندگی آرام است. و خفض جاریه هم به معنای ختنه کردن است همانطور که برای پسر ختنه است. پیامبر به ام عطیه فرمودند زمانی که خواستی دختری را خفض کنی، کم این کار را کن.
مفردات راغب می فرمایند: «الخَفْض: ضدّ الرّفع، و الخَفْض الدّعة و السّیر اللّین و قوله عزّ و جلّ: وَ اخْفِضْ لَهُمٰا جَنٰاحَ الذُّلِّ، فهو حثّ على تلیین الجانب و الانقیاد، كأنّه ضدّ قوله: أَلّٰا تَعْلُوا عَلَی».[4]
می فرمایند: خفض ضد رفعت  است و خفض در قران که آمده به این معنا است که برای پدر و مادر ذلیل و کوچک باش.

از لغات اینگونه استفاده می شود که خفض جاریه، باعث سلامتی و راحتی او خواهد شد.
ممکن است از روایاتی که دال بر جواز خفض است، همین معنای سلامتی و راحتی دختر استفاده شود.
مثلا: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: لَمَّا هَاجَرَتِ النِّسَاءُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص- هَاجَرَتْ فِیهِنَّ امْرَأَةٌ یقَال‏لَهَا أُمُّ حَبِیبٍ- وَ كَانَتْ‏ خَافِضَةً تَخْفِضُ‏ الْجَوَارِی‏ فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهَا یا أُمَّ حَبِیبٍ الْعَمَلُ الَّذِی كَانَ فِی یدِكِ هُوَ فِی یدِكِ الْیوْمَ قَالَتْ نَعَمْ یا رَسُولَ اللَّهِ إِلَّا أَنْ یكُونَ حَرَاماً فَتَنْهَانِی عَنْهُ قَالَ بَلْ‏ حَلَالٌ فَادْنِی مِنِّی حَتَّى أُعَلِّمَكِ قَالَتْ فَدَنَوْتُ‏ مِنْهُ فَقَالَ یا أُمَّ حَبِیبٍ إِذَا أَنْتِ فَعَلْتِ فَلَا تَنْهَكِی وَ لَا تَسْتَأْصِلِی وَ أَشِمِّی‏ فَإِنَّهُ أَشْرَقُ لِلْوَجْهِ وَ أَحْظَى عِنْدَ الزَّوْجِ الْحَدِیث».[5]
می فرمایند: راوی از امام صادق نقل می کند که زمانی که پیامبر به مدینه آمدند، زنهای مکه هم هجرت کردند، در بین این زنها، ام حبیب هم به مدینه آمد و کار او ختنه کردن زنها بود. زمانی که پیامبر او را دید، به او گفت: آیا هنوز هم دخترها را ختنه می کنید؟ گفت: بله، مگر اینکه حرام باشد و شما هم مرا نهی کنی. حضرت فرمودند: این کار حلال است و بیا جلو تا به تو یاد بدهم که در ختنه کردن چه چیزهایی را رعایت کنی. ام حبیب می گوید: نزدیک پیامبر رفت و ایشان فرمود: وقتی خواستی دختر را ختنه کنی، زیاد ختنه نکن و کمی این کار را کن، چون ختنه کم، باعث نورانی شدن صورت زن می شود و لذت مرد هم بیشتر می شود.
این مثل لغت است که با ختنه کردن، موجب راحتی زن می شود.
و عن عمرو بن ثابت عن ابی عبدالله علیه السلام: «قَالَ: كَانَتِ امْرَأَةٌ یقَالُ لَهَا أُمُّ طَیبَةَ تَخْفِضُ الْجَوَارِی فَدَعَاهَا النَّبِی ص- فَقَالَ لَهَا یا أُمَّ طَیبَةَ إِذَا خَفَضْتِ فَأَشِمِّی وَ لَا تُجْحِفِی فَإِنَّهُ أَصْفَى لِلَوْنِ الْوَجْهِ وَ أَحْظَى عِنْدَ الْبَعْل‏».[6]
راوی می گوید: زنی بود به نام ام طیبه كه كارش ختنه كردن دخترها بود. پیامبر او را خواستند و به او گفتند: كم ختنه كن، چون ختنه كردن كم، صورت زن را زیباتر می كند و مرد هم بیشتر لذت می برد.

تقریر العربی
و الحاصل ان المختار تبعا للمشهور و عملا بظاهر النصوص المتضمنة لخطاب الولی، هو استحباب الختان علی الولی قبل بلوغه و وجوبه النفسی علی شخص الصبی بعد بلوغه للاجماعف و ضرورة المذهب و ظاهر النصوص و كذا وجوبه النفسی علی الكفار الذی اسلم غیر مختتن و لو كان مسنا، كما صرح به الشرایع فی العبارة المتقدمة و دلت علیه روایة السكونه المذكورة. و قد انقدح مما ذكر عن اصول الفقه ان شرطیة الختان لصحة الطواف ایضا لیست بمعنی وجوبه الغیری له بل بمعنی توقف صحته علیه.

اما الخفض:
تقدم فی عبارتی الشرایع و اقواعد: «ان خفض الجواری مستحب».
و مثلها: منهاج الاستاذ نصه: «و خفض الجواری مستحب و ان بلغن و الاولی ان یکون بعد بلوغها سبع سنین».[7]

اقول:
الخفض لغتا:
مجمع البحرین: «الخفض: الراحة و السكون، یقال هو فی خفض من العیش أی فی سعة و راحة. و منه" عیش خافض" و" عیش خفیض" أی واسع، و المراد فقد حصل الراحة و طیب العیش. و منه‌ حدیث یوم الجمعة" یوم خفض و دعة" أی یوم سكون و راحة عن طلب المعاش... و خفض الجاریة مثل ختن الغلام، یقال خفضت الخافضة الجاریة أی ختنتها، فالجاریة مخفوضة».[8]
المنجد: «خفُض خفضا، العیش: سهل و كان هنیئا... الخفض لین العیش و سعته، یقال هو فی خفض من العیش».
لسان العرب: «و الخَفْضُ و الخَفِیضَةُ جمیعاً: لین العیش وسعته... و خَفَضَ الجاریة یخْفِضُها خَفْضاً: و هو كالخِتان للغلامقال النبی، صلّى اللّه علیه و سلّم، لأُم عطیة: إِذا خَفَضْتِ فأَشمِّی أَی إِذا خَتَنْتِ الجاریةَ فلا تَسْحَتی الجاریةَ».[9]
المفردات فی غریب القران للراغب الاصفهانی: «الخَفْض: ضدّ الرّفع، و الخَفْض الدّعة و السّیر اللّین و قوله عزّ و جلّ: وَ اخْفِضْ لَهُمٰا جَنٰاحَ الذُّلِّ، فهو حثّ على تلیین الجانب و الانقیاد، كأنّه ضدّ قوله: أَلّٰا تَعْلُوا عَلَی».[10]
و المستفاد من اللغة ان خفض الجاریة یوجب راحة الجاریة و سلامتها مثل ختان الغلام کما تقدم و ذکرنا قول طبیب الفرانسیه.

و یمکن استفادته نظیر ما هو المستفادمن اللغه من الروایات الدالة علی جواز الخفض مثل ما:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع «قَالَ: لَمَّا هَاجَرَتِ النِّسَاءُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص- هَاجَرَتْ فِیهِنَّ امْرَأَةٌ یقَال‏لَهَا أُمُّ حَبِیبٍ- وَ كَانَتْ‏ خَافِضَةً تَخْفِضُ‏ الْجَوَارِی‏ فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ لَهَا یا أُمَّ حَبِیبٍ الْعَمَلُ الَّذِی كَانَ فِی یدِكِ هُوَ فِی یدِكِ الْیوْمَ قَالَتْ نَعَمْ یا رَسُولَ اللَّهِ إِلَّا أَنْ یكُونَ حَرَاماً فَتَنْهَانِی عَنْهُ قَالَ بَلْ‏ حَلَالٌ فَادْنِی مِنِّی حَتَّى أُعَلِّمَكِ قَالَتْ فَدَنَوْتُ‏ مِنْهُ فَقَالَ یا أُمَّ حَبِیبٍ إِذَا أَنْتِ فَعَلْتِ فَلَا تَنْهَكِی وَ لَا تَسْتَأْصِلِی وَ أَشِمِّی‏ فَإِنَّهُ أَشْرَقُ لِلْوَجْهِ وَ أَحْظَى عِنْدَ الزَّوْجِ الْحَدِیث».[11]
و عن عمرو بن ثابت عن ابی عبدالله علیه السلام: «قَالَ: كَانَتِ امْرَأَةٌ یقَالُ لَهَا أُمُّ طَیبَةَ تَخْفِضُ الْجَوَارِی فَدَعَاهَا النَّبِی ص- فَقَالَ لَهَا یا أُمَّ طَیبَةَ إِذَا خَفَضْتِ فَأَشِمِّی وَ لَا تُجْحِفِی فَإِنَّهُ أَصْفَى لِلَوْنِ الْوَجْهِ وَ أَحْظَى عِنْدَ الْبَعْل‏».[12]


[1]  منهاج الصالحین، سیدابوالقاسم خویی، ج3، ص 323.
[2]  مجمع البحرین، طریحی، ج4، ص 202.
[3] لسان العرب، ابن منظور، ج7، ص 145.
[4]  مفردات، راغب اصفهانی، ص 152.
[5]  وسائل الشیعه، حرعاملی، ج17، ابواب ما یكتسب به، باب 19، ح1، ص129، ط آل البیت.
[6]  وسائل الشیعه، حرعاملی، ج17، ابواب ما یكتسب به، باب 19، ح2، ص130، ط آل البیت.
[7]  منهاج الصالحین، سیدابوالقاسم خویی، ج3، ص 323.
[8]  مجمع البحرین، طریحی، ج4، ص 202.
[9] لسان العرب، ابن منظور، ج7، ص 145.
[10]  مفردات، راغب اصفهانی، ص 152.
[11]  وسائل الشیعه، حرعاملی، ج17، ابواب ما یكتسب به، باب 19، ح1، ص129، ط آل البیت.
[12]  وسائل الشیعه، حرعاملی، ج17، ابواب ما یكتسب به، باب 19، ح2، ص130، ط آل البیت.