درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ احکام ولادت
بحث در احکام ولادت بود که فرمودند که در ولادت در دو مقام بحث می شود، مقام اول احکام و سنن ولادت و قسم دوم لواحق ولادت.
دیروز بیان شد که مقام اول که احکام و سنن ولادت باشد، بر دو قسم است: واجب و مستحب که دیروز بیان شد.
سنن واجب در ولادت:
شرایع فرمود که در وقت ولادت واجب است که زنها نزد حامله باشند برای وضع حمل و مردها نباید باشند الا شوهر و یا در مقام ضرورت.
جواهر برای این واجب، اینگونه دلیل می آورد: «بلا خلاف أجده في شئ من ذلك، بل ولا إشكال، ضرورة وجوب حضور من علم بحالها من النساء كفاية، لوجوب حفظ النفس المحترمة عند تحقق ما يخشى منه تلفها مع عدم الحضور، ومنه ما نحن فيه، كضرورة وجوب استبدادهن بذلك للاجماع، قيل: ولملازمة اطلاع الرجال حتى المحارم لما يحرم عليهم من النظر للعورة وغيرها ومسها وسماع الصوت ونحو ذلك، بل ربما أدى حضورهم إلى تلفها وتلف ولدها باعتبار ما يحصل معها من الحياء ونحوه، وربما يرشد إلى ذلك ما دل من نص وفتوى على قبول شهادة النساء منفردات بالولادة والاستهلال ونحوهما».[1]
می فرمایند: در این مساله که زنها باید نزد حامله در موقع وضع باشند، مخالفی وجود ندارد واشکالی هم ندارد و بر زنها واجب کفایی است که نزد کسی که می خواهد وضع حمل کند، حضور داشته باشند. چون احتمال دارد اگر زنها نباشند، این زن فوت کند و حفظ نفس محترمه هم واجب است، پس زنها باید نزد او حاضر باشند تا این زن از بین نرود.
بعد ایشان برای اینکه زنها باید نزد زن بروند نه مردها اینگونه دلیل می فرمایند: اجماع فقها بر این است زنها نزد ولادت باید حضور باشند نه مردها و بعضی دلیل دیگری را ذکر می کنند و گفته اند: حتی مردهای محرم هم نباید زمان ولادت حضور داشته باشند، چون لازم است به عورت زن نگاه کنند و یا اینکه او را لمس کنند و مبتلا به فعل حرام می شوند و به خاطر همین باید زنها بروند.
بعد ایشان می فرماید: علاوه بر این ادله، ممکن است شواهد دیگری داشته باشیم به اینکه ما هم روایت داریم و هم فتوا بر این است که در باب زنده به دنیا آمدن فرزند از این زن، شهادت زنها تنها کافی است. حال از شهادت زنها بر اصل ولادت و زنده بودند بچه استفاده می شود که بودن زنها در موقع ولادت کافی است و نیاز نیست مردی حاضر باشد.
دلایل روایی برای کفایت شهادت زنها به تنهایی:
منها: عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ «أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ شَهَادَةِ النِّسَاءِ فِي‏ النِّكَاحِ‏ فَقَالَ تَجُوزُ إِذَا كَانَ مَعَهُنَّ رَجُلٌ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لَا أُجِيزُهَا فِي الطَّلَاقِ قُلْتُ تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ مَعَ الرَّجُلِ فِي الدَّيْنِ قَالَ نَعَمْ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ شَهَادَةِ الْقَابِلَةِ فِي الْوِلَادَةِ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْوَاحِدَةِ وَ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْمَنْفُوسِ وَ الْعُذْرَة».[2]
راوی می گوید: از امام صادق سوال شد: آیا شهادت زنها در نکاح جایز است؟ حضرت فرمودند: اگر به همراه زن، مردی هم باشد، جایز است و قبول می شود. امام علی می فرمایند: شهادت زن در باب طلاق قبول نمی باشد. راوی سوال کرد: آیا شهادت زنها به همراه مرد، در دیون قبول می شود؟ حضرت فرموند: بله. راوی سوال کرد: آیا شهادت قابله در ولادت قبول می شود؟ حضرت فرمودند: شهادت یک زن در باب ولادت قبول می شود. بعد حضرت فرمودند: شهادت زن درباره ولادت بچه و بکارت زن قبول می شود.
المنجد: «العُذرة، البکارة، العَذرة، الغائط، ارداء ما یخرج من الطعام و نفس فلان: ولد، فهو منفوس».
می فرماید: معنای عُذره بکارت است و عَذره به معنای مدفوع است. و نفس به معنای ولادت است و به معنای بچه ای که به دنیا آمده، می باشد.
و منها: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع «قَالَ: شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ جَائِزَةٌ عَلَى أَنَّهُ اسْتَهَلَّ أَوْ بَرَزَ مَيِّتاً إِذَا سُئِلَ عَنْهَا فَعُدِّلَتْ».[3]
راوی از امام صادق نقل می کند: شهادت قابله برای زنده به دنیا آمدن بچه یا مرده به دنیا آمدن، قبول می شود. بعد حضرت فرمودند: اگر از زن سوال شد که کدام اول بوده زنده بودن یا مرده بودند، او باید صحیح جواب دهد.

التقرير العربي
و یستفاد منها، تقسیم احکام الولادة بقسمین:
الف: سنن الولادة؛
ب: اللواحق؛
و تقسیم السنن ایضا بقسمین الوجبة و المندوبة.
اما الواجب من السنن:
اشار الشرایع الیه بقوله: «استبداد النساء...»
استدل الجواهر علی الواجب المذکور بقوله: «بلا خلاف أجده في شئ من ذلك، بل ولا إشكال، ضرورة وجوب حضور من علم بحالها من النساء كفاية، لوجوب حفظ النفس المحترمة عند تحقق ما يخشى منه تلفها مع عدم الحضور، ومنه ما نحن فيه، كضرورة وجوب استبدادهن بذلك للاجماع، قيل: ولملازمة اطلاع الرجال حتى المحارم لما يحرم عليهم من النظر للعورة وغيرها ومسها وسماع الصوت ونحو ذلك، بل ربما أدى حضورهم إلى تلفها وتلف ولدها باعتبار ما يحصل معها من الحياء ونحوه، وربما يرشد إلى ذلك ما دل من نص وفتوى على قبول شهادة النساء منفردات بالولادة والاستهلال ونحوهما».[4]
من النصوص الواردة فی قبول شهادة المراة منفردة:
منها: عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ «أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ شَهَادَةِ النِّسَاءِ فِي‏ النِّكَاحِ‏ فَقَالَ تَجُوزُ إِذَا كَانَ مَعَهُنَّ رَجُلٌ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لَا أُجِيزُهَا فِي الطَّلَاقِ قُلْتُ تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ مَعَ الرَّجُلِ فِي الدَّيْنِ قَالَ نَعَمْ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ شَهَادَةِ الْقَابِلَةِ فِي الْوِلَادَةِ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ الْوَاحِدَةِ وَ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْمَنْفُوسِ وَ الْعُذْرَة».[5]
المنجد: «العُذرة، البکارة، العَذرة، الغائط، ارداء ما یخرج من الطعام و نفس فلان: ولد، فهو منفوس».
و منها: عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع «قَالَ: شَهَادَةُ الْقَابِلَةِ جَائِزَةٌ عَلَى أَنَّهُ اسْتَهَلَّ أَوْ بَرَزَ مَيِّتاً إِذَا سُئِلَ عَنْهَا فَعُدِّلَتْ».[6]
المنجد: «استهل الصبی: رفع صوته بالبکاء عند الولادة، و کذا کل متکلم رفع صوته فقد استهل».


[1] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج31، ص 250.
[2] وسائل الشیعه، ج27، کتاب الشهادة، باب 24، ح2، ص351، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعه، ج27، کتاب الشهادة، باب 24، ح38، ص362، ط آل البیت.
[4] جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج31، ص 250.
[5] وسائل الشیعه، ج27، کتاب الشهادة، باب 24، ح2، ص351، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعه، ج27، کتاب الشهادة، باب 24، ح38، ص362، ط آل البیت.