درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

97/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقیانواع القائات شیطانی (18)

اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي‌ الشَّيطانُ‌ في‌ رُوعي‌ مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي و الحَسَد...[1]

صحبت در سومین رذیله‌ای بود که در فراز مورد بحث از دعای مکارم، از القائات شیطانی شمرده شده است، یعنی «حسد». گفتیم یکی از روش‌های پیشگیری از این بیماری که طبق روایات، رذیله صنفی فقها و علما است، تقویت عقل است.

راه دیگر پیشگیری از حسادت، «توسل و دعا» است که هم در فراز مورد بحث از آن استفاده شده و هم در این فراز که در دعای 22 صحیفه آمده است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ و آلِهِ، وَ ارزُقني سَلامَةَ الصَّدرِ مِنَ‌ الحَسَدِ حَتّى‌ لا أحسُدَ أحَداً مِن خَلقِكَ عَلى‌ شَي‌ءٍ مِن فَضلِكَ، و حَتّى‌ لا أرى‌ نِعمَةً مِن نِعَمِكَ عَلى‌ أحَدٍ مِن خَلقِكَ في دينٍ أو دُنيا، أو عافِيَةٍ أو تَقوى‌ أو سَعَةٍ أو رَخاءٍ، إلّا رَجَوتُ لِنَفسي أفضَلَ ذلِكَ بِكَ و مِنكَ، وَحدَكَ لا شَريكَ لَكَ.[2]

خداوندا! بر محمّد و آل او درود فرست، و سينه‌اى سالم از حسادت، روزى من گردان تا به هيچ يک از آفريدگانت بر چيزى از احسانت، حسادت نورزم، و تا آن كه هیچ نعمتى از نعمت‌هايت را در دين يا دنيا يا تن‌درستى يا تقوا يا گشايش يا آسايش که به هر يک از بندگانت داده‌اى نبينم، مگر آن‌كه بهتر از آن را به وسيله تو و از جانب تو ـ كه تنهايى و شريك ندارى ـ براى خود، آرزو نمايم.

از این دعا استفاده می‌شود که اولا: وقتی ائمه که معصوم هستند، برای دوری از این رذیله دعا می‌کنند، به طریق اولی ما نیز باید دوری از حسادت را درخواست کنیم، ثانیاً: ممکن است انسان به انواع نعمت‌های مادی و معنوی دیگران حسادت بورزد، حتی به سلامتی و تندرستی دیگران، ثالثاً: جایگزین حسادت، غبطه است، اگر بگوییم: «خدایا نعمت دیگری را بگیر و به من عطا کن» می‌شود حسادت؛ ولی اگر بگوییم: «خدایا نعمتی که به دیگران دادی را به من هم عنایت کن یا حتی بهتر از آن را عنایت کن» می‌شود، غبطه که در این دعا نیز بیان شده است.

بحث فقهی

موضوع: حکم نماز و روزة کثیر السفر

یادآوری

پیش از ورود به مسائل مربوط به مواقیت حج، مسئله مورد ابتلای نماز کثیر السفر را طی چند جلسه مطرح می‌کنیم.

نظر حضرت امام

حضرت امام در بحث شرایط مسافری که نمازش، قصر می‌شود، به عنوان هفتمین شرط می‌نویسد:

أن لا يتخذ السفر عملا له كالمكاري و الساعي و أصحاب السيارات و نحوهم، و منهم أصحاب السفن و الملّاح إذا كان منزلهم خارج السفينة و اتخذوا الملاحة صنعة، و أما إذا كان منزلهم معهم فهم من الصنف السابق، فإن هؤلاء يتمون الصلاة في سفرهم الذي هو عمل لهم و إن استعملوه لأنفسهم لا لغيرهم كمحمل المكاري مثلا متاعه و أهله من مكان إلى مكان آخر، نعم يقصرون في السفر الذي ليس عملا لهم، كما لو فارق الملاح مثلا سفينته و سافر للزيارة أو غيرها، و المدار صدق اتخاذ السفر عملا و شغلا له، و يتحقق ذلك بالعزم عليه مع الاشتغال بالسفر مقدارا معتدا به، و لا يحتاج في الصدق تكرر السفر مرتين أو مرات، نعم لا يبعد وجوب القصر في السفر الأول مع صدق العناوين أيضا، و إن كان الأحوط الجمع فيه و في السفر الثاني، و يتعين التمام في الثالث.[3]

سفر كردن، پيشه و كار او نباشد‌، مثل باربرها، کسانی که میان دو شهر رفت و آمد می‌کنند [مثل نامه‌رسان‌ها]، راننده‌ها و مانند اينها، و ملوان و كشتيبانى كه خارج از كشتى منزل دارند و هدايت كشتى را براى خود حرفه قرار داده‌اند از اين قبيل مى‌باشد. ولى اگر منزلشان خود كشتى باشد، از صنف قبلى [کسانی که خانه‌بدوش‌اند] هستند و در هر حال، بر همه اينها واجب است در سفرى كه كارشان است، نماز را تمام بخوانند، اگر چه سفر براى خودشان ـ و نه براى غيرشان ـ باشد، مثل اينكه باركش، اثاث خود و خانواده‌اش را از جايى به جايى ببرد. ولى در سفرى كه كارشان نيست، مثل اينكه اگر كشتيبان دست از كشتى بردارد و براى زيارت يا غير آن برود، بايد نماز را قصر بخواند و ميزان، آن است كه سفر كردن به عنوان شغل و كارش صدق كند و اين معنى وقتى تحقق پيدا مى‌كند كه تصميم بر آن بگيرد و مقدار قابل توجهى هم براى اين كار سفر بكند و در صدق آن دو يا چند مرتبه سفر كردن، لازم نيست، البته بعيد نيست كه در سفر اوّل، قصر بر‌ او واجب باشد، هر چند صدق كند كه اين سفر شغل و كار او است، اگر چه احتياط آن است كه در سفر اول و دوم جمع و در سفر سوم، فقط، تمام بخواند.

متن عروة الوثقی نیز شبیه همین متن است‌[4] و در فواصل بحث به آن اشاره می‌گردد.

در این که معیار و میزان در این شرط چیست که در صورت صدق آن، نماز تمام است نه شکسته، حد اقل، سه تعبیر به کار رفته است:

الف) تعبیر مشهور قدما: «عدم کون سفره اکثر من حضره»،

ب) تعبیر متأخرین: «عمله السفر» یا «السفر علمه»،

ج) تعبیر صاحب عروة و فقهای پس از ایشان: «السفر عملا و شغلا له».

ابتدا متن فرمایش برخی از قدما و متأخرین و معاصرین را می‌خوانیم، سپس وارد روایات می‌شویم.

اقوال قدما

از قدما، اولین فقیهی که فتوای او در دست ماست، شیخ صدوق است. وی در کتاب الهدایة می‌نویسد:

فأما الذي يجب عليه التمام في الصلاة و الصوم في السفر: المكاري، و الكري، و البريد، و الراعي، و الملاح، لأنه عملهم.[5]

کسانی که باید در سفر نمازشان را تمام بخوانند و روزه هم بگیرند، عبارت‌اند از: کسانی که حیوانات خود را کرایه می‌دهند و همراه آن سفر می‌کنند، کسانی که خود را کرایه می‌دهند،[6] نامه‌رسان، چوپان و ناخدای کشتی، زیرا سفر، کار آنهاست.

ایشان در المقنع نیز همین متن را ذکر کرده‌اند و چون فقه ایشان فقه مأثور است، تعبیر ایشان مطابق تعابیر روایات است که در آینده می‌خوانیم.

شیخ مفید در المقنعة می‌فرماید:

من كان سفره أكثر من حضره فعليه الإتمام في الصوم و الصلاة معا لأنه ليس بحكم الحاضر الذي يرجع إلى وطنه فيقضي الصيام.[7]

کسی که سفرش بیشتر از حضورش است، باید نمازش را تمام بخواند و روزه‌اش را هم بگیرد، زیرا وی در حکم مسافری نیست که به وطنش باز گردد و در آنجا روزه‌اش را قضا کند.

شاگرد او، یعنی سید مرتضی در الانتصار می‌نویسد:

مما انفردت به الإمامية: القول بأن من سفره أكثر من حضره كالملاحين و الجمالين و من جرى مجراهم لا تقصير عليهم، لأن باقي الفقهاء لا يراعون ذلك. و الحجة على ما ذهبنا إليه: إجماع الطائفة، و أيضا فإن المشقة التي تلحق المسافر هي الموجبة للتقصير في الصوم و الصلاة، و من ذكرنا حاله ممن سفره أكثر من حضره لا مشقة عليه في السفر، بل ربما كانت المشقة في الحضر لاختلاف العادة، و إذا لم يكن عليه مشقة فلا تقصير.[8]

از فتوای مخصوص شیعه این است که کسی که سفرش بیشتر از حضورش باشد مثل ناخداها و شتربانان و کسانی که مانند آنها هستند، نمازشان شکسته نیست، [این از احکام خاص شیعه است] چون بقیه فقها از اهل سنت، چنین چیزی را شرط نمی‌دانند. دلیل اعتقاد ما، اجماع شیعه است، همچنین مشقتی که به مسافر متحمل می‌شود، موجب شکسته شدن نماز و روزه نگرفتن او می‌شود و کسی که سفرش بیش از حضورش است، سفر برایش مشقتی ندارد؛ بلکه چه بسا در غیر سفر دچار مشقت شود، چون عادتش که سفر کردن بوده تغییر می‌کند، پس وقتی مشقتی نباشد، نمازش هم شکسته نمی‌شود.

وی در مسئله 39 از کتاب رسائل خود نیز در پاسخ به این سؤال که شکسته شدن نماز مخصوص مسافرت‌هایی مثل حج، جهاد، زیارت یا مثل تجارت است و یا اینکه شامل هر مسافرتی می‌شود؟ می‌نویسد:

التقصير انما يجب على من كان سفره ليس بمعصية، سواء كان مباحا أو طاعة و من كان سفره أكثر من حضره فلا تقصير عليه، و لا تقصير على المتصيد.[9]

شکسته خواندن نماز فقط بر کسی واجب است که سفرش، سفر معصیت نباشد، فرقی ندارد سفر مباح باشد یا طاعت و کسی که سفرش بیش از حضورش باشد، نباید شکسته بخواند، چه اینکه شکارچی نیز نمازش شکسته نیست.

ابو الصلاح حلبی در الکافی می‌نویسد:

فرض التمام يختص الحاضر، و المسافر في معصية، و المسافر للعب و النزهة، و المسافر أقل من بريدين ـ و هما أربعة و عشرون ميلا ـ و من سفره أكثر من حضره كالجمال و المكاري و البادي، و من عزم من المسافرين على الإقامة عشرا، و التقصير فرض من عداهم.[10]

وظیفه تمام خواندن نماز اختصاص دارد به شخص حاضر و مسافری که سفرش معصیت است و مسافری که برای بازی و تفریح سفر کرده و مسافری که سفرش کمتر از دو «بَرید»، یعنی 48 میل است و کسی که سفرش بیش از حضورش است مثل: شتربان، کرایه‌دهنده و بادیه‌نشین، و مسافرانی که قصد اقامت ده روز دارند؛ اما شکسته خواندن وظیفه غیر آنهاست.

شیخ طوسی در المبسوط می‌نویسد:

لا يجوز التقصير للمكاري و الملاح و الراعي و البريد و البدوي الذي قدمنا وصفه ممن لا يكون له دار مقام، و الوالي الذي يدور في ولايته أو جبايته، و من يدور في تجارته من سوق إلى سوق و من كان سفره أكثر من حضره فهؤلاء كلهم لا يجوز لهم التقصير ما لم يكن لهم مقام في بلدهم عشرة أيام. فإن كان لهم في بلدهم مقام عشرة أيام كان عليهم التقصير.[11]

شکسته خواندن نماز برای کرایه‌دهنده، کشتی‌بان، چوپان، نامه‌رسان و بادیه‌نشینی که گفتیم مکان خاصی برای اقامت ندارد، جایز نیست، همچنین برای حکمرانی که به خاطر مسئولیتش یا جمع‌آوری مالیات به مناطق مختلف سفر می‌کند (مسئولین پروازی) یا کسی که به خاطر تجارت از این بازار به آن بازار می‌رود (کاسب دورگرد) و کسی که سفرش بیش از حضورش است، برای همه آنها جایز نیست که نمازشان را شکسته بخوانند مادامی که ده روز در شهرشان اقامت نکنند، پس اگر ده روز در شهرش بماند، باید نمازش را شکسته بخواند.

ایشان در النهایة نیز همین مطلب را ذکر کرده‌اند.[12]

ابن براج در المهذب می‌نویسد:

جميع من كان سفره أكثر من حضره مثل الملاح، و المكاري، و الجمال و البدوي إذا طلب القطر و النبت، و الرعاة، و الأمراء الذين يدورون في اماراتهم، و الجباة الذين يسعون في جباياتهم، و من يدور من سوق الى سوق في تجارته، فإن الإتمام لازم لهم و لا يجوز لأحد منهم التقصير الا ان يقيم في بلده عشرة أيام، فإن أقام ذلك قصر.

هر کسی که سفرش بیش از حضورش باشد، مثل: کشتی‌بان، کرایه‌دهنده، شتربان، بادیه‌نشینی که به دنبال باران و گیاه است، چوپان، امیرانی که به مناطق تحت امرشان سفر می‌کنند، مالیات‌بگیرانی که برای دریافت مالیات سفر می‌کنند و کسی که به خاطر تجارت، از این بازار به آن بازار می‌رود، برای آنها تمام خواندن لازم است و برای هیچ یک از آنها شکسته خواندن جایز نیست، مگر آنکه در شهرش ده روز بماند که در این صورت، باید شکسته بخواند.

قبل از ایشان ابتدا، مصادیق را ذکر کرده بودند و بعد ضابطه کلی را بیان کرده بودند؛ ولی ایشان ابتدا ضابطه کلی، یعنی «من کان سفره اکثر من حضره» را بیان نموده است، سپس مصادیقش را.

ابن حمزه در غنیة النزوع پس از آنکه تعداد رکعات نمازهای پنجگانه را بیان می‌کند، می‌نویسد:

هذا في حق الحاضر أهله بلا خلاف، و في حق من كان حكمه حكم الحاضرين من المسافرين و هو من كان سفره أكثر من حضره كالجمال و المكاري و البادي أو في معصية لله أو للعب و النزهة، أو كان سفره أقل من بريدين و هما‌ ثمانية فراسخ.[13]

این [نمازهای تمام] وظیفه کسی است که حضور دارد و هر مسافری که در حکم حاضر باشد، یعنی مسافری که سفرش بیش از حضورش است مانند: شتربان، کرایه‌دهنده و بادیه‌نشین یا سفرش در معصیت خداست یا برای بازی و تفریح است یا سفرش کمتر از دو «برید»، یعنی هشت فرسخ است.

ابن ادریس به عنوان آخرین فقیه از قدما در السرائر می‌نویسد:

لا يجوز التقصير للمكاري، و الملاح، و الراعي، و البدوي، إذا طلب القطر و النبت... و لا يجوز التقصير، للذي يدور في جبايته، و الذي يدور في أمارته، و من يدور في تجارته، من سوق إلى سوق، و البريد، و قال ابن بابويه في رسالته و المكاري و الكريّ... و من كان سفره أكثر من حضره، و الأصل في جميع هؤلاء، ان سفرهم أكثر من حضرهم، فقد عاد الأمر إلى أنّ من سفره أكثر من حضره، يجب عليه التمام، و لا يجوز له التقصير، و جميع الأقسام المقدّم ذكرها، داخلون في ذلك.[14]

شکسته خواندن نماز برای کرایه‌دهنده، کشتی‌بان، چوپان و بادیه‌نشینی که به دنبال باران و گیاه است، جایز نیست... و شکسته خواند نماز برای کسی که برای جمع‌اوری مالیات یا سرکشی به مناطق تحت امرش یا تجارت و نیز نامه‌رسان، جایز نیست. شیخ صدوق در رساله‌اش مکاری و کری را هم اضافه کرده است... همچنین است کسی که سفرش بیش از حضورش باشد. اصل در همه اینها این است که سفرشان بیش از حضورشان است. بنا بر این، ملاک، این است که هر کس سفرش بیش از حضورش باشد، باید تمام بخواند و جایز نیست، شکسته بخواند و همه اقسامی که گذشت، در این عنوان قرار می‌گیرند.

اقوال متأخرین

محقق حلی در شرائع ضمن بیان شروط ششگانه‌ای که برای شکسته شدن نماز مسافر ذکر می‌کند، می‌نویسد:

الشرط الخامس ألا يكون سفره أكثر من حضره‌ كالبدوي الذي يطلب القطر و المكاري و الملاح و التاجر الذي يطلب الأسواق و البريد.[15]

شرط پنجم این است که سفرش بیش از حضورش نباشد، مثل: بادیه‌نشینی که به دنبال باران است، کرایه‌دهنده، کشتی‌بان، تاجر دوره‌گرد و نامه‌رسان.

علامه حلی نیز در تبصرة المتعلمین شرط چهارم را به این مطلب اختصاص داده و می‌نویسد:

الشرط (الرابع) أن لا يكون سفره أكثر من حضره‌ كالملاح و المكاري و الراعي و البدوي و الذي يدور في تجارته.[16]

شرط چهارم اینکه سفرش بیش از حضورش نباشد مثل: کشتی‌بان، و کرایه‌دهنده و چوپان و بادیه‌نشین و مأمور جمع‌آوری مالیات.

ایشن در تذکرة الفقهاء در بحث روزه می‌نویسد:

يصحّ الصوم الواجب في السفر في مواضع: ... د ـ من كان سفره أكثر من حضره، كالمكاري و الملّاح و البدوي و باقي الأصناف السابقة، و من عزم على مقام عشرة أيام، أو كان سفره معصية.[17]

روزه واجب در چند مورد، در سفر نیز صحیح است: ... د) کسی که سفرش بیش از حضورش باشد، مثل: کرایه‌دهنده، کشتی‌بان، بادیه‌نشین و بقیه گروه‌هایی که بیان شد، همچنین کسی که قصد دارد ده روز در جایی بماند یا کسی که سفرش معصیت است.

علامه در مختلف الشیعه نیز عبارت شیخ طوسی در نهایة را بیان می‌کند و سپس به توضیح آن می‌پردازد.[18]

تعبیر متأخرین تا زمان علامه نیز مانند قدما بود؛ ولی از زمان شهید اول به بعد، تعبیر عوض می‌شود. شهید در الدروس به عنوان هفتمین شرط از شروط هشتگانه برای قصر نماز می‌فرماید:

السابع: أن لا يكثر السفر، فيتمّ المكاري و الملّاح و البريد و الراعي و التاجر إذا صدق الاسم، و هو بالثالثة على الأقرب.[19]

شرط هفتم اینکه زیاد سفر نکند [کثیر السفر نباشد]، بنا بر این، نماز کرایه‌دهنده، کشتی‌بان، نامه‌رسان، چوپان و تاجر تمام است، البته اگر اسم [کثیر السفر] بر تاجر صدق کند و به احتمال زیاد، تاجر مثل سومی [یعنی نامه‌رسان] است.

ایشان در ذکری الشیعة به عنوان شرط پنجم می‌نویسد:

الشرط الخامس: ان لا يكون سفره أكثر من حضره، و بها عبر معظم الأصحاب. و لم يرتضها في المعتبر، محتجا بأنه يلزم عليه ان لو أقام في بلده عشرة ثم سافر عشرين ان يتم في سفره، و لم يقل به أحد. قال: بل الأولى ان يقال: ان لا يكون ممن يلزمه الإتمام سفرا، كما تضمنته رواية السكوني عن الصادق عليه السّلام... فروع: المعتبر صدق اسم هؤلاء على من سافر، و كذا من كان في معناهم، و انما يحصل ذلك غالبا بالسفرة الثالثة التي لم تتخلل قبلها تلك العشرة. و ابن إدريس اعتبر ثلاث دفعات كما قلناه، ثم قال: صاحب الصّنعة من المكارين و الملاحين و التاجر و الأمير، يجب عليهم الإتمام بنفس خروجهم الى السفر، لان صنعتهم تقوم مقام تكرر من لا صنعة له. و هو ضعيف، لأن العلة كثرة السفر و هي مفقودة هنا.[20]

شرط پنجم اینکه سفرش بیش از حضورش نباشد. بیشتر اصحاب اینگونه تعبیر کرده‌اند؛ ولی [محقق] در المعتبر این تعبیر را نپذیرفته است، به این دلیل که لازمه آن این است که اگر کسی ده روز در شهرش باشد و بیست روز در سفر، باید نمازش را [در سفر] تمام بخواند، در حالی که هیچ کس، چنین نگفته است. او می‌گوید: «بلکه بهتر است بگوییم: از کسانی نباشد که در مسافرت باید نمازشان را تمام بخوانند»، و آنها در روایت «سکونی» از امام صادق(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) این افراد هستند... چند فرع: ملاک، صدق اسم این افراد [امیر، تاجر، مکاری، راعی و...] و مانند آنها، بر کسی است که مسافرت کرده است، و این امر، غالباً با سفر سوم محقق می‌شود، سه سفری که بین آنها ده روز در جایی اقامت نداشته باشد. ابن ادریس نیز مثل ما، سه بار مسافرت را شرط دانسته است؛ ولی پس از آن می‌گوید: صاحبان مشاغل مثل: کرایه‌دهنده یا کشتی‌بان یا تاجر یا حکمران، باید در همان سفر اول، نمازشان را تمام بخوانند، زیرا شغل آنها به منزله تکرار سفر برای کسانی است که دارای چنین مشاغلی نیستند. اما این قول ضعیف است، زیرا دلیل [شکسته نشدن] کثرت سفر است که در این فرض [سفر اول]، مفقود است.

بنا بر این، از نظر شهید اول ملاک شکسته نشدن نماز مسافر، کثرت سفر است نه اینکه سفرش بیش از حضورش باشد. چه اینکه ایشان در کتاب رسائل در مقام بیان ادله جواز مسافرت در ماه مبارک رمضان می‌نویسد:

عن مولانا الصادق عليه السّلام قال: «قال رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إنّ الله تصدّق على مرضى أمّتي و‌ مسافريها بالتقصير و الإفطار، أ يسرّ أحدكم إذا تصدّق بصدقة أن تردّ عليه؟». و لفظ: «مسافريها» عامّ، خرج عنه سفر المعصية، و كثير السفر بالإجماع، فيبقى الباقي على العموم.[21]

آنچه از مولایمان امام صادق(عَلَیْهِ‌السَّلامِ) روایت شده که فرمود: «رسول خدا(صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِهِ) فرمود: خداوند به بیماران و مسافران امتم با [حکم به] شکسته شدن نماز و روزه نگرفتن، صدقه داد، آیا اگر به کسی صدقه بدهید؛ ولی آن را قبول نکند، خوشحال می‌شوید؟» کلمه «مسافران» در این روایت، عام است، سفر معصیت و کثیر السفر اجماعاً از حکم آن خارج می‌شود؛ ولی بقیه موارد تحت عام باقی می‌ماند.

فاضل مقداد در توضیح این عبارت محقق حلی در مختصر النافع که در مقام بیان روزه‌های حرام فرموده: «و صوم الواجب سفرا عدا ما استثنى»؛ می‌نویسد:

قوله: «عدا ما استثنى» ذلك ستة: النذر المشروط سفرا و حضرا، الثلاثة بدل الهدي‌ ثمانية عشر بدل البدنة، صوم كثير السفر، مع نية الإقامة عشرا كفارة الصيد على قول.[22]

مقصود از عبارت: «غیر از آنچه استثناء شده» این شش مورد است: نذری که در آن شرط شده در سفر یا حضر روزه بگیرد، سه روزی که به جای قربانی گرفته می‌شود، هجده روزی که به جای «بدنه» گرفته می‌شود،[23] روزه کثیر السفر، روزه‌ای که با نیت اقامت ده روز باشد، و کفاره صید بنا بر یک قول،

ایشان نیز از تعبیر «کثیر السفر» استفاده کرده است.

محقق کرکی نیز در شرح این عبارت قواعد الاحکام علامه که در شرط چهارم برای قصر نماز فرموده: «الرابع: عدم زيادة السفر على الحضر: كالمكاري...» می‌نویسد:

اشتهر على ألسنة الفقهاء أنّ كثير السّفر يجب عليه الإتمام، و الّذي في الأخبار أنّ المكاري و البدوي و الملاح و التاجر و نحوهم لا يقصّرون.[24]

در لسان فقها مشهور شده که کثیر السفر باید نمازش را تمام بخواند؛ ولی آنچه در روایات آمده این است که کرایه‌دهنده، بادیه‌نشین، کشتی‌بان، تاجر و مانند آنها نمازشان شکسته نیست.

ایشان در کتاب رسائل خود نیز از این تعبیر استفاده کرده است.[25]

شهید ثانی در مسالک الافهام نیز این تعبیر را به کار برده است. وی در شرح عبارت محقق در شرائع که درباره شروط کسی که نماز جمعه بر او واجب است، فرموده: «يراعى فيه شروط سبعة: التكليف، و الذكورة، و الحرية، و الحضر...»، می‌نویسد:

المراد بالحضر هنا ما يقابل السفر الشرعي و هو الموجب للقصر فيدخل فيه المقيم، و كثير السفر، و العاصي به... و لو قال: الحضر أو حكمه، كان أوضح.[26]

مقصود از «حضر» در اینجا در مقابل سفر شرعی است که موجب شکسته شدن نماز می‌شود، بنا بر این، شامل مقیم و کثیر السفر و کسی که مسافرتش معصیت است... و اگر می‌گفت: حضر و کسی که در حکم اوست، مطلب واضح‌تر بود.

همچنین در شرح این عبارت محقق که فرموده «الشرط الخامس: أن لا يكون سفره أكثر من حضره»، می‌نویسد:

هكذا عبر أكثر الأصحاب، و لم يرتضها المصنف في المعتبر، لأنها تقتضي أن من أقام في بلده عشرة أيام ثمَّ سافر عشرين يجب عليه الإتمام، قال: «و الأولى أن يقال: أن لا يكون ممن يلزمه الإتمام في سفره»، و أولويّة هذه العبارة على عبارة الأصحاب غير واضحة، لأن العاصي بسفره يدخل فيما ذكره مع أنه غير مراد، و كذا الهائم و طالب الآبق و نحوهما، بل الوجه أن كثرة السفر قد اشتهرت شرعا في السفر الجامع للشرائط الآتية بحيث لا يتبادر إلى الأفهام غيره، و هو علامة الحقيقة، بخلاف ما ذكره فإنه مشترك شرعا بين كثير السفر و العاصي، و من لم يقصد المسافة، من غير ترجيح، أو نقول: إن هذا العنوان الشرط، و المعتبر فيه ما يأتي تفصيله.[27]

بیشتر اصحاب، این تعبیر را به کار برده‌اند؛ ولی مصنف در کتاب المعتبر به این تعبیر راضی نشده است، چون اقتضای آن این است که اگر کسی ده روز در شهرش باشد و بیست روز در سفر، باید نمازش را [در سفر] تمام بخواند. وی می‌گوید: «بهتر است گفته شود: از کسانی نباشد که در مسافرت باید نمازشان را تمام بخوانند»؛ ولی اولویت داشتن این عبارت بر عبارتی که اصحاب به کار برده‌اند، روشن نیست، زیرا این تعبیر شامل کسی که سفرش معصیت است نیز می‌شود، در حالی که چنین کسی مقصود نیست، همچنین شامل شخص سرگردان و کسی که دنبال عبد فراری و مانند آنها می‌رود، نیز می‌شود؛ بلکه دلیل کابرد چنین تعبیری توسط اصحاب این است که کثرت سفر، شرعا در سفر جامع الشرائطی مشهور شده که غیر آن به ذهن تبادر نمی‌کند، و تبادر نیز علامت حقیقی بودن استعمال است، بر خلاف تعبیری که ایشان به کار برد، زیرا این تعبیر، شرعا میان کثیر السفر و کسی که سفرش معصیت است و کسی که قصد مسافت نکرده، مشترک است و هیچ یک از آنها بر دیگری ترجیحی هم ندارد. یا اینکه اصلا بگوییم: عنوانی که ایشان به کار برده، شرط است؛ ولی آنچه [در واقع] معتبر است، همان موارد و مصادیقی است که بیان خواهد شد.

بنا بر این، شماری از متأخرین به جای تعبیر «من سفره أكثر من حضره» که قدما به کار برده بودند از تعبیر «من يلزمه الإتمام في سفره» استفاده کردند، این در حالی است که از زمان محقق اردبیلی، تعبیر سومی نیز اضافه می‌شود که در جلسه آینده اشاره خواهد شد.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[1] . الصحيفة السجّاديّة، دعای 20.
[2] . الصحيفة السجّاديّة، دعای 22.
[3] . تحرير الوسيلة، ج‌1، امام خمینی (1409 ق): ص: 254.
[4] . العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق): ج‌3، ص: 453.
[5] . الهداية في الأصول و الفروع، شیخ صدوق (381 ق): ص: 143‌.
[6] آیت الله بروجردی در باره «الکری» می‌نویسد: «لم نتحصل المراد منها بنحو الجزم. و لعلّ الكري عبارة عمن يكري نفسه لعمل كالبريد مثلا في مقابل المكاري الذي يكري دوابّه» (البدر الزاهر في صلاة الجمعة و المسافر، سید حسین طباطبایی بروجردی (1380 ق): ص: 160)؛ ولی ‌مجلسی پدر «مکاری» و «کری» را اینگونه تعریف کرده است: «مکاری حيوانات را به كرايه مى‌دهند و كرى نوكر است و خود را به كرايه مى‌دهد» (لوامع صاحبقرانى، محمدتقی مجلسی (1070 ق): ج‌5، ص: 23)، این در حالی است که ابن منظور می‌نویسد: «المُكارِي و الكَرِيُّ: الذي يُكْرِيك دابته» (لسان العرب، ابن منظور (711 ق): ج‌15، ص: 219).
[7] . المقنعة (للشيخ المفيد ـ 413 ق)، ص: 349.
[8] . الانتصار في انفرادات الإمامية، سید مرتضی (436 ق): ص: 164.
[9] . رسائل الشريف المرتضى (436 ق): ج‌1، ص: 292.
[10] . الكافي في الفقه، ابو الصلاح حلبی (447 ق): ص: 116.
[11] . المبسوط في فقه الإمامية، شیخ طوسی (460 ق): ج‌1، ص: 141.
[12] . ر. ک: النهایة فی مجرد الفقه و الفتوی، شیخ طوسی (460 ق): ص122.
[13] . غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع، ابن زهره حلبی (585 ق): ص: 73.
[14] . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ابن ادریس حلی (598 ق): ج‌1، ص: 336 ـ 338.
[15] . شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، محقق حلی (676 ق): ج‌1، ص: 124.
[16] . تبصرة المتعلمين في أحكام الدين، علامه حلی (726 ق): ص: 54.
[17] . تذكرة الفقهاء، علامه حلی (726 ق): ج‌6، ص: 106 (ط - الحديثة).
[18] . ر. ک: مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، علامه حلی (726 ق): ج‌3، ص: 104.
[19] . الدروس الشرعية في فقه الإمامية، محمد بن مکی شهید اول (786 ق): ج‌1، ص: 211.
[20] . ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة، محمد بن مکی شهید اول (786 ق): ج‌4، ص: 315.
[21] . رسائل الشهيد الأول (786 ق): ص: 253.‌.
[22] . التنقيح الرائع لمختصر الشرائع، فاضل مقداد سیوری (826 ق): ج‌1، ص: 391.
[23] حاجى هرگاه قبل از غروب آفتاب به عمد از عرفات كوچ كند بنابر مشهور بايد يك بدنه (شتر) كفّاره دهد و در صورت عدم توانايى بايد به جاى آن هيجده روز روزه بگيرد.
[24] . جامع المقاصد في شرح القواعد، محقق کرکی (940 ق): ج‌2، ص: 512.
[25] . ر. ک: رسائل المحقق الكركي، محقق کرکی (940 ق): ج‌3، ص: 253.
[26] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، شهید ثانی (966 ق): ج‌1، ص: 241.
[27] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، شهید ثانی (966 ق): ج‌1، ص: 344.