درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

96/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

هنگام ضرورت تنها از خدا کمک خواستن (2)

اللّهُمَّ اجعَلني أصولُ‌ بِكَ‌ عِندَ الضَّرورَةِ.[1]

نکته اول در تبیین این فراز نورانی این بود که ریشه قرآنی آن، این آیه شریفه است:

﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ﴾.[2]

نکته بعدی این مسئله فطری است که انسان وقتى در بن‌بستِ سختى‌ها قرار بگيرد، با همه وجود، خدا را احساس مى‌كند و دست نياز به سوى آن بى‌نياز دراز می‌کند. هنگام اضطرار بیچارگی است که توحید فطری انسان تجلی پیدا می‌کند. در روایتی که از امام حسن عسکری (علیه السّلام) نقل شده، در تفسیر «الله» آمده است:

اللَّهُ هُوَ الَّذى‌ يَتَأَلَّهُ إلَيهِ عِندَ الحَوائِجِ‌ وَ الشَّدائِدِ كُلُّ مَخلوقٍ عِندَ انقِطاعِ الرَّجاءِ مِن كُلِّ مَن هُوَ دونَهُ، و تَقَطُّعِ الأسبابِ مِن جَميعِ ماسِواهُ.[3]

خداوند، كسى است كه هر مخلوقى، در نيازها و سختى‌ها و به هنگام قطع اميد از همه ديگر افراد و وسيله‌هاى غير از او، بدو روى مى‌آورند.

همچنین در روایتی آمده که شخصی به امام صادق (علیه السّلام) عرض کرد: دليل بر وجود خدا چيست؟ و برايم از عالَم و جوهر و عَرَض نگو! یعنی با برهان عقلى برایم استدلال نكن. حضرت فرمود: آيا سفر دريا رفته‌اى؟

گفت: آرى.

فرمود: آيا شده است كه دريا توفانى شود، تا جايى كه خطر غرق شدن، شما را تهديد كند؟

گفت: آرى.

فرمود:

فَهَلِ انقَطَعَ رَجاؤُكَ مِنَ المَركَبِ وَ المَلّاحينَ؟

آيا در آن حالت، اميدت از كشتى و كشتيبانان قطع شده است؟

گفت: آرى.

فرمود:

فَهَل تَتَبَّعَت نَفسُكَ أنَّ ثَمَّ مَن يُنجيكَ؟

آيا [در آن لحظه‌] انديشيده‌اى كه كسى هست نجاتت دهد؟

گفت: آرى.

فرمود:

فَإِنَّ ذاكَ هُوَ اللَّهُ.[4]

او همان خداست.

بنا بر این، توجه به خدا در هنگام اضطرار، یک مسئله فطری است، اما سؤال مهم این است که اگر همه انسان‌ها در موقع ضرورت، سراغ خدا می‌روند، پس فایده این دعا چیست که از خدا می‌خواهیم کاری کند که هنگام درماندگى، با سرعت و تمام توان سراغ او برویم؟

در جلسه آینده به این سؤال پاسخ می‌دهیم.

بحث فقهی

موضوع: زمان انجام طواف نساء در عمره تمتع

یادآوری

بحث در وجوب یا عدم وجوب طواف نساء در عمره تمتع بود که به این نتیجه رسیدیم که طواف نساء در عمره تمتع نه تنها واجب نیست؛ بلکه بر خلاف نظر حضرت امام و صاحب عروة، احتیاط مستحب بودن انجام آن نیز پذیرفته نیست، زیرا اولاً روایات صحیحه بر عدم وجوب آن تصریح داشت، از طرفی، تنها روایتی که ممکن بود برای اثبات وجوب طواف نساء به آن تمسک شود نیز، به لحاظ سندی و دلالت مشکل داشت؛ ثانیاً قول به عدم وجوب در میان فقها «متسالم علیه» است و در مقابل، قائل قول به وجوب، معلوم نیست چه کسی است، به همین جهت، جایی برای احتیاط نیست، هرچند انجام آن به نیت رجاء اشکالی ندارد.

زمان انجام طواف نساء در عمره تمتع

اما سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که اگر کسی بخواهد آن را ـ احتیاطاً یا رجاءاً ـ انجام دهد، آیا باید قبل از تقصیر انجام دهد یا بعد از آن؟

حضرت امام و صاحب عروة فرمودند: آن را بعد از سعی و قبل از تقصیر انجام دهد، اما با توجه به اینکه در عمره مفرده، باید طواف نساء بعد از تقصیر انجام شود، دلیل اینکه در اینجا می‌فرمایند: قبل از تقصیر انجام شود، چیست؟

آیت الله خویی برای آن وجهی بیان نموده‌اند که به نظر ما قابل قبول نیست. ایشان پس از مباحثی که راجع به روایت «سلیمان بن حفص المروزی» داشتند، به عنوان «تنبیه» این مطلب را اینگونه بیان کرده‌اند:

تنبیه: لا ريب في أنّ محل إتيان طواف النّساء في العمرة المفردة بعد التقصير، و لكن المصنف (قدس سره) ذكر في عمرة التمتّع أن محل إتيانه بعد السعي و قبل التقصير، فيقع الكلام في وجه ذلك فنقول: إن كان مدرك الإتيان بطواف النّساء في عمرة التمتّع معتبرة سليمان المروزي المتقدّمة و أغمضنا عمّا ذكرنا من عدم ثبوت كلمة «فقصر» فالأمر بالعكس، لأنّ المذكور فيها طواف النّساء بعد التقصير. و إن كان مدرك الإتيان بطواف النّساء مجرّد الخروج عن خلاف بعض العلماء فلتقديم طواف النّساء على التقصير وجه، و هو أنه قد وردت روايات كثيرة في عمرة التمتّع أنه لو قصر فقد حلّ له كلّ شي‌ء، فلو كان طواف النّساء واجباً واقعاً لوجب قبل التقصير بلحاظ هذه الروايات، إذ لو وجب إتيانه بعد التقصير لم يحل له كل شي‌ء بالتقصير، فلأجل التحفظ على هذا العموم المستفاد من المستفيضة نلتزم بتقديم طواف النّساء على التقصير. و بتعبير آخر: ما دلّ من المستفيضة على أنه يحل له كل شي‌ء بالتقصير يدل بالدلالة الالتزامية على تقديم طواف النّساء على التقصير و إلّا فلا يحل له كل شي‌ء بالتقصير.[5]

شکی نیست که زمان انجام طواف نساء در عمره مفرده، بعد از تقصیر کردن است؛ ولی مصنف (یعنی صاحب عروة) در عمره تمتع، زمان آن را بعد از سعی و قبل از تقصیر دانسته است، از این رو، باید ببینیم دلیل آن چیست؟ پس می‌گوییم: اگر مدرک [احتیاط مستحب در] انجام طواف نساء در عمره تمتع، معتبره «سلیمان المروزی» باشد که گذشت و ما نیز از آنچه گفتیم که کلمه «فقصرّ» در آن وجود ندارد، چشم‌پوشی کنیم، باید بر عکس باشد، [یعنی اول تقصیر انجام شود، بعداً طواف نساء] زیرا در این روایت طواف نساء بعد از تقصیر ذکر شده بود؛ ولی اگر مدرک انجام طواف نساء، فقط همین باشد که با نظر برخی از علما مخالفت صورت نگیرد، برای مقدم شدن طواف نساء بر تقصیر، دلیلی وجود دارد و آن این است که در روایات زیادی در بحث عمره تمتع وارد شده که بعد از تقصیر همه محرمات احرام [حتی زنان نیز]، حلال می‌شود، پس اگر طواف نساء در واقع واجب باشد، باید به لحاظ این روایات، قبل از تقصیر کردن واجب باشد، زیرا اگر انجام آن بعد از تقصیر واجب باشد، دیگر با تقصیر کردن، همه محرمات، حلال نمی‌شود، پس باید برای حفظ عمومیتی که از این روایات مستفیضه استفاده می‌شود، ملتزم به تقدیم طواف نساء بر تقصیر شویم. به تعبیر دیگر، آنچه روایات مستفیضه بر آن دلالت دارد که همه محرمات احرام، با تقصیر کردن، حلال می‌شود، به دلالت التزامی بر تقدیم طواف نساء بر تقصیر، دلالت دارد، و گرنه نباید همه محرامات با تقصیر کردن، حلال شود.

بنا بر این، از نظر ایشان نیز زمان انجام طواف نساء ـ البته به صورت رجاءاً ـ قبل از تقصیر است، زیرا اگر مدرک انجام آن، روایت «سلیمان بن حفص المروزی» باشد، باید بپذیریم که نقل استبصار که کلمه «قصر» را نداشت، صحیح است؛ ولی اگر نقل تهذیب صحیح باشد که به نظر ما چنین است، مدرک آن دلالت التزامی روایاتی است که در عمره تمتع وارد شده و بر حلیت همه محرمات، حتی زنان، بعد از تقصیر کردن، دلالت دارند.

اشکال

ولیکن اشکالی که در اینجا وجود دارد، این است که‌ شما می‌خواهید با این روایت مستفیضه انجام طواف نساء و تقدیم آن را اثبات کنید؛ در حالی که مدلول آنها این است که اصلا نیازی به طواف نساء نیست. به تعبیر دیگر، حلال شدن همه چیز با تقصیر، دلیل عدم وجوب طواف نساء‌ است، پس چگونه می‌تواند، دلیل انجام آن باشد؟

نظریه مختار

به نظر ما انجام طواف نساء حتی به صورت احتیاطی، هیچ دلیلی ندارد، لذا اگر کسی خواست آن را انجام دهد، باید رجاءاً انجام دهد، و در این صورت، با توجه به روایت عمره مفرده که طواف نساء بعد از تقصیر انجام می‌شود، در اینجا نیز بعد از تقصیر انجام دهد.

مسئله اول: شرائط حج تمتع

حضرت امام پس از ذکر صورت اجمالی عمره و حج تمتع، مسائل مربوط به آن را طی نُه مسئله بیان می‌کنند. اولین مسئله مربوط به شرایط حج تمتع است که در آن پنج شرط را بیان می‌کنند.

شرط اول: نیت

متن تحریر چنین است:

يشترط في حج التمتع أمور: أحدها: النية، أي قصد الإتيان بهذا النوع من الحج حين الشروع في إحرام العمرة، فلو لم ينوه أو نوى غيره أو تردد في نيته بينه و بين غيره لم يصح.[6]

در حج تمتع چند چيز شرط است: اوّل: نيّت، يعنى انجام اين نوع حج را در وقت شروع در احرام عمره، قصد نمايد. بنابراين اگر آن را قصد ننمايد يا نيت غير آن را بكند يا در نيتش بين آن و بين غير آن مردّد باشد، حجش صحيح نيست.

عبارت عروة نیز در این بخش با عبارت تحریر تفاوتی ندارد.

بنا بر این، کسی که مثلا در مسجد شجره می‌خواهد برای حج تمتع احرام ببندد، باید این طور نیت کند: «احرام می‌بندم برای عمره‌ای که بعد از آن حج تمتع به جا آورم»؛ ولی اگر فقط بگوید: «احرام می‌بندم برای عمره تمتع» یا بگوید: «احرام می‌بندم برای عمره‌ای که بعدش حج افراد به جا آورم» یا بگوید: «احرام می‌بندم برای عمره‌ای که بعدش یا حج تمتع به جا آورم یا حج افراد» صحیح نیست.

در این بخش دو مطلب بحث می‌شود:

یک: مراد از نیت.

دو: دلیل این شرط.

آیا مراد از نیت، نیت احرام است یا همان طور که حضرت امام و صاحب عروة، فرمودند، مراد نیت نوع حج است، یعنی همان موقع احرام برای عمره تمتع، حج تمتع را نیز در نظر بگیرد؟

شهید اول در الدروس فرموده‌اند که مقصود از نیت، نیت احرام است؛[7] یعنی برای احرام بستن نیت کند و قصد قربت داشته باشد؛ ولی صاحب مدارک به ایشان اشکال کرده و پس از بیان اینکه شهید اول، نیت را نیز به عنوان واجبات رکنی حج بر می‌شمارد، می‌فرماید:

لا وجه لذكرها على الخصوص فإن نية سائر الأركان كذلك.[8]

دلیلی برای ذکر نیت به صورت جداگانه نیست، چرا که نیت بقیه ارکان نیز اینچنین است.

یعنی همان طور که طواف و وقوف و بقیه واجبات، نیاز به نیت دارند، احرام نیز نیت لازم دارد و اصلا هیچ عمل عبادی بدون نیت صحیح نیست.

بنا بر این، مقصود از نیت همان نیت حج تمتع است، یعنی باید نوع حج را هنگام احرام تعیین کند. شیخ طوسی در الخلاف می‌فرماید:

نية التمتع لا بد منها. و للشافعي فيه وجهان، أحدهما: شرط. و الثاني: لا يفتقر إلى النية. دليلنا: قوله تعالى ﴿وَ مٰا أُمِرُوا إِلّٰا لِيَعْبُدُوا اللّٰهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾[9] و التمتع عبادة، و لا تكون العبادة، و لا تكون العبادة على وجه الإخلاص إلا بالنية. و أيضا فلا خلاف انه إذا نوى، أن تمتعه صحيح، و إذا لم ينو لا دليل على صحته.[10]

راهی جز این نیست که [موقع احرام برای عمره] نیت تمتع کند؛ ولی شافعی در اینجا دو نظر دارد: یکی اینکه نیت تمتع کردن شرط است، دوم اینکه احتیاجی به نیت نیست. دلیل ما [اولا] این آیه است که فرموده: «و به آنها دستورى داده نشده بود جز اين‌كه خدا را بپرستند و دين خود را براى او خالص كنند» [ثانیا] حج تمتع، عبادت است و عبادت و نیز خالص بودن آن نخواهد بود، مگر با نیت. [ثالثا] همچنین در اینکه اگر نیت تمتع کند، حج تمتع او صحیح است، اختلافی نیست، اما اگر نیت تمتع نکند، دلیلی بر صحتش وجود ندارد.

البته در استدلال اول ایشان که به آیه شریفه استدلال نمودند، اشکالی است و آن اینکه اخلاص در عبادت که در این آیه اشاره شده، ظاهراً در مقابل، عبادت شرک‌آمیز است، چه اینکه در جای دیگر فرموده: ﴿حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ﴾،[11] بنا بر این، بحث نیت مطرح نیست، بلکه بحث توحید است.

به هر حال، در اینکه هنگام احرام، نیتِ حج تمتع لازم است، شکی نیست، دلیل آن نیز علاوه بر آنچه گفته شد این است که:

اولاً حج عبادتی است که دارای سه نوع مختلف است و تعیین یک نوع آن، جز با نیت میسر نیست. اگر نیت نباشد، از کجا معلوم شود که حج تمتع را می‌خواهد انجام دهد؟

ثانیاً روایت صحیحه نیز برای اثبات این مطلب داریم، می‌فرماید:

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِه‌] عَنْهُ (مُوسَى بْنِ الْقَاسِم‌) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع كَيْفَ أَصْنَعُ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أَتَمَتَّعَ فَقَالَ لَبِّ بِالْحَجِّ وَ انْوِ الْمُتْعَةَ فَإِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ طُفْتَ بِالْبَيْتِ وَ صَلَّيْتَ الرَّكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ وَ سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَصَّرْتَ فَنَسَخْتَهَا وَ جَعَلْتَهَا مُتْعَةً.[12]

«بزنطی» می‌گوید:

از امام رضا (علیه السّلام) پرسیدم: وقتی بخواهم حج تمتع انجام دهم، چه کار کنم؟ فرمود: برای حج لبیک بگو و نیت تمتع کن، هنگامی که وارد مکه شدی، خانه خدا را طواف می‌کنی و دو رکعت نماز پشت مقام می‌خوانی و بین صفا و مروة سعی می‌کنی و تقصیر می‌کنی، در این صورت، آن را تمام می‌کنی و عمره تمتع قرارش می‌دهی.

در این روایت، تصریح شده که هنگام احرام و لبیک گفتن باید، نیت تمتع کند.

حکم حج تمتع بعد از عمره مفرده در اشهر حج

حضرت امام در بحث شرط نیت، به همین مقدار اکتفا نموده و از اینجا سراغ شرط دوم می‌روند؛ ولی صاحب عروة بعد از آنکه نیت حج تمتع را شرط دانست، مطلبی را بیان نموده که از مسائل مورد ابتلا است، لذا ما نیز در اینجا آن را بحث می‌کنیم و آن این است که اگر کسی در اشهر حج، عمره مفرده انجام دهد، آیا می‌تواند به دنبال عمره مفرده، حج تمتع نیز انجام دهد، یعنی می‌تواند عمره مفرده خود را به عنوان عمره تمتع قرار دهد یا اینکه باید برای انجام حج تمتع، دوباره عمره تمتع به جا آورد؟

این مسئله مهم و مورد ابتلایی است، خصوصا برای کسانی که زودتر از کاروان‌های حج برای انجام امور مربوطه به مکه می‌روند. آنها معمولا در ماه شوال یا ذی‌قعده که از ماه‌های حج‌اند، می‌روند و برای اینکه مرهون انجام حج تمتع نباشند و بتوانند هر وقت بخواهند از مکه خارج شوند، به جای عمره تمتع، عمره مفرده انجام می‌دهند. آیا این افراد که تا ایام حج هم در مکه حضور دارند، می‌توانند حج تمتع را انجام دهند یا خیر؟

گفتنی است اگر کسی در غیر ماه‌های حج، عمره مفرده انجام دهد، بدون شک نمی‌تواند با آن عمره، حج تمتع انجام دهد، کما اینکه در مسئله اول عروة به این مطلب تصریح شده است، اما در اینجا بحث در این است که در ماه‌های حج با نیت عمره مفرده وارد مکه شده است.

عبارت عروة در اینجا چنین است:

أحدها: النيّة بمعنى قصد الإتيان بهذا النوع من الحجّ حين الشروع في إحرام العمرة، فلو لم ينوه أو نوى غيره أو تردّد في نيّته بينه و بين غيره لم يصحَّ، نعم في جملة من الأخبار أنّه لو أتى بعمرة مفردة في‌ أشهر الحجّ جاز أن يتمتّع بها، بل يستحبّ ذلك إذا بقي في مكّة إلى هلال ذي الحجّة، و يتأكّد إذا بقي إلى يوم التروية بل عن القاضي وجوبه حينئذٍ و لكنّ الظاهر تحقّق الإجماع على خلافه.[13]

شرط اوّل: نيّت است، يعنى انجام اين نوع حج را در وقت شروع در احرام عمره، قصد نمايد. بنابراين اگر آن را قصد ننمايد يا نيت غير آن را بكند يا در نيتش بين آن و بين غير آن مردّد باشد، حجش صحيح نيست، بله در برخی از روایات آمده که اگر در ماه‌های حج، عمره مفرده انجام دهد، می‌تواند با همان حج تمتع را نیز انجام دهد، بلکه اگر [بعد از انجام عمره مفرده] تا ابتدای ماه ذی‌حجه در مکه بماند، مستحب است، با همان عمره، حج تمتع را به جا آورد؛ و این استحباب مؤکد می‌شود هنگامی که تا روز «ترویه» در مکه بماند، بلکه قاضی ابن برّاج، انجام حج تمتع را در این صورت واجب دانسته‌ است؛ ولی ظاهرا اجماع علما بر خلاف این سخن است.

قبل از آنکه روایات مورد اشاره را بخوانیم با برخی از اقوال در این باره آشنا می‌شویم.

اقوال فقها

شیخ طوسی در النهایة فرموده است:

إن دخل مكّة بالعمرة المفردة في أشهر الحجّ، جاز له أن يقضيها، و يخرج الى بلده أو أيّ موضع شاء. و الأفضل له أن يقيم حتى يحجّ، و يجعلها متعة. و إذا دخلها بنيّة التّمتّع، لم يجز له أن يجعلها مفردة، و أن يخرج من مكّة، لأنّه صار مرتبطا بالحجّ.[14]

اگر در ماه‌های حج با نیت عمره مفرده وارد مکه شود، جایز است بعد از اتمام آن، از مکه به شهرش یا هر جای دیگری که خواست، برود، هرچند بهتر آن است که در مکه بماند و با تبدیل عمره مفرده‌اش به عمره تمتع، حج تمتع را انجام دهد. اما اگر با نیت عمره تمتع وارد مکه شود، نمی‌تواند آن را به عمره مفرده تبدیل کند و از مکه خارج شود، چرا که در این صورت با حج تمتع مرتبط شده [و تا حج تمتع را انجام ندهد، حق خروج از مکه را ندارد].

ابن ادریس در السرائر نیز دقیقا همین مطلب را بیان نموده است.[15]

علامه حلی نیز در قواعد فرموده:

لو اعتمر متمتعا لم يجز له الخروج من مكة قبل الحج؛ و لو اعتمر مفردا في أشهر الحج استحب له الإقامة ليحج و يجعلها متعة.[16]

اگر عمره تمتع انجام دهد، حق خروج از مکه را قبل از انجام حج ندارد؛ ولی اگر در ماه‌های حج عمره مفرده انجام دهد، مستحب است که در مکه بماند تا حج را انجام دهد و عمره مفرده‌اش را عمره تمتع قرار دهد.

صاحب مدارک نیز فرموده: روایات بر جواز چنین کاری دلالت دارد.[17]

بنا بر این، از نظر این بزرگان، نه تنها جایز است؛ بلکه آنها فتوا به استحباب داده‌اند، فقط قاضی ابن براج است که در المهذب با یک شرط آن را واجب دانسته است، می‌فرماید:

من اعتمر عمرة ـ غير متمتع بها الى الحج ـ في شهور الحج ثم أقام بمكة إلى ان أدرك يوم التروية كان عليه ان يحرم بالحج و يخرج إلى منى و يفعل ما يفعله الحاج و يصير بعد ذلك متمتعا فان اعتمر في أشهر الحج لم يلزمه ذلك.[18]

کسی که در ماه‌های حج، عمره مفرده انجام دهد و در مکه بماند تا روز ترویه را درک کند، باید برای حج تمتع محرم شود و مانند بقیه حاجی‌ها به منا برود و بقیه مناسک را انجام دهد و در این صورت، عمره مفرده او تبدیل به عمره تمتع می‌گردد، البته اگر در ماه‌های حج عمره مفرده انجام دهد، لازم نیست حتما تا روز ترویه در مکه اقامت کند.

بنا بر این، ظاهرا در اصل جواز این کار یعنی جواز انجام حج تمتع با عمره مفرده‌ای که در اشهر حج انجام شده، بحثی نیست، زیرا روایاتی داریم که بر آن دلالت دارد و در ادامه می‌خوانیم.

روایات

روایات وارده درباره عمره‌ای که در ماه‌های حج انجام شده، به پنج دسته تقسیم می‌شوند. این روایات را که اکثرشان به لحاظ سندی قابل قبول هستند، می‌خوانیم تا به جمع‌بندی آنها برسیم.

دسته اول

دسته اول روایاتی است که بر جواز خروج از مکه بعد از انجام عمره مفرده‌ای که در اشهر حج انجام شده، دلالت دارند. دو روایت در این دسته جای می‌گیرد:

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى أَهْلِهِ.[19]

«عبدالله بن سنان» از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:

عمره مفرده در ماه‌هاى حج، اشكالى ندارد. سپس [شخص‌] به سوى خانواده خود برمى‌گردد.

روایت دوم

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ‌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ خَرَجَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ مِنْ عَامِهِ ذَلِكَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَيْسَ عَلَيْهِ دَمٌ...[20]

«ابراهيم بن عمر يمانى» می‌گوید:

از امام صادق (علیه السّلام) درباره مردى پرسیدم که در ماه‌هاى حج به عمره آمده و سپس به شهر خود باز می‌گردد؟ فرمود: اشكال ندارد و اگر در همان سال حج بگزارد كه حجّ افراد (بدون عمره) مى‌شود، قربانى لازم ندارد...

دسته دوم

دسته دوم روایاتی است که بر لزوم اقامت در مکه بعد از انجام چنین عمره‌ای، دلالت دارند.

روایت اول

در روایت چهارم این باب آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُعْتَمِرِ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ قَالَ هِيَ مُتْعَةٌ.[21]

«یعقوب بن شعیب» می‌گوید:

از امام صادق (علیه السّلام) درباره کسی که در ماه‌های حج عمره [مفرده] انجام داده پرسیدم، فرمود: عمره او عمره تمتع است.

مراد از «المعتمر» کسی است که عمره مفرده انجام داده، زیرا اگر مراد عمره تمتع باشد جای سؤال نیست، چون در ماه‌های حج عمره تمتع انجام داده و مشکلی نیست. پس معلوم می‌شود، عمره او عمره مفرده بوده و امام (علیه السّلام) نیز می‌فرماید: عمره او عمره تمتع است، یعنی باید تا وقتی حج تمتع را انجام دهد، در مکه بماند.

روایت دوم

این روایت، روایت هفتم این باب است، می‌فرماید:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: سَأَلَهُ أَبُو بَصِيرٍ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَمَّنْ أَهَلَّ بِالْعُمْرَةِ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ لَهُ أَنْ يَرْجِعَ قَالَ لَيْسَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ عُمْرَةٌ يَرْجِعُ مِنْهَا إِلَى أَهْلِهِ وَ لَكِنَّهُ يَحْتَبِسُ بِمَكَّةَ حَتَّى يَقْضِيَ حَجَّهُ لِأَنَّهُ إِنَّمَا أَحْرَمَ لِذَلِكَ.[22]

«علی بن ابی حمزه بطائنی» می‌گوید:

من حاضر بود که «ابو بصیر» از ایشان [امام صادق (علیه السّلام)] درباره کسی که در ماه‌های حج به نیت عمره [مفرده] محرم شده، پرسید که آیا می‌تواند [بعد از انجام عمره] از مکه بازگردد؟ فرمود: در ماه‌های حج، انجام عمره‌ای که بتواند پس از آن نزد خانواده‌اش برگردد، جایز نیست؛ پس باید در مکه بماند تا حج تمتع‌اش را انجام دهد، چرا که [در واقع] برای تمتع محرم شده است.

روایت سوم

در روایت هشتم این باب نیز آمده است:

وَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: أَخْبَرَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع فِي عَشْرٍ مِنْ شَوَّالٍ فَقَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُفْرِدَ عُمْرَةَ هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ لَهُ أَنْتَ مُرْتَهَنٌ بِالْحَجِّ الْحَدِيثَ.[23]

«موسی بن قاسم» می‌گوید:

یکی از شیعیان برایم نقل کرد که از امام باقر (علیه السّلام) در دهه اول ماه شوال پرسیدم: می‌خواهم در این ماه عمره مفرده انجام دهم، [جایز است؟] فرمود: تو در گرو حج تمتع هستی... [یعنی عمره تو عمره تمتع است و باید حج تمتع را نیز انجام دهی].

صاحب وسائل ذیل این روایت می‌نویسد:

أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى مَنْ أَرَادَ أَنْ يُفْرِدَ الْعُمْرَةَ بَعْدَ مَا نَوَى التَّمَتُّعَ بِهَا لِمَا مَرَّ.[24]

شیخ طوسی آن را این طور حمل کرده که وی می‌خواسته با احرامی که به نیت تمتع انجام داده بوده، عمره مفرده انجام دهد.

دسته سوم

در این دسته و دسته بعدی، یک روایت جای دارد. روایت این دسته بر این دلالت دارد که اگر بعد از انجام عمره مفرده‌ای که در اشهر حج انجام شده تا اول ذی‌حجه در مکه بماند، حق خروج از مکه را ندارد. در روایت ششم این باب می‌فرماید:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ إِسْحَاقَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ بِعُمْرَةٍ فَأَقَامَ إِلَى هِلَالِ ذِي الْحِجَّةِ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَحُجَّ مَعَ النَّاسِ.[25]

«عمر بن یزید» از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:

کسی که به نیت عمره [مفرده] وارد مکه شود و تا ابتدای ماه ذی‌حجه در آنجا بماند، نمی‌تواند از آنجا خارج شود تا اینکه با بقیه مردم حج تمتع انجام دهد.

دسته چهارم

در دسته چهارم، روایتی است که دلالت می‌کند اگر بعد از انجام چنین عمره‌ای «یوم الترویة» را درک کند، نمی‌تواند از مکه خارج شود. در روایت نهم این باب آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اعْتَمَرَ عُمْرَةً مُفْرَدَةً فَلَهُ أَنْ يَخْرُجَ إِلَى أَهْلِهِ مَتَى شَاءَ إِلَّا أَنْ يُدْرِكَهُ خُرُوجُ النَّاسِ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ.[26]

«عمر بن یزید» از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:

کسی که عمرده مفرده انجام داده، می‌تواند هر وقت که خواست، از مکه نزد خانواده‌اش برگردد، مگر آنکه خروج مردم [به سمت منا] را در روز هشتم، درک کند [که در این صورت باید حج تمتع را انجام دهد، بعد خارج شود].

ظاهراً مستند قول قاضی ابن برّاج همین روایت صحیحه است که دلالتش نیز روشن است.

دسته پنجم

روایاتی که در این دسته جای دارند، دلالت دارند که حتی در «یوم الترویة» نیز خروج از مکه جایز است و در واقع با روایتی که در دسته قبلی آمده بود، در تعارض‌اند.

روایت اول

این روایت، بخش دوم از روایت دوم این باب است که بخش اول آن را در دسته اول خواندیم. می‌فرماید:

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ‌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع [قال:] إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع خَرَجَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ كَانَ مُعْتَمِراً.[27]

«ابراهيم بن عمر يمانى» از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:

حسين بن على (علیه السّلام) روز تَرويه از مكّه به سوى عراق بيرون آمد، در حالى كه براى عمره به مكّه آمده بود.

طبق این روایت، کسی که به نیت عمره به آمده باشد، حتی با درک روز هشتم ذی‌حجه، می‌تواند بدون انجام حج تمتع، از مکه خارج شود.

روایت دوم

در روایت سوم این باب نیز آمده است:

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ افْتَرَقَ الْمُتَمَتِّعُ وَ الْمُعْتَمِرُ فَقَالَ إِنَّ الْمُتَمَتِّعَ مُرْتَبِطٌ بِالْحَجِّ وَ الْمُعْتَمِرَ إِذَا فَرَغَ مِنْهَا ذَهَبَ حَيْثُ شَاءَ وَ قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَيْنُ ع فِي ذِي الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ يَرُوحُونَ إِلَى مِنًى وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِي ذِي الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا يُرِيدُ الْحَجَّ.[28]

«معاوية بن عمّار» در این روایت صحیحه می‌گوید: به امام صادق (علیه السّلام) گفتم:

چگونه ميان [عمره‌] تمتّع و مفرده فرق بگذارم؟ فرمود: عمره تمتّع به حج مرتبط است [و عمره‌گزار تا زمان حج بايد در مكّه بماند]؛ ولى عمره مفرده چون تمام شد، عمره‌گزار مى‌تواند به هر كجا برود و حسين بن على (علیه السّلام) در ذى‌حجّه، عمره گزارد و سپس، روز تَرويه به سوى عراق رفت، در حالى كه مردم به سوى مِنا مى‌رفتند و عمره [مفرده‌] در ذى‌حجّه براى كسى كه اراده حج ندارد، اشكالى ندارد.

وقتی امام صادق (علیه السّلام) به فعل امام حسین(علیه السّلام) استدلال می‌کند، معلوم می‌شود، فعل اضطراری یا تقیه‌ای نبوده است.

جمع‌بندی این روایات در جلسه آینده مطرح می‌شود.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[1] . الصحيفة السجّاديّة، دعای 20.
[2] . سوره نمل: آیه 62.
[3] . التوحيد، شیخ صدوق (381 ق)، ص231 ح5.
[4] . ربيع الأبرار، زمخشری (538 ق)، ج1 ص663.
[5] . موسوعة الإمام الخوئي (1413 ق)، ج‌27، ص: 180.
[6] . تحرير الوسيلة، امام خمینی (1409 ق)، ج‌1، ص: 406.‌.
[7] . «المراد بالنيّة نيّة الإحرام» الدروس الشرعية في فقه الإمامية‌، شهید اول (786 ق)، ج1، ص: 339.
[8] . مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام، موسوی عاملی (1009 ق)، ج‌7، ص: 240‌.
[9] . سوره بینه، آیه 5.
[10] . الخلاف، شیخ طوسی (460 ق) ج‌2، ص: 271.
[11] . سوره حج، آیه 31.
[12] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌12، ص: 352، ابواب الإحرام، ب22، ح4 (ط آل‌البیت).
[13] . العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق)، ج‌4، ص: 610.
[14] . النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، شیخ طوسی (460 ق) ص: 280.
[15] . ر. ک: السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى‌، ابن ادریس حلی (598 ق)، ج1، ص: 633.
[16] . قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، علامه حلی (726 ق)، ج‌1، ص: 452.
[17] . مدارك الأحكام في شرح عبادات شرائع الإسلام‌، موسوی عاملی (1009 ق)، ج8، ص: 463.
[18] . المهذب (لابن البراج ـ 481 ق)، ج‌1، ص: 272.
[19] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 310، ابواب العمرة، ب7، ح1 (ط آل‌البیت).
[20] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 310، ابواب العمرة، ب7، ح2 (ط آل‌البیت).
[21] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 311، ابواب العمرة، ب7، ح4 (ط آل‌البیت).
[22] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 312، ابواب العمرة، ب7، ح7 (ط آل‌البیت).
[23] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 312، ابواب العمرة، ب7، ح8 (ط آل‌البیت).
[24] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 312 (ط آل‌البیت).
[25] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 312، ابواب العمرة، ب7، ح6 (ط آل‌البیت).
[26] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 313، ابواب العمرة، ب7، ح9 (ط آل‌البیت).
[27] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 310، ابواب العمرة، ب7، ح2 (ط آل‌البیت).
[28] . وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج14، ص: 311، ابواب العمرة، ب7، ح3 (ط آل‌البیت).