درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

92/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:نظر چهارم/ احکام اولاد/ الحاق اولاد
بحث در روایاتی بود که دال بر این بود که فرزند به چه کسی ملحق می شود.
سوم:
«عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ قَالَ يَوْمَ آتِي فُلَانَةَ أَطْلُبُ‏ وَلَدَهَا فَهِيَ حُرَّةٌ بَعْدَ أَنْ يَأْتِيَهَا أَ لَهُ أَنْ يَأْتِيَهَا وَ لَا يُنْزِلَ فِيهَا فَقَالَ إِذَا أَتَاهَا فَقَدْ طَلَبَ وَلَدَهَا».[1]
مقدمة:
قبل از تقریب روایات باید مقدمه ای بگوئیم:
از پیامبر اکرم نقل شده است که «الولد للفراش و للعاهر الحجر» فرزند برای فراش است و برای زانی چیزی نیست.
جواهر درباره این فرمایش پیامبر می فرمایند:
«المراد به الافتراش فعلا لا ما يقوله العامة من الافتراش شرعا، بمعنى أنه يحل له وطؤها، فلو ولدت وإن لم يفترشها فعلا ألحق به الولد، إذ هو مع ما فيه من فتح باب الفساد للنساء أشبه شئ بالخرافات».[2]
می فرمایند: منظور از فراش، فراش فعلی است یعنی مردی که با زنش مقاربت کرده است. اما اهل سنت می گویند مراد فراش شرعی است، یعنی اگر زنی با مردی ازدواج کرد و هنوز مقاربت صورت نگرفته است، فرزند به این مرد ملحق می شود که این حرف عجیی است، چون این یک فتح باب برای فساد زن ها است، و همچنین این مثل خرافات است که مردی که مقاربت نکرده، صاحب بچه شود.
ایضاح هم مثل جواهر می فرمایند: «والاعتبار بالفراش حال الوطي...».[3]
می فرمایند: منظور از فراش، فراش فعلی و بعد از وطی است.
جواهر در ادامه می فرمایند:
«وكيف كان فيتحقق الدخول الموجب لالحاق الولد وغيره من الأحكام بغيبوبة الحشفة خاصة أو قدرها».[4]
می فرمایند: فراش فعلی در زمانی است که مرد با زن، مقاربتی انجام دهد که موجب الحاق ولد و بقیه احکام اولاد شود، و این مقاربت با غیبت حشفه یا به اندازه آن، محقق می شود.
همچنین جواهر می فرماید:
«" الولد للفراش " فإن المراد به الزوج أو المرأة على تقدير مضاف: أي ذي الفراش».[5]
می فرمایند: منظور از فراش یا خود زوج است که نیاز به تقدیر ندارد و یا منظور زوجه است که باید کلمه «صاحب» در تقدیر گرفته شود، یعنی فرزند برای صاحب زوجه است که همان مرد باشد.
بعد می فرمایند:
«أن المراد بالفراش المرأة كما عن بعضهم، أو الزوج كما عن المصباح المنير».[6]
می فرمایند: مراد به فراش زن است و بعضی می گویند مرد است همانطور که مصباح المنیر می گوید.
همچنین می فرمایند:
«قاعدة الفراش حجة شرعية».[7]
می فرمایند: قاعده فراش، یک قاعده شرعیه است.
همچنین می فرمایند:
«" الولد للفراش وللعاهر الحجر " المتفق على مضمونه».[8]
می فرمایند: همه علما به مضمون این حدیث شریف که از پیامبر نقل شده است، اتفاق دارند.
همچنین می فرمایند:
«"الولد للفراش " المتفق على مضمونه، ولا يستثنى من ذلك إلا وطء الشبهة».[9]
می فرمایند: مضمون این حدیث مورد اتفاق همه علماء است و هیچ استثناء ندارد الا یک مورد و آن وطئ به شبهه است که فرزند همیشه مال زوج نیست.
حاصل مطلب:
معلوم شد که منظور از قاعده فراش، حدیث پیامبر است که «الولد بالفراش» است.
همچنین معلوم شد که بر مضمون این حدیث اتفاق وجود دارد.
همچنین معلوم شد که این قاعده فقط یک استثناء دارد و آن وطئ بالشبهه است.
همچنین معلوم شد که منظور از فراش، فراش فعلی است و باید مقاربت صورت گرفته باشد، اما اهل سنت می گویند فراش به مجرد عقد و لو اینکه مقاربت صورت نگرفته باشد، صادق است.
همچنین معلوم شد که مقصود از فراش زوج است، چه اینکه بگوئیم منظور از فراش مستقیما زوج است و یا اینکه بگوئیم منظور زوجه است، اما «صاحب» در تقدیر است.
التقریر العربی
منها:«عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ قَالَ يَوْمَ آتِي فُلَانَةَ أَطْلُبُ‏ وَلَدَهَا فَهِيَ حُرَّةٌ بَعْدَ أَنْ يَأْتِيَهَا أَ لَهُ أَنْ يَأْتِيَهَا وَ لَا يُنْزِلَ فِيهَا فَقَالَ إِذَا أَتَاهَا فَقَدْ طَلَبَ وَلَدَهَا».[10]
قبل تقریب الروایات نذکر مقدمة و هی ما افادها توضیحا لقوله «الولد للفراش و للعاهر الحجر».
الجواهر نصه: «المراد به الافتراش فعلا لا ما يقوله العامة من الافتراش شرعا، بمعنى أنه يحل له وطؤها، فلو ولدت وإن لم يفترشها فعلا ألحق به الولد، إذ هو مع ما فيه من فتح باب الفساد للنساء أشبه شئ بالخرافات».[11]
و مثله الایضاح: «والاعتبار بالفراش حال الوطي...».[12]
و افاد الجواهر: «وكيف كان فيتحقق الدخول الموجب لالحاق الولد وغيره من الأحكام بغيبوبة الحشفة خاصة أو قدرها».[13]
و فیها ایضا:«" الولد للفراش " فإن المراد به الزوج أو المرأة على تقدير مضاف: أي ذي الفراش».[14]
و مثله:«أن المراد بالفراش المرأة كما عن بعضهم، أو الزوج كما عن المصباح المنير».[15]
و ایضا:«قاعدة الفراش حجة شرعية».[16]
و قال ایضا:«"الولد للفراش " المتفق على مضمونه، ولا يستثنى من ذلك إلا وطء الشبهة».[17]
حاصلها: ان للولد للفراش یعبر عنه «بقاعدة الفراش» و یکون الاتفاق علی صحة مضمونه، و لا یخرج منه الا الوطء بالشبهة، و ان المراد بالفراش، الفراش الفعلی، ای الزوجة المدخولة بها، لا المشروعة الدخول، و المقصود من الفراش، هو الزوج مستقیما، او علی التقدیر.


[1]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج20، ابواب مقدمات النکاح، باب 103، ص 190، ح1، ط آل البیت.
[2]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 223.
[3]ایضاح الفوائد، فخرالمحققین، ج 2، ص260.
[4]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 229.
[5]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 229.
[6]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 235.
[7]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 234.
[8]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 232.
[9]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 236.
[10]وسائل الشیعه، حرعاملی، ج20، ابواب مقدمات النکاح، باب 103، ص 190، ح1، ط آل البیت.
[11]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 223.
[12]ایضاح الفوائد، فخرالمحققین، ج 2، ص260.
[13]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 229.
[14]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 229.
[15]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 235.
[16]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 234.
[17]جواهرالکلام، محمد حسن جواهری، ج31، ص 236.