درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

90/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع:جذام
 شرایع:
 «و اما الجذام، فهو الذی یظهر معه یُبس الاعضاء و تناثر اللحم، و لایجزی قوّة الاحتراق، و لاتعجّر الوجه، و لااستدارة العین»
 خلاصه فرمایش شرایع:
 اولا: تعریف جذام:
 جذام مرض پوستی است که اگر کسی گرفتار آن شد، پوست آن قسمت از بدن که دچار جذام شده، خشک می شود، و گوشت آن قسمت از هم جدا می شود. اما اگر به این حد خشک شدن پوست و از هم جدا شدن گوشت نرسد یا تعجز وجه و گرد شدن چشم پیدا می شود که از علامات ابتلاء به جذام می باشد، که در این صورت جذام صادق نیست و حکمش بار نمی شود.
 لسان العرب «تناثر» را به معنای «تفرق» معنا می کند و می فرماید: «نثرک شیء بیدک» وقتی این جمله را به کار می برند که فرد شیء را که در دستش است بپاشد و متفرق کند. بعد می فرماید «نثر حبة اذا بذر» اگر انسان یک مشت گندم یا برنج را پاشید به او می گویند «نثر حبة» پس نثر به معنای ریختن و جدا شدن است. «تناثر لحم» یعنی جایی که مرض وارد آنجا شده، و باعث جدا شدن گوشت بدن شود.
 ایشان در تعریف تعجر می فرماید: «العُجر العُقد فی الخیط و عصا و عروق البدن و نحوها» عُجر به معنای چند گره در یک نخ یا عصا یا بدن می باشد. در صورتی که فرد می خواهد مبتلا به جذام شود پوست تعجّر پیدا می کند و مثل نخود و عدس غده هایی پیدا می شود که جذام نیست و مقدمه آن می باشد.
 جامع المقاصد در ذیل تعریف علامه، ص 235 چنین می گوید:
 «الجذام: علة صعبة یحمر معها العضو ثم یستوّد ثم ینقطع و یتناثر، نعوذ بالله و اکبر ما یکون ذلک فی الوجه، و یتصور فی کل عضو فمتی ما ظهرت هذه العلّة و ثبتت بحیث لایخفی علی احد، فلاشک فی ثبوت الخیار، و لو وجدت علاماتها کقوة احتراق العضو... علی وجه لایقطع بالعلة لم یثبت...»
 جذام عیبی است که در صورت گرفتار عضوی از بدن به این مرض، اول این عضو سیاه می شود بعد قطعه قطعه و غده غده می شود. غالبا کسانی که مبتلا به این مرض هستند، جذام در صورتشان ظاهر می شود البته امکان دارد در عضوهای دیگر باشد، این مرض در هر نقطه ای از بدن که پیدا شود و ثابت شود که این فرد مبتلا به جذام می باشد خیار ثابت است اما اگر مقدمه جذام پیدا شد اما خود جذام هنوز ظاهر نشده، مرد حق خیار ندارد مگر اینکه بعد خود جذام هم ظاهر شود.
 مثل فرمایش ایشان، کلام صاحب جواهر، ج 30، ص 331 می باشد.
 مستفاد از کلمات فقها این است که خیار مرد در مورد جذام، زمانی است که ثابت شود زن مبتلا به جذام است و لو اینکه مرحله اول جذام باشد و به مراحل آخر نرسیده باشد.
 در مقابل این قول، بعض علما عامه می گویند خیار زمانی است که جذام به مرحله آخر و استحکام رسیده باشد نه در مرحله ابتدا و شروع آن.
 دلیل بر خیار در مرحله اول جذام:
 اطلاق روایاتی که جذام را از عیوب مورد فسخ دانسته اند، شامل مرحله اول هم می شود.
 منها: وسائل، ج 21، ص 210، باب 1 از ابواب عیوب،ح 10 «حَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّمَا يُرَدُّ النِّكَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَل»
 در این روایت می گوید نکاح با چند عیب فسخ می شود که یکی جذام است.
 و جذام مطلق آمده و به محض صدق جذام، حق فسخ می آید و لو مرحله اول باشد.
 نکته 1: در مقدمه جذام، اگر صدق جذام بر آن کرد خیار ثابت است اما اگر صدق جذام نکند خیار ندارد.
 نکته 2: در این مرض مثل عنین نیست که مهلت به زن داده شود تا اگر خوب شد حق خیار داشته باشد.
 خلاصه: از اطلاق روایات استفاده می شود به محض ثبوت جذام، حق خیار می آید و مختار ما نیز همین است.
 راه ثابت شدن جذام
 1- طرفین قبول کنند که از جذام از مرحله مقدمه گذشته و وارد جذام شده است.
 2- دو نفر که دکتر و عادل باشند شهادت به جذام بدهند.
 جامع المقاصد، ص 235 هم به این دو راه اشاره می کند.
 حکم اختلاف در ابتلاء به جذام
 چون غالبا زن منکر است، باید قسم به عدم جذام بودن بخورد و با این قسم، خیار برای مرد ثابت نمی شود.
 اما اگر زن قسم را رد کرد اگر مرد قسم به جذامی بودن زن بخورد جذام ثابت می شود و حق خیار ثابت می شود.
 خلاصه مطالب جذام:
 1- جذام از عیوب زن می باشد مطلقا چه در مرحله اول باشد چه در مرحله آخر خلافا للعامه. 17/10/90
 2- دلیل ما بر مطلق بودن جذام، اطلاق روایت می باشد که با فتاوای علماء شیعه تایید می شود. 17/10/90
 3- علامات و مقدمات جذام تا زمانی که خود جذام نیامده باشد، موجب خیار نمی شود. 17/10/90
 4- جذام با چند چیز ثابت می شود. 1. اقرار زوجین 2. شهادت طبیبین عدلین 3. در صورت اختلاف، با رد یمین توسط زن و قسم خوردن مرد. 17/10/90