درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیپرهیز از آنچه شیطان بر زبان جاری می‌کند (4)

اللّهُمَّ اجعَل... ما أجرى عَلى لِساني مِن لَفظَةِ فُحشٍ أو هُجرٍ أو شَتمِ عِرضٍ أو شَهادَةِ باطِلٍ...[1]

یکی دیگر از گناهانی که در اثر وسوسه شیطان بر زبان می‌شود و در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق بدان اشاره شده، شهادت باطل یا همان گواهی دادن به دروغ است.

در روایتی از رسول اکرم (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) آمده که می‌فرماید:

إنّ أبغَضَكُم‌ إلَيَ‌ و أبعَدَكُم مِنّي و مِنَ اللَّهِ مَجلِساً شاهِدُ زُورٍ.[2]

منفورترينِ شما نزد من و دورترينِ شما از من و خدا، از نظر جایگاه، كسى است كه شهادت دروغ بدهد.

همچنین آن حضرت، طبق آنچه روایت شده، می‌فرماید:

يُبعَثُ شاهِدُ الزُّورِ يَومَ القِيامَةِ يَدْلَعُ لِسانَهُ في النارِ كما يَدْلَعُ الكلبُ لِسانَهُ في الإناءِ.[3]

روز قيامت شهادت دهنده به دروغ، در حالى برانگيخته مى‌شود كه همانند سگ كه ظرف غذا را زبان مى‌زند، آتش را زبان مى‌زند.

در سیره ایشان نیز وارد شده که هیچ‌گاه به ناحق شهادت نمی‌دادند و شاهد بی‌عدالتی نمی‌شدند. «نعمان بن بشير» می‌گوید: [در زمان پیامبر] پدرم به من چيزى بخشيد. مادرم، «عَمره» دختر «رواحه»، گفت: به این کار راضى نمى‌شوم مگر اينكه پيامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) را بر اين كار گواه بگيرى. [شاید مادر او می‌خواست بعداً بین بچه‌ها اختلاف ایجاد نشود.] پدرم خدمت پيامبر رفت و عرض كرد: من به فرزندِ همسرم «عمره» پاداشى داده‌ام و مادرش به من امر كرده است كه شما را گواه بگيرم. پيامبر (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) فرمود:

أعطَيتَ كُلَّ وُلدِكَ مِثلَ هذا؟

به همه فرزندانت چنين پاداشى داده‌اى؟

عرض كرد: نه.

حضرت فرمود:

فاتَّقُوا اللَّهَ و اعدِلوا بَينَ أولادِكُم، لا أشهَدُ على‌ جَورٍ.[4]

از خدا بترسيد و ميان فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد. من بر بى‌عدالتى گواه نمى‌شوم.

هر چند از نظر فقهی، انسان می‌تواند به یکی از فرزند‌ان خود مالی را ببخشد که به فرزندان دیگرش نبخشیده است؛ ولی از نظر اخلاقی و تربیتی این کار را انجام ندهد بهتر است، زیرا با این کار زمینه حسادت و ایجاد اختلاف میان آنها را به وجود می‌آورد و ممکن است در آینده زندگی‌شان دچار مشکل شود؛ از این رو، در این روایت به عدالت‌ورزی میان فرزندان توصیه شد.

بحث فقهی

موضوع: حکم نماز و روزه کثیر السفر (8)

یادآوری

بحث در حکم نماز و روزه کثیر السفر بود. گفتیم از نظر ما ملاک در اتمام نماز مسافر و وجوب روزه بر او، «عملیة السفر» است عرفاً. اگر عرف مردم بگویند: فلانی کارش سفر کردن است، کثیر السفر محسوب می‌شود و نمازش تمام است، حتی اگر شغل و حرفه او، سفر کردن نباشد. نظیر آنجا که گفته می‌شود: کار فلانی مطالعه یا اذیت کردن یا خدمت کردن است.

تعیین مصداق کثیر السفر

طبق مبنای ما، ملاک در تعیین کثیر السفر، عرف است، بنا بر این، برای صدق کثیر السفر نیازی به تعیین مدت نیست، کما اینکه عده‌ای از مراجع فعلی مثل آیت الله شبیری زنجانی یا آیت الله فاضل و عده‌ای از فقها از جمله محقق اردبیلی نیز، مدت یا عدد تعیین نکرده‌اند، بلکه مرجع را در تشخیص کثیر السفر، عرف دانسته‌اند؛ ولی برخی از مراجع فعلی و گذشته مدت یا عدد تعیین کرده‌اند و وارد بحث مصداقی شده‌اند، مثلا آیت الله سیستانی فرمود:

زمان تحصیل و تدریس، حداقل دو سال ادامه داشته باشد و در آنجا مستقر شوند، گر چه در هفته دو شبانه روز کامل باشند؛ به نحوی که به آنان مسافر گفته نشود.

همچنین فرمود:

در هفته حداقل سه روز بیش از مسافت شرعی، رفت و آمد کند و یا در سفر باشد و این برنامه برای مدتی (به طور مثال شش ماه در یک سال و یا حداقل سه ماه در چند سال تحصیلی) ادامه یابد.

یا آیت الله مکارم می‌فرماید:

مدت قابل ملاحظه‌ای ـ مثلا یک سال یا بیشتر ـ در محل تحصیل یا تدریس بماند.

همچنین می‌فرماید:

کسانی که همه روزه یا حداقل سه روز در هفته، به محل تحصیل یا تدریس می‌روند، یعنی صبح به محل تحصیل یا تدریس می‌روند و عصر باز می‌گردند و این کار مدتی ادامه می‌یابد.

یا مثلا آیت الله وحید خراسانی می‌فرماید:

در هفته حداقل چهار روز بین وطن و دانشگاه رفت و آمد کند و این کار برای مدت یک سال یا بیشتر ادامه داشته باشد.

همه این آقایان وارد بحث مصداقی شده‌اند و برای تعیین آن، مدتی را معلوم کرده‌اند؛ در حالی که روایتی در این باره وارد نشده است، بلکه دلیل همان «لأنه عملهم» است و همان طور که خود امام (عَلَیْهِ‌السَّلامِ) تعیین «عملیة السفر» را به عهده عرف گذاشته، ما نیز باید چنین کنیم.

نظر حضرت امام در تعیین مصداق کثیر السفر

حضرت امام نیز مدتی را تعیین نکرده است، چنانکه تعدد سفر را نیز شرط نداسته است؛ ولی با این حال، در مورد سفر اول و دوم، وارد تعیین مصداق شده‌اند. ایشان در تحریر پس از بیان شرط هفتم از شرائط قصر صلاة مسافر با تعبیر «أن لا يتخذ السفر عملا له»، ملاک آن را اینگونه بیان نموده‌اند:

المدار صدق اتخاذ السفر عملا و شغلا له، و يتحقق ذلك بالعزم عليه مع الاشتغال بالسفر مقدارا معتدا به، و لا يحتاج في الصدق تكرر السفر مرتين أو مرات، نعم لا يبعد وجوب القصر في السفر الأول مع صدق العناوين أيضا، و إن كان الأحوط الجمع فيه و في السفر الثاني، و يتعين التمام في الثالث.[5]

ميزان، آن است كه سفر كردن به عنوان شغل و كارش صدق كند و اين معنا وقتى تحقق پيدا مى‌كند كه تصميم بر آن بگيرد و مقدار قابل توجهى هم براى اين كار سفر بكند و در صدق آن دو يا چند مرتبه سفر كردن، لازم نيست، البته بعيد نيست كه در سفر اوّل، قصر بر‌ او واجب باشد، هر چند صدق كند كه اين سفر شغل و كار او است، اگر چه احتياط آن است كه در سفر اول و دوم جمع و در سفر سوم، فقط، تمام بخواند.

نظر صاحب عروة در تعیین مصداق کثیر السفر

صاحب عروة نیز که شرط هفتم را با تعبیر «أن لا يكون ممّن اتّخذ السفر عملًا و شغلًا له» آورده است، در تعیین ملاک آن می‌نویسد:

المدار على صدق اتّخاذ السفر عملًا له عرفاً، و لو كان في سفرة واحدة لطولها و تكرِّر ذلك منه من مكان غير بلده إلى مكان آخر فلا يعتبر تحقّق الكثرة بتعدّد السفر ثلاث مرّات أو مرّتين، فمع الصدق في أثناء السفر الواحد أيضاً يلحق الحكم و هو وجوب الإتمام، نعم إذا لم يتحقّق الصدق إلّا بالتعدّد يعتبر ذلك.[6]

ميزان، آن است كه از نظر عرف، اینکه سفر كردن را به عنوان شغل خود قرار داده، صدق كند، حتی اگر این معنا در یک سفر تحقق پیدا کند به اینکه آن سفر طولانی باشد و از آن جایی که شهر خودش نیست تا جای دیگر، تکرار شود و طول بکشد؛ بنا بر این، در تحقق کثرت، سه يا دو بار سفر كردن، لازم نيست. همچنین اگر در اثنای سفر اول نیز شغل بودن سفر، صدق کند، حکم، یعنی وجوب اتمام، از همان زمان جاری می‌گردد، بله در جایی که صدق شغل بودن، فقط با تعدد سفر محقق شود، تعدد سفر شرط خواهد بود.

بنا بر این، صدق اینکه سفر، شغل کسی محسوب شود، نسبت به نوع آن متفاوت است، مثلا در مورد ناخدای کشتی، صدق شغل بودن به این نیست که چند بار مسافرت کند؛ بلکه در همان سفر اول، به خاطر طولانی بودنش، محقق می‌شود، زیرا معمولا سفرهای دریایی دو، سه ماه یا بیشتر طول می‌کشد. از این رو، از همان اول که سوار کشتی می‌شود و سفرش شروع می‌شود، نمازش تمام است یا مثلا راننده‌ای که در یک امتداد، چند سفر انجام می‌دهد، مثلا از تهران بار یا مسافر می‌برد قم و از آنجا می‌برد اصفهان و از آنجا به شهر دیگر، هر چند یک سفر محسوب می‌شود؛ ولی چون از مکان‌های مختلف تکرار می‌شود، از همان ابتدا یا از هر جا که عرفاً بگویند: شغل او سفر است، نمازش تمام است بر خلاف راننده‌ای که مثلا صبح به قدر مسافت شرعی می‌رود و شب بر می‌گردد، برای اینکه گفته شود، سفر، شغل اوست، نیاز به تعدد سفر خواهد بود.

در حاشیه عروة آنجا که فرمود: قرار دادن سفر به عنوان شغل از نظر عرف ممکن است در یک سفر نیز محقق شود، آیت الله بروجردی فرموده است:

وجوب القصر في السفر الأوّل مطلقاً لا يخلو من قوّة.[7]

اینکه در سفر اول مطلقا (طولانی باشد یا نباشد) بگوییم نماز شکسته است، خالی از قوت نیست.

همچنین حضرت امام فرموده است:

لا يبعد وجوب القصر في السفر الأوّل مع صدق العناوين أيضاً.[8]

در صورت صدق عناوین، وجوب شکسته خواندن در سفر اول، بعید نیست.

نظر محقق اردبیلی در تعیین مصداق کثیر السفر

ایشان نیز تحقق کثرت سفر را بر عهده عرف نهاده و تعدد سفر را شرط نمی‌داند. متن فرمایش ایشان چنین است:

قد يستفاد من العلة المذكورة في صحيحة زرارة التمام على كل من كان عمله السفر مثلهم، و ذلك غير بعيد، فمدار التمام على التسمية و العمل، لعل الأصحاب أخذوا كثرة السفر، و زيادته، من العمل، فان المراد ليس الدوام، بل الأكثر و الأغلب و هو قريب، لكن لا بالمعنى الذي ذكروه من ثلاث سفرات أو سفرين على التفصيل المذكور، فإنه لا يفهم، بل صدق كون عمله ذلك، مثل المكاري.[9]

از علت بیان شده در صحیحه «زرارة» استفاده می‌شود که هر کسی که مثل آنها [یعنی مکاری، کری، راعی و اشتقان که نامشان در این روایت آمده] سفر، کار او باشد، وظیفه‌اش تمام است. چنین استفاده‌ای بعید نیست، بنا بر این، ملاک، این است که هر کس [در این روایت] نامبرده شده و هر کس کار او سفر است، باید تمام بخواند. شاید اصحاب هم که کثرت سفر یا زیاد بودن سفر [نسبت به حضر را] ملاک دانستند نیز، آن را از کلمه «عمل» در روایت گرفته باشند. بنا بر این، مقصود این نیست که همیشه در سفر باشد؛ بلکه مقصود این است که بیشتر اوقات و غالباً در سفر باشد و چنین مطلبی بعید نیست، البته نه به این معنایی که گفته‌اند که باید سه سفر یا دو سفر برود، زیرا این مطلب از روایت فهمیده نمی‌شود؛ بلکه باید مثل «مکاری» بر او صدق کند که سفر شغل اوست.

به هر حال، از نظر ما نیز «تعدد سفر» در تحقق «عملیة السفر» لازم نیست، آنچه ملاک است، این است که عرفا بگویند: سفر، کار اوست؛ و اینکه برای تحقق آن مدت یا عدد تعیین کرده‌اند، دخالت در فهم عرف است که صحیح نیست.

مسئله بیست و دوم

حضرت امام در مسئله بعدی که مربوط به همین شرط هفتم است، می‌نویسد:

من كان شغله المكاراة في الصيف دون الشتاء أو بالعكس فالظاهر أنه يجب عليه التمام في حال شغله و إن كان الأحوط الجمع، و أما مثل الحملدارية الذين يتشاغلون بالسفر في خصوص أشهر الحج فالظاهر وجوب القصر عليهم.[10]

كسى كه شغلش در تابستان باربرى است نه در زمستان، يا برعكس، ظاهر آن است كه در حال شغلش واجب است، تمام بخواند، اگر چه احتياط آن است كه جمع نمايد. امّا كسانى همچون حمله‌دارها و مديران كاروان‌ها كه در خصوص ماه‌هاى حج مشغول سفر مى‌شوند، ظاهرا قصر بر آنها واجب است.

روی مبنای ما، کسی که در نصف سال، شغلش سفر است، مثل حضرت امام می‌گوییم: نمازش در زمانی که در حال انجام شغلش است، تمام است؛ اما در مورد کاروان‌دارها می‌گوییم: آنها دو گونه هستند: گروهی از آنها هستند که عرفاً صدق می‌کند که کارشان، سفر است، مثل مدیر کاروان‌هایی که هم حج می‌برند و هم عمره. گروه دیگر مدیران کاروانی هستند که سالی یک بار کاروان می‌برند، در مورد این افراد عرفاً صدق نمی‌کند که سفر کار آنهاست.

مسئله بیست و سوم

حضرت امام در این مسئله می‌نویسد:

يعتبر في استمرار من عمله السفر على التمام أن لا يقيم في بلده‌ أو غير بلده عشرة أيام و لو غير منوية و إلا انقطع حكم عملية‌ السفر و عاد إلى القصر، لكن في السفرة الأولى خاصة دون الثانية فضلا عن الثالثة، لكن لا ينبغي ترك الاحتياط بالجمع في السفرة الأولى لمن أقام في غير بلده عشرة من دون نية الإقامة، بل الأحوط الجمع في السفرة الثانية و الثالثة أيضا له مطلقا و لمن أقام في بلده بنية أو بلا نية.[11]

كسى كه شغلش مسافرت است، برای استمرار حکم به اتمام، شرط است که ده روز در وطن خود يا در غير وطنش ـ هرچند نيّت اقامت هم نكرده باشد ـ نماند، و الا حكم كسى كه سفر، شغل اوست، از او برداشته مى‌شود و به حکم قصر باز می‌گردد، البته فقط در سفر اول، نه در سفر دوم تا چه رسد به سفر سوم، لكن كسى كه بدون قصد اقامت در غير وطن خود ده روز مانده است، احتياطاً در سفر اول جمع بخواند و ترک اين احتياط سزاوار نيست، بلكه احتياط آن است كه مطلقا، قصد اقامت كرده باشد يا نه، در سفر دوم و سوم نیز جمع بخواند، همچنین است كسى كه بدون نيت يا با نيت، ده روز در وطن خود مانده باشد.

در این مسئله چند فرع مطرح شده است؛ ولی به طور کلی مشهور فقها بر اساس روایاتی که خواهیم خواند، قائل هستند که کثیر السفر اگر ده روز در جایی ماند، در سفر اول نمازش شکسته است؛ ولی فقهایی هستند که حتی در سفر اول نیز قائل به اتمام هستند، مثلا در استفتاءاتی که از آیت الله مظاهری شده است، چنین آمده است:

سوال : چند روز یک بار به سفر رفتن، انسان را کثیرالسّفر می‌کند؟

پاسخ: ده روز یک مرتبه

سوال :ملاک برای اینکه کسی کثیرالسّفر شود، این است که برای کار و شغل مسافرت نماید یا کسی که مثلاً جهانگرد است و برای تفریح مسافرت می‌کند نیز می‌تواند کثیرالسّفر باشد؟

پاسخ: همۀ آنها کثیرالسّفر هستند.

سوال : کسی که شغلش را در سفر انتخاب می‌کند، برای اتمام نمازها و گرفتن روزه‌ها فرقی بین سفر اول و دیگر سفرهای او هست؟

پاسخ: فرقی نیست؛ در همان سفر اول باید بخواند. و همچنین اگر ده روز در جایی ماند، باز باید در سفر اول نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد.

در جلسه آینده روایاتی که مشهور به آن تمسک کرده‌اند را می‌خوانیم.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[1] . الصحيفة السجّاديّة، دعای 20.
[2] جامع الأحاديث للقمّي (ق 4): ص203.
[3] تنبيه الخواطر، ورام بن ابی فارس (ت 605 ق) ج2 ص7.
[4] . كنز العمّال، متقی هندی (ت 977 ق): ج7 ص13 ح17734.
[5] . تحرير الوسيلة، ج‌1، امام خمینی (1409 ق): ص: 254.
[6] . العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق): ج‌3، ص: 454.
[7] . العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق): ج‌3، ص: 454، حاشیه شماره یک.
[8] . العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق): ج‌3، ص: 454، حاشیه شماره یک.
[9] . مجمع الفائدة و البرهان، مقدس اردبیلی (993 ق): ج‌3، ص: 390.
[10] . تحرير الوسيلة، امام خمینی (1409 ق): ج‌1، ص: 254.
[11] . تحرير الوسيلة، امام خمینی (1409 ق): ج‌1، ص: 254.