درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:نظر چهارم/ احکام اولاد/ شروط الحاق اولاد
بیان شد با چند شرط فرزند به شوهر ملحق می شود که یکی از شروط آن، دخول بود.
اما از عبارات بزرگان، استفاده می شود که انزال شرط است نه دخول، حال آیا می توانیم بگوئیم که دخول شرط نیست و انزال شرط است یا خیر؟
قرار شد به روایات مراجعه شود و معلوم شود که چه چیزی شرط است.
یکی از احادیث قاعده فراش بود که «الولد للفراش و للعاهر الحجر».
نسبت به این حدیث از کتاب جواهر مطالبی عرض شد.
اما در لغت:
حاصل مراجعه به چند کتاب لغت مثل لسان العرب و مجمع البحرین این است:
لسان العرب
الفراش: بالکسر واحد الفُرُش، ما یفرش و نیام علیه و قد یُکنّی به عن المراة و الزوج و کل واحد من الزوجین یُسمّی فراشا للآخر، کما یسمّی کل واحد منهما لباسا للآخر.
و قوله صلی الله علیه و آله: «الولد للفراش و للعاهر الحجر» معناه انه لمالک الفِراش، و هو الزوج، و المولی لانه یفترشها، و هذا من مختصر الکلام کقوله عزوجل: «و اسال القریة» یرید اهل القریة.
فِراش جمع فرش است و روی زمین پهن می شود و روی آن می خوابند. و گاهی این فراش به عنوان کنایه به مرد و زن گفته می شود و هر کدام از زوجین به نسبت دیگری فراش نامیده می شود، همانطور که به هر کدام لباس برای دیگری گفته می شود.
بعد می فرمایند: معنای این جمله پیامبر که فرمودند ولد برای فراش است و برای زناکار سنگ است، به این معنا است که فرزند برای مالک فراش است و این فرد، شوهر یا مولای کنیز است، چون مالک فراش دارد و پهن می کند و این کلام مختصر شده و مثل آیه «واسال القریة» است که کلمه «اهل» در تقدیر است.
و اما در کتب تفسیر:
فخررازی در تفسیر الکبیر در ذیل آیه «و فرش مرفوعة» در سوره واقعه می فرماید:
«ثَانِيهَا: أَنَّ الْمُرَادَ مِنَ الْفُرُشِ النِّسَاءُ وَالضَّمِيرُ عَائِدٌ إِلَيْهِنَّ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ، وَيُقَالُ لِلْجَارِيَةِ صَارَتْ فِرَاشًا وَإِذَا صَارَتْ فِرَاشًا رُفِعَ قَدْرُهَا بِالنِّسْبَةِ إِلَى جَارِيَةٍ لَمْ تَصِرْ فِرَاشًا».[1]
می فرمایند: قبلا نسبت به فرش قبلا بحث کرده ام اما در اینجا یک معنای دیگر اضافه می کنم که آن این است: مراد به فرش، زنها هستن و ضمیر «هن» به زنها بر می گردد که به عنوان فُرُش هستند و دلیل اینکه ضمیر به زنها بر می گردد این آیه است «هن لباس لکم» که در آنها هم به زنان بر می گردد و همچنین به کنیز که بعد از مقاربت، ام ولد می شود و مقامی پیدا می کند، فُرُش گفته می شود.
جوامع الجامع در ذیل همین آیه می فرماید:
«فُرُش جمع فراش... قیل النساء لان المراة تکنّی عنها بالفراش...».
می فرمایند: فُرُش جمع فِراش است و گفته شده است که مراد از آن زنان است چون فراش کنایه از زنان است.
پس معنای فراش، فرش است، اما به زنان و مردان هم با کنایه فراش گفته می شود.
التقریر العربی
فنقول: تقدمت روایات التی یمکن الاستدلال بها، و عمدتها التی کانت متفق علیها بین الاصحاب قاعدة الفراش: «الولد للفراش و للعاهر الحجر».
و تقدم بعض الکلام فیها نقلا عن الجواهر.
و اما اللغة:
الفراش: بالکسر واحد الفُرُش، ما یفرش و نیام علیه و قد یُکنّی به عن المراء والزوج و کل واحد من الزوجین یُسمّی فراشا للآخر، کما یسمّی کل واحد منهما لباسا للآخر.
و قوله صلی الله علیه و آله: «الولد للفراش و للعاهر الحجر» معناه انه لمالک الفِراش، و هو الزوج، و المولی لانه یفترشها، و هذا من مختصر الکلام کقوله عزوجل: «و اسال القریة» یرید اهل القریة.
تفسیر الکبیر: «ثَانِيهَا: أَنَّ الْمُرَادَ مِنَ الْفُرُشِ النِّسَاءُ وَالضَّمِيرُ عَائِدٌ إِلَيْهِنَّ لِقَوْلِهِ تَعَالَى: هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ، وَيُقَالُ لِلْجَارِيَةِ صَارَتْ فِرَاشًا وَإِذَا صَارَتْ فِرَاشًا رُفِعَ قَدْرُهَا بِالنِّسْبَةِ إِلَى جَارِيَةٍ لَمْ تَصِرْ فِرَاشًا».[2]
جوامع الجامع: «فُرُش جمع فراش... قیل النساء لان المراة تکنّی عنها بالفراش...».


[1] تفسیر الکبیر، فخر رازی، ج29، ص 407.
[2] تفسیر الکبیر، فخر رازی، ج29، ص 407.