درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ قاعدة الفراش
گفتیم که قاعده فراش قاعده مهمی است و مستند بسیاری از جاها است و ما امروز بعضی از مطالب را نسبت به این قاعده عرض می کنیم.
نسبت این قاعده باید از چند جهت بحث کرد: از حیث سند، دلالت، شرایط تحقق این قاعده و مفهوم این قاعده، آثار و احکام مرتبه بر این قاعده و جایگاه این قاعده.
اما سند قاعده:
بدون هیچ خلافی، مشکلی در سند این قاعده نیست، و قبلا در چند جا اشاره شده که این قاعده را همه علماء قبول دارند و تعبیر به حجت شرعیه برای این قاعده شد. در جلسه 23/9/92 به این مباحث اشاره شد.
و اما دلالت:
مفاد و مفهوم و دلالت قاعده متوقف بر بیان دو مطلب است:
الف: مفرداتی که در قاعده به کار رفته است:
1-«ولد»: در جلسه 16/11/92 بیان شد که قواعد و جواهر فرمودند منظور از ولد، این است که نطفه او در فراش منعقد شود و منظور این نیست که در فراش متولد شده باشد.
2- «الفراش»: فراش مفرد فُرُش است و در لغت به معنای چیزی است که پهن می شود و انسان بر روی آن می خوابد.
و گاهی فراش کنایه از زن و مردی است که با هم ازدواج کرده اند.
در جلسه 23/9/92 بیان شد که مراد به فراش در این حدیث، فراش فعلی است یعنی مرد با زن مقاربت کرده باشد، نه مثل عامه که قائلند که فراش به معنای این است که مقاربت با زن حلال باشد و لو اینکه مقاربت نکرده باشد. که جواهر فرمود این حرف عجیبی است.
و همچنین بیان شد که منظور از فراش در حدیث شوهر زن است چه اینکه منظور از فراش زوج باشد یا اینکه مراد از فراش زن باشد و کلمه «ذی» یا «صاحب » در تقدیر باشد و می شود صاحب زن که همان مرد است.
3- «العاهر»: مجمع البحرین می فرماید: «العاهر، الفاجر الزانی من العهر بالسکون و التحریک ایضا، الزنا و الفجور».
می فرماید: عاهر، به معنای زانی است و از عهر -به سکون هاء یا فتحه- گرفته شده و معنای آن زنا است.
4- «الجحر»: مجمع البحرین می فرماید: «وفي الحديث " الولد للفراش وللعاهر الحجر " أي الخيبة والحرمان، أو هو كناية عن الرجم».[1]
می فرماید: در حدیث «الولد للفراش و للعاهر الحجر» معنای حجر این است که زانی محروم از بچه می شود و شاید کنایه از این است که این زانی سنگسار می شود.
ب: معنای ترکیبی جمله:
اشاره شد که معنای این جمله این است که فرزند به شوهر یا واطی شرعی زن ملحق می شود و به زانی که مستحق وطی نیست ملحق نمی شود.
همچنین اطلاق این حدیث ظاهر در این است که فرزند واطی به شبهه، نیز به شوهر ملحق می شود و فرزند برای واطی به شبهه نیست. اما به وسیله اجماع منقول ومحصل ثابت می شود که فرزند به واطی به شبهه ملحق می شود و از اطلاق حدیث خارج می شود.

تقرير العربي
اما سندها: فلاشبهة فی صحته و تقدم انها حجة شرعیة و تکون متفق علیها. تقدم جلسة 23/9/92.
و اما الدلالة، یتوقف اولا علی بیان مفرداتها، و ثانیا مفادها و معناها:
الف: مفردات:
1-«ولد»: جواهر: « المراد من " الولد للفراش " المنعقد في الفراش لا المتولد».[2] تقدم جلسة 16/11/92.
2- «الفراش»: واحد الفرش لغة ما یفرش و ینام علیه و قد یکنی به عن المراة والزوج و کل واحد من الزوجین یسمی فراشا للآخر و تقدم 23/9/92 ان المراد به فی الحدیث، الافتراش فعلا لا ما یحل له وطئها و ان ولدت قبل الوطئ کما یقول به العامة و ان المقصود منه الفراش فی الحدیث هو الزوج مستقیما لو کان بمعنی الزوج، او مع تقدیر «ذی» و الصاحب لو کان بمعنی الزوجه. تقدم 23/9/92
3- «العاهر»: مجمع البحرین: «العاهر، الفاجر الزانی من العهر بالسکون و التحریک ایضا، الزنا و الفجور».
4- «الجحر»: مجمع: «وفي الحديث " الولد للفراش وللعاهر الحجر "أي الخيبة والحرمان، أو هو كناية عن الرجم ».[3]
ب: مفادها جملة:
تقدم، ان معناها لحقوق الولد بالزوج و الواطئ الشرعی، و عدم اللحوق بالزانی او الواطئ الغیر المستحق واقعا و ظاهرا  انها نص فی اللحوق بالاول و العدم فی الثانی، و ظاهر بالاطلاق فی عدم اللحوق بالواطئ الغیر المستحق فی الواقع مع اعتقاد الواطی غالبا الاستحقاق ای الواطئ بالشبهة لکن لو لم یکن الاجماع بقسمیه علی اللحوق، و معه یکون المعنی اللحوق فی غر الزانی کما تقدم فی اسباب التحریم، ثبوت النسب فی غیر الزانی ایضا.


[1] مجمع البحرین، طریحی، ج1، ص462.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج 31، ص 236.
[3] مجمع البحرین، طریحی، ج1، ص462.