درس خارج فقه استاد رضازاده

کتاب النکاح

90/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: عنین
 در جلسه قبل اشاره شد جمع بین روایت به این است که خیار در صورتی است که مرد قادر بر مقاربت با همسر خودش یا دیگری ولو یکبار نباشد و اگر قادر نبود اگر تا یکسال این عیب دامه داشت زن خیار دارد.
 در این جلسه می گوییم ممکن است نسبت به عنین همان مطلبی را بگوییم که صاحب جواهر در بحث جنون فرمودند و ما هم آن را پذیرفتیم.
 قبلا در بحث جنون اشاره شد که روایت دو دسته می باشند بعضی می گویند مطلقا جنون عیب می باشد و دسته دیگر می فرمایند اگر جنون در حدی باشد که شخص وقت نماز را تشیص ندهد در این صورت جنون عیب است. صاحب جواهر فرمودند از این دو دسته روایات استفاده نمی شود که جنون دو نوع دارد در یک قسم آن فرد اوقات نماز را تشخیص می دهد و یک قسم آن فرد اوقات نماز را تشخیص نمی دهد بلکه این روایات در مقام بیان این است که جنونی عیب است که وقت را تشخیص ندهد و این عدم تشخیص وقت طریق به جنونی است که عیب است پس آنچه عیب است یک قسم بیشتر نیست و راه تشخیصش این است که وقت را تشیخص ندهد و آنچه موجب خیار است همین قسم است لذا اگر وقت را تشیخص می دهد اصلا جنون نیست.
 نظیر این حرف را می توانیم در این بحث بگوییم که در صورتی زن خیار دارد که مرد قدرت بر مقاربت نداشته باشد و یکسال به او مهلت دهند این دو شرط طریق کشف این عیب می باشد یعنی اگر قدرت نداشت و یکسال هم گذشت و قدرت بر مقاربت را نداشت می فهمیم که این عیب در این مرد وجود دارد نه اینکه بگوییم عنین چند قسم است و ظاهرا این کلام صحیح می باشد.
 از این بیان اشکال کلام مرحوم صاحب جواهر نیز آشکار می شود.
 صاحب جواهر می فرمایند:
 الجواهر ج30 ص327 :‹‹ ضرورة ظهور نصوص التأجيل في فسخها عند انتهاء الأجل لمجرد عجزه عنها في الأجل مع عدم العلم بحاله في غيرها...››.
 می فرمایند ممکن است بگوییم شرط عدم مقاربت مرة واحدة صحیح نیست زیرا از نصوص تاجیل این فهمیده می شود که این روایات ظهور در این دارند که با گذشت یک سال خیار ثابت می شود ولو اینکه علم به حال این مرد پیدا نکنیم که قدرت بر مقاربت دارد یا نه و با صرف اتمام یکسال حکم به ثبوت خیار می کنیم.
 وجه اشکال این حرف این است که گذشت یکسال بدون اینکه مقاربتی انجام شود عادة ملازمه دارد با علم به عدم قدرت بر این عمل و ثبوت این عیب در این مرد.
 از مطالبی که بیان شد خدشه کلام ابن زهره و شیخ مفید نیز واضح می شود.
 جامع المقاصد ج13 ص231 و جواهر ج30 ص326 و ص327 به این دو بزرگوار نسبت می دهند که فرموده اند: زن خیار دارد اگر مرد قدرت بر وطی همسرش را نداشته باشد اگر چه قدرت بر مقاربت غیر این زن را داشته باشد و به دو دلیل تمسک کرده اند:
 اولا به اینکه اگر قائل به عدم خیار شویم لازمه اش ضرر بر این زن می باشد ولو اینکه این مرد قدرت بر مقاربت غیر این زن را داشته باشد و ضرر هم در اسلام نفی شده است.
 ثانیا تمسک کرده اند به اطلاق بعضی از روایات مانند روایت ابی الصباح کنانی که قبلا به آن اشاره شد.
 وجه اشکال این قول این است که ما روایاتی داشتیم که مقید به وطی غیر زوجه شده بود مانند روایت عمار بن موسی که قبلا آن را ذکر کردیم و با وجود مقید، مطلق را باید حمل بر مقید کنیم.
 علاوه بر اینکه، وقتی مرد تمکن از مقاربت با غیر همسرش را دارد اصلا این مرد عنین نیست تا حکم به ثوت خیار کنیم.
 صاحب جواهر هم در رد قول شیخ مفید می فرمایند:
 جواهر ص 327‹‹ و على كل حال فما عن ظاهر المفيد من ثبوت الخيار بالعجز عن وطئها و إن تمكن من وطء غيرها مناف لأصالة اللزوم، و للإجماع المحكي إن لم يكن المحصل‏...››.
 می فرمایند قول شیخ مفید منافات با اصالة اللزوم دارد علاوه بر اینکه با اجماع قولی اگر نگوییم اجماع محصل هم منافات دارد و با مخالفت مرحوم شیخ مفید با اجماع نمی توان به این قول اعتماد کرد.
 مختار ما این است که اگر عنین قبل از عقد باشد زوجه مطلقا خیار دارد و اگر بعد از عقد باشد در صورتی زن خیار دارد که مرد تمکن از مقاربت با این زن یا غیر این زن ولو یکبار را نداشته باشد و یک سال از زمان مراجعه این زن به حاکم شرع هم بگذرد.
 دلیل ما هم این است که ما به روایات عمل می کنیم و حمل می کنیم مطلقات را بر مقیدات.
 یا بخاطر آنچه که احتمال دادیم که قبل از گذشت یکسال و عدم توانایی این مرد بر مقارت همسر خودش یا دیگر زنان بعد از عقد اصلا این عیب ثابت نمی شود زیرا گفتیم این شروط طریق کشف این عیب می باشند.