درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر چهارم/ احکام اولاد/ الحاق اولاد
در جلسه قبل به روایاتی و مقدمه ای اشاره شد.
حال آنچه که از روایات بیان می شود این است که در الحاق ولد به شوهر، مقاربت لازم است.
و این مطلب از این جملات روایات استفاده می شود:
در یکی از روایات این بود «کنتُ اعزل» یعنی من مانع می شوم که انزال در رحم صورت بگیرد، پس معلوم است که مقاربت صورت گرفته.
در یکی دیگر از روایات این بود «الولد للفراش» و در مقدمه گفتیم که منظور از فراش، فراش بالفعل است و منظور زنی است که با او مقاربت شده باشد.
در یکی دیگر از روایات این بود «اطلب ولدها» یعنی من با نزدیکی طلب ولد می کنم، که این هم بدون مقاربت امکان ندارد.
پس به دلیل وجود این جملات، می گوئیم یکی از شرایط الحاق فرزند به شوهر، مقاربت است. و همچنین دخول و مقاربت بدون غیبوبة مقداری از آلت انسان محقق نمی شود و فرق ندارد که منی انزال شود یا نشود.
نکته:
در بعضی از روایات «اعزل» و «اطلب ولدها» آمده است که در عزل و طلب ولد، بدون انزال امکان ندارد. پس این دو حدیث علاوه بر دخول و غیبوبه، انزال هم فهمیده می شود. اما از روایت «الولد للفراش» فقط دخول فهمیده می شود و انزال فهمیده نمی شود.
اما مدخَل باید چه باشد؟
ظاهر از جملات «اعزل» و «اطلب ولدها» این است که دخول در قُبُل بوده است، اما جمله «الولد للفراش» مطلق است و شامل دخول در دُبُر هم می شود.
پس قول اول تقویت می شود که مختار صاحب جواهر بود که می فرمایند:
«الدخول بغيبوبة الحشفة أو مقدارها قبلا أو دبرا».[1]
می فرمایند: دخول باید به مقدار حشفه داخل شود و فرق ندارد که این مقاربت در دُبر باشد و یا در قُبل.
کلام شهید در قواعد که می فرمایند:
«عن الشهيد في قواعده أن الوطء في الدبر على هذا الوجه يساوي القبل...»
می فرمایند: من برخورد با کلامی از علماء نکردم که مخالف با قول خودم باشد.
صاحب جواهر در ذیل این کلام می فرمایند:
«وفي المسالك وما وقفت في كلام أحد على ما يخالف ذلك " قلت: لعل الوجه فيه أيضا ما عرفته من صدق مسمى الوطء المعلق عليه الحكم، والدبر أحد المأتيين»[2]
می فرمایند: شاید وجه قول شهید که فرمودند فرقی بین مقاربت در دُبر و قُبل نیست، این باشد که چیزی که برای الحاق ولد لازم است، مسمی الوطئ است و احکام ولد هم بر وطئ معلق شده است و در وطئ فرق نیست که در دُبر باشد یا در قُبل.
اقول:
قبلا بیان شد که ما روایات متعددی در کتاب وسائل داریم که می فرمایند فرقی بین دبر و قبل در وطئ نیست.
مثل این روایت:
...«قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي‏ أَهْلَهُ‏ مِنْ‏ خَلْفِهَا قَالَ هُوَ أَحَدُ الْمَأْتَيَيْنِ فِيهِ الْغُسْلُ».[3]
راوی می گوید: از حضرت درباره وطئی از دُبر سوال کردم که حضرت فرمودند فرقی بین دُبر و قُبل نیست و با آن هم غسل واجب می شود.
تقریر العربی
فنقول: المستفاد من الروایات، هو لزوم الدخول فی الحاق الولد، کما هو الظاهر من کلمات: «کنت اعزل» و «الولد للفراش» شامل للدبر ایضا، و علیه، یقوی قول الاول و هو الظاهر من صاحب الجواهر بل صریحه حیث قال: «الدخول بغيبوبة الحشفة أو مقدارها قبلا أو دبرا».[4]
و حیث قال ذیل کلام الشهید فی القواعد: « عن الشهيد في قواعده أن الوطء في الدبر على هذا الوجه يساوي القبل... وفي المسالك وما وقفت في كلام أحد على ما يخالف ذلك " قلت: لعل الوجه فيه أيضا ما عرفته من صدق مسمى الوطء المعلق عليه الحكم، والدبر أحد المأتيين»[5]
اقول: تقدم نصوص المتعددة الواردة فی الوسائل علی ذلک:
منها: ...«قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي‏ أَهْلَهُ‏ مِنْ‏ خَلْفِهَا قَالَ هُوَ أَحَدُ الْمَأْتَيَيْنِ فِيهِ الْغُسْلُ».[6]


[1] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 222.
[2] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 230.
[3] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج20، ابواب مقدمات النکاح، باب 103، ح1، ص147، ط آل البیت.
[4] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 222.
[5] جواهر الکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 230.
[6] وسائل الشیعه، حرعاملی، ج20، ابواب مقدمات النکاح، باب 103، ح1، ص147، ط آل البیت.