درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

96/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

مصونیت از کسالت در عبادت (1)

و لا تَبتَلِيَنّي بِالكَسَلِ عَن عِبادَتِك‌.[1]

در فراز قبلی که مقدمه‌ای برای این فراز است، از خداوند سبحان اینگونه درخواست شد که «خدایا! بیشترین نیروی خود را هنگام خستگی به من عنایت کن». گفتیم این جمله اشاره به آیات پایانی سوره انشراح دارد که خطاب به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید:

﴿فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى‌ رَبِّكَ فَارْغَب﴾[2]

پس چون فراغت يافتى، به طاعت بکوش و با اشتياق، به سوى پروردگارت روى آور.

پس، درخواست تقویت نیرو هنگام خستگی برای آن است که انسان دچار تنبلی نشود و بتواند در همان وقت، خدا را با اشتیاق عبادت کند، از این رو؛ در این فراز چنین طلب شده که «خدایا! مرا به تنبلى در عبادتت‌ گرفتار مکن».

«کسالت» در زبان فارسی گاه برای بیان بیماری و ناخوشی به کار می‌رود؛ ولی در زبان عربی به معنای تنبلی و کاهلی است. خلیل بن احمد می‌نویسد:

کَسِل کَسلاً: تَثاقلٌ عمّا لا ينبغي.[3]

کسل، یعنی بی‌حالی و پس ماندن از امری که سستى در آن شایسته نیست.

نکته اول در تبیین این فراز این است که در روایات برای انسان تنبل نشانه‌هایی بیان شده است، از جمله آنها این سه علامت است که لقمان به فرزندش گوشزد نموده است:

لِلكَسلانِ‌ ثَلاثُ‌ عَلاماتٍ: يَتَوانى حَتّى يُفَرِّطَ، و يُفَرِّطُ حَتّى يُضَيِّعَ، و يُضَيِّعُ حَتّى يَأثَمَ.[4]

كاهل (تنبل) سه نشانه دارد: به قدرى سستى مى‌كند كه كوتاهى مى‌نمايد، و چنان كوتاهى مى‌كند تا ضايع مى‌سازد، و آن چنان ضايع مى‌سازد كه مرتكب گناه مى‌شود.

بنا بر این، سرانجام تنبلی، گناه و معصیت است، زیرا انسان تنبل نخست، توانی می‌کند یعنی آنقدر در انجام کارها اهمال می‌کند که دچار کندی و تفریط می‌شود، سپس کوتاهی او به جایی می‌رسد که دیگر اصل کار را فروگذار می‌کند و در نهایت، این عملش تبدیل به گناه می‌شود؛ به همین جهت، در روایات، مکرر نسبت به این خصلت ناپسند، هشدار داده شده است. امام کاظم (علیه السّلام) طبق نقل می‌فرماید:

إِياك وَ الْكسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يمْنَعَانِك‌ من‌ حَظَّك‌ من الدُّنْيا وَ الْآخِرَة.[5]

از تنبلى و بى‌حوصلگى دورى كن؛ كه این دو خصلت، تو را از بهره دنيا و آخرتت باز مى‌دارند.

و در روایت دیگری از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چنین نقل شده است:

التَّواني سَجِيَّةُ النَّوكى‌.[6]

اهمالكارى، ويژگى ابلهان است.

انسان زیرک و باهوش، نه نسبت به امور دنیوی خود سستی می‌کند و نه در کارهای مربوط به آخرتش کاهلی می‌کند.

بحث فقهی

موضوع: اقسام حج (1)

یادآوری

پس از بررسی مسائل مربوط به اقسام عمره، از اینجا وارد مسائل مربوط به اقسام حج می‌شویم. حضرت امام به تبع صاحب عروة، ابتدا مقدمه‌ای را درباره اقسام حج بیان نموده و سپس ضمن چهار مسئله، مباحث مربوط به آن را بیان می‌نمایند.

القول فی اقسام الحج

حضرت امام در این مقدمه چند فرع را مطرح کرده‌اند که به بررسی آنها می‌پردازیم.

فرع اول

متن تحریر الوسیلة چنین است:

هي ثلاثة: تمتع و قران و إفراد، و الأول فرض من كان بعيدا عن مكة، و الآخران فرض من كان حاضرا أي غير بعيد.[7]

حج سه قسم است: «تمتع» و «قران» و «افراد». اولى بر كسى كه از مكه دور است واجب است و دو تاى ديگر بر كسى كه حاضر است، يعنى دور نيست، واجب است.

صاحب عروة نیز در این باره می‌نویسد:

هي ثلاثة بالإجماع و الأخبار: تمتّع و قِران و إفراد، و الأوّل فرض من كان بعيداً عن مكّة، و الآخران فرض من كان حاضراً، أي غير بعيد.[8]

بر اساس اجماع و روایات، حج سه قسم است: «تمتع» و «قران» و «افراد». اولى بر كسى كه از مكه دور است واجب است و دو تاى ديگر بر كسى كه حاضر است، يعنى دور نيست، واجب است.

ادله سه قسم بودن حج

مسئله سه قِسم بودن حج، همان طور که صاحب عروة فرمود، اجماعی است و علاوه بر روایاتی که در ادامه خواهد آمد، از آیه 196 سوره بقره نیز قابل برداشت است که می‌فرماید:

﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ... فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ...‌﴾.[9]

از آنجا که بین حج و عمره فاصله‌ای است که حاجی می‌تواند از آنچه بر او به خاطر احرام حرام بوده، بهره ببرد، به این نوع از حج، حج تمتع گفته می‌شود، چه اینکه به قسم دیگر حج از آن جهت که بدون عمره تمتع انجام می‌شود، حج «افراد» گفته می‌شود و در این صورت اگر شخص، قربانی را همراه خود قرین کند و ببرد به آن حج «قران» گویند.

طبق آیه فوق، وظیفه کسی که حج تمتع انجام می‌دهد این است که بعد از اتمام بخش معظم حج، یعنی بعد از اعمال منا و در روز عید، هر قدر از قربانی که برایش میسر است، بدهد، یعنی اگر بتواند شتر و اگر بتواند گاو یا گوسفند ذبح کند؛ و اگر قربانی نیافت یا پولش را نداشت، باید به جای آن سه روز از ایام حج و هفت روز پس از بازگشت، روزه بگیرد که روی هم ده روز کامل می‌شود. سپس می‌فرماید: این حج تمتع با این شرائطی که بیان شد برای کسی است که اهلش در مسجد الحرام، یعنی مکه ساکن نیست. در این که مراد از «حاضری المسجد الحرام» چیست، به تفصیل بحث خواهیم کرد.

بنا بر این، طبق ظاهر آیه، وظیفه کسی که اهل مکه نیست و از راه دور وارد می‌شود، حج تمتع است و مفهومش این است که کسی که اهل مکه است، وظیفه‌اش حج تمتع نیست؛ بلکه طبق روایات باید حج قران یا افراد انجام دهد.

روایات

در باب اول از ابواب اقسام الحج، سه روایت در این باره آمده است. عنوان باب چنین است:

بَابُ أَنَّ الْحَجَّ ثَلَاثَةُ أَقْسَامٍ تَمَتُّعٌ وَ قِرَانٌ وَ إِفْرَادٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا عَلَى أَحَدِهَا‌.[10]

بابی در اینکه حج سه قسم است: تمتع، قران و افراد و حج صحیح نیست مگر بر طبق یکی از این سه قسم.

روایت اول

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْحَجُّ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ حَجٌّ مُفْرَدٌ وَ قِرَانٌ وَ تَمَتُّعٌ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ وَ بِهَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْفَضْلُ فِيهَا وَ لَا نَأْمُرُ النَّاسَ إِلَّا بِهَا.[11]

«معاویة بن عمار» در این روایت صحیح السند می‌گوید:

از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که می‌فرمود: حج بر سه گونه است: حج مفرد و قران و حج به اضافه تمتع به عمره که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آن دستور داده و همان فضیلت دارد و ما مردم را به همین نوع دستور می‌دهیم.

روایت دوم

وَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ] عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَجُّ عِنْدَنَا عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ حَاجٍّ مُتَمَتِّعٍ وَ حَاجٍّ مُفْرِدٍ سَائِقٍ لِلْهَدْيِ وَ حَاجٍّ مُفْرِدٍ لِلْحَجِّ.[12]

راویانی که در سند این روایت هستند همه خوب هستند مگر «منصور الصیقل» که گفته شده دروغ‌گو است، به همین جهت، روایت ضعیف است. وی می‌گوید:

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: حج نزد ما سه نوع است: حج همراه عمره تمتع و حج افراد با قربانی و حج افراد خالص [یعنی بدون عمره و قربانی].

روایت سوم

وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْحَاجُّ عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ رَجُلٍ أَفْرَدَ الْحَجَّ وَ سَاقَ الْهَدْيَ وَ رَجُلٍ أَفْرَدَ الْحَجَّ وَ لَمْ يَسُقِ الْهَدْيَ وَ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ.[13]

این روایت که شیخ صدوق آن را در خصال نقل کرده، از نظر ما دارای سند صحیحی است، زیرا همان طور که گذشت، در این گونه اسناد «علی بن ابی حمزة بطائنی» در زمان سلامت عقیده روایت را نقل کرده است، علاوه بر آن «بزنطی» هم از او هم از «زرارة» آن را روایت کرده است. طبق این رویات امام باقر (علیه السّلام) می‌فرماید:

حاجی بر سه گونه است: فردی که حج تنها انجام می‌دهد و قربانی را با خود می‌برد [حج قران] و کسی که حج تنها انجام می‌دهد و قربانی را با خود نمی‌برد [حج افراد] و کسی که حج به اضافه عمره تمتع انجام می‌دهد [حج تمتع].

این سه روایت در باب اول آمده بود و هر سه بر سه قسم بودن حج دلالت داشتند. یک روایت نیز از باب دوم از همین ابواب می‌خوانیم. عنوان این باب که در آن 38 روایت آمده، چنین است:

بَابُ كَيْفِيَّةِ أَنْوَاعِ الْحَجِّ وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْكَامِهَا‌.[14]

بابی در چگونگی انجام انواع حج و برخی از احکام آن.

روایت چهارم

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعَبَّاسِ وَ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي الْقَارِنِ لَا يَكُونُ قِرَانٌ إِلَّا بِسِيَاقِ الْهَدْيِ وَ عَلَيْهِ طَوَافٌ بِالْبَيْتِ وَ رَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْيٌ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ طَوَافٌ بَعْدَ الْحَجِّ وَ هُوَ طَوَافُ النِّسَاءِ وَ أَمَّا الْمُتَمَتِّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَعَلَيْهِ ثَلَاثَةُ أَطْوَافٍ بِالْبَيْتِ وَ سَعْيَانِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ... وَ أَمَّا الْمُفْرِدُ لِلْحَجِّ فَعَلَيْهِ طَوَافٌ بِالْبَيْتِ وَ رَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَعْيٌ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ طَوَافُ الزِّيَارَةِ وَ هُوَ طَوَافُ النِّسَاءِ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ هَدْيٌ وَ لَا أُضْحِيَّةٌ.

«معاویة بن عمار» از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که در مورد «قارن» فرمود:

در حج قران باید قربانی را همراه ببرد و باید طواف و نماز طواف و سعی انجام دهد و سپس طواف نساء را انجام دهد، اما در حجی که با عمره تمتع انجام می‌شود، باید سه طواف [حج، نساء، عمره] و دو سعی انجام دهد... و در حج افراد باید طواف و نماز طواف و سعی انجام دهد و طواف زیارت که همان طواف نساء است را نیز باید انجام دهد، اما بر عهده او نیست که قربانی کند.

در این روایت نیز ضمن بیان اختلاف اعمال انواع حج، آن را به سه قسم تقسیم نموده است.

بنا بر این، در سه قسم بودن حج و اینکه حج تمتع وظیفه شخص نائی و دو حج دیگر وظیفه شخص حاضر است، اختلافی نیست، چه اینکه همه فقها قبول دارند که اگر شخص نائی، حج قران یا افراد را انجام دهد، مجزی نیست؛ ولی در میان فقها عده کمی هستند که بر خلاف مشهور می‌گویند: اگر شخص حاضر، حج تمتع انجام دهد نیز کافی است و حجة الاسلام از عهده او ساقط است، یکی از آنها شیخ طوسی است.

فرمایش آیت الله خویی

آیت الله خویی نظر شیخ را اینچنین بیان کرده‌اند:

إنّ المشهور تعين القرآن أو الإفراد على الحاضر و عدم إجزاء التمتّع عنهما كما هو المستفاد من الآية الشريفة و النصوص المتضافرة خصوصاً المفسرة منها للآية للدلالة على أنّ التمتّع ليس وظيفة للحاضر، بل لم ينقل الخلاف من أحد إلّا عن الشيخ و ابن سعيد فقد نسب إليهما جواز التمتّع للحاضر أيضا.[15]

مشهور فقها وظیفه حاضر را فقط حج قران یا افراد دانسته‌اند و انجام حج تمتع به جای آن دو را برای او کافی ندانسته‌اند، و این حکمی است که از آیه شریفه و نصوص فراوان خصوصاً روایاتی که در تفسیر آیه وارد شده است، استفاده می‌شود، زیرا بر این دلالت دارند که تمتع وظیفه حاضر نیست؛ علاوه بر آن، در این حکم، نظر مخالفی نقل نشده مگر از شیخ طوسی و ابن سعید که به آنها نسبت داده‌اند که حاضر نیز می‌تواند حج تمتع به جا آورد.

از جمله روایاتی که در تفسیر آیه شریفه وارد شده، این روایت است که می‌فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ وَ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ وَ لَا لِأَهْلِ مَرٍّ وَ لَا لِأَهْلِ سَرِفٍ مُتْعَةٌ‌ وَ ذَلِكَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ﴾.[16]

امام صادق (علیه السّلام) فرمود:

نه برای اهل مکه و نه برای اهل مرّ و نه اهل سرف، حج تمتع نیست و این بدلیل این سخن خدای عز و جل است که فرمود: اين [حكم] براى‌ كسى است كه خانواده‌اش ساكن مكّه نباشند.

طبق این روایت و آیه شریفه، حج تمتع وظیفه بادی است؛ ولی وظیفه حاضر نیست؛ در نتیجه وظیفه حاضر حج قران یا افراد است، زیرا بر هر شخص یک نوع از انواع حج واجب است. بنا بر این، اگر حاضر حج تمتع انجام دهد، مجزی نخواهد بود، ولی شیخ طوسی انجام تمتع برای حاضر را نیز جایز و مجزی دانسته است.

آیت الله خویی در ادامه، دلیل این نظریه را بیان و آن را ردّ نموده‌ است. متن فرمایش ایشان چنین است:

و ربّما يستدل لهما بأن التمتّع لا ينقص عن القرآن و الإفراد بل المتمتع يأتي بصورة الإفراد و زيادة، و لا ينافيه زيادة العمرة قبله. و لا يخفى غرابة هذا الاستدلال، لأنّ حج التمتّع مغاير و مباين للقسمين الآخرين و إن كان التمتّع مشتركاً معهما في جملة من الأحكام، و لا دليل على إجزاء التمتّع عنهما بعد ما كانت وظيفة الحاضر القرآن أو الإفراد و عدم مشروعية التمتّع في حقّه، فما نسب إليهما من جواز التمتّع للحاضر اختياراً لا يمكن المساعدة عليه بوجه.[17]

و چه بسا برای نظریه شیخ طوسی و ابن سعید اینگونه استدلال شده است که تمتع چیزی از قران و افراد کم ندارد، بلکه کسی که حج تمتع انجام می‌دهد، همان حج افراد را انجام می‌دهد همراه با عملی اضافه [که همان عمره‌ای است که بعد از حج انجام می‌دهد] و این با انجام عمره قبل از حج منافات و فرقی ندارد. ولی ضعف و غرابت این دلیل پوشیده نیست، زیرا حج تمتع مغایر و مباین با دو قسم دیگر حج است، اگر چه حج تمتع با قران و افراد در برخی از احکام مشترک است؛ ولی این دلیل نمی‌شود که انجام تمتع به جای آن دو کفایت کند، بعد از اینکه معلوم شد که وظیفه حاضر انجام حج قران یا افراد است و انجام تمتع در حق او مشروع نیست، بنا بر این، آنچه به آن دو نسبت داده شده که انجام تمتع توسط حاضر از روی اختیار جایز است، دلیلی ندارد.

ظاهراً آیت الله خویی فرمایش شیخ طوسی را ملاحظه نکرده‌اند، زیرا اولا می‌فرمایند: «يستدل لهما» در حالی که خود شیخ دلیل آورده است، ثانیاً دلیل شیخ در کتاب‌هایش فقط این دلیلی که گفته شد، نیست؛ بلکه دلیل دیگری نیز دارد که در ادامه توضیح می‌دهیم.

فرمایش شیخ طوسی

شیخ طوسی در الخلاف در مسئله 42 می‌نویسد:

فرض المكي و من كان من حاضري المسجد الحرام القران و الإفراد، فإن تمتع سقط عنه الفرض، و لم يلزمه دم. و قال الشافعي: يصح تمتعه و قرانه و ليس عليه دم. و قال أبو حنيفة: يكره له التمتع و القران، فان خالف و تمتع فعليه دم المخالفة دون التمتع و القران. دليلنا: قوله تعالى ﴿فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ـ الى قوله ـ ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ﴾. معناه ان الهدي لا يلزم إلا من لم يكن من حاضري المسجد، و يجب أن يكون قوله ذلك راجعا إلى الهدي لا الى التمتع، لأنه يجري مجرى قول القائل: من دخل داري فله درهم، ذلك لمن لم يكن غاصبا في أن ذلك يرجع الى الجزاء دون الشرط، و لو قلنا أنه راجع إليهما و قلنا انه لا يصح منهم التمتع أصلا لكان قويا.[18]

آنچه بر کسی که اهل مکه و کسی که در آنجا ساکن است، واجب است، حج قران و افراد است، البته اگر چنین شخصی، حج تمتع به جا آورد، آنچه بر او واجب بوده (حجة الاسلام) از عهده‌اش ساقط می‌گردد و قربانی نیز لازم نیست. شافعی می‌گوید: هم تمتع و هم قران او صحیح است و قربانی نیز بر عهده‌اش نیست. ابو حنیفه می‌گوید: تمتع و قران برای او کراهت دارد؛ ولی اگر مخالفت کرد و تمتع انجام داد باید به عنوان کفاره قربانی کند نه اینکه قربانی تمتع یا قران را انجام دهد. دلیل ما این آیه است که می‌فرماید: «آنكه از عمره به حجّ تمتّع مى‌پردازد آنچه از قربانى دست دهد (قربانى كند)» تا آنجا که می‌فرماید: «اين براى‌كسى است كه خانواده‌اش ساكن مكّه نباشند». معنای آیه این است که قربانی کردن فقط برای کسی لازم است که حاضر نیست، بر این اساس، باید «ذلک» به قربانی برگردد نه به تمتع، نظیر گفته کسی که می‌گوید: «هر کس وارد خانه‌ام شود، یک درهم به او می‌دهم، این برای کسی است که غاصب نباشد» که کلمه «این» به جزا (دادن یک درهم) بر می‌گردد نه به شرط (ورد به خانه)؛ ولی اگر بگوییم: به هر دوی شرط و جزا بر می‌گردد، اینکه بگوییم از حاضرین حج تمتع صحیح نیست، سخن قوی‌ای خواهد بود.

ایشان در مسئله 43 نیز حکم افراد دور از مکه را اینگونه بیان می‌نماید:

من ليس من حاضري المسجد الحرام فرضه التمتع، فإن أفرد أو قرن مع الاختيار لم تبرأ ذمته، و لم تسقط حجة الإسلام. و خالف جميع الفقهاء في ذلك و قالوا إنها تسقط. دليلنا: إجماع الفرقة، و أخبارهم و أيضا فذمته مشغولة بحجة الإسلام‌ بلا خلاف، و إذا تمتع برئت ذمته بلا خلاف، و إذا أفرد أو قرن فليس على براءة ذمته دليل.[19]

آنچه بر کسی که در مکه ساکن نیست، واجب است، حج تمتع است، پس اگر چنین شخصی حج افراد یا قران را با اختیار انجام دهد، ذمه او بریء نمی‌شود و حجة الاسلام از عهده‌اش ساقط نمی‌گردد. در این حکم همه فقهای اهل سنت با ما مخالف هستند و می‌گویند: ساقط می‌شود. دلیل ما اجماع اصحاب و روایات معصومین است، دلیل دیگر هم این است که بدون شک، ذمه او به حجة الاسلام مشغول بوده و هنگامی که حج تمتع انجام دهد، قطعا بریء الذمه می‌شود؛ ولی اگر حج افراد یا قران انجام دهد، دلیلی بر بریء الذمه شدندش وجود ندارد.

بنا بر این، به نظر ایشان انجام حج تمتع برای شخص حاضر نیز کفایت می‌کند، چون «ذلک» در آیه شریفه به «هدی» باز می‌گردد، هر چند اگر مثل مشهور بگوییم به «حکم تمتع» باز می‌گردد، عدم جواز تمتع برای شخص حاضر اقوا است.

شیخ طوسی در المبسوط نیز همین نظریه را مطرح می‌کند و در آنجا، همان دلیلی را که آیت الله خویی آورد، بیان کرده است. متن خلاصه شده فرمایش ایشان چنین است:

الحج على ثلاثة أضرب: تمتع بالعمرة إلى الحج، و قران، و إفراد. فالتمتع فرض من لم يكن من حاضري المسجد الحرام... و القران و الإفراد فرض من كان حاضري المسجد الحرام،... فهؤلاء لا يجب عليهم التمتع على وجه، و إنما يجب عليهم أحد النوعين اللذين ذكرناهما فإن تمتع مَن قلناه، مِن أصحابنا مَن قال: إنه لا يجزيه، و فيهم من قال: يجزيه و هو الصحيح لأن من تمتع قد أتى بالحج و بجميع أفعاله، و إنما أضاف إليه أفعال العمرة قبل ذلك، و لا ينافي ذلك ما يأتي به من أفعال الحج في المستقبل، و في الناس من قال: المكي‌ لا يصح منه التمتع أصلا، و فيهم من قال: يصح ذلك منه غير أنه لا يلزمه دم المتعة و هو الصحيح لقوله تعالى ﴿ذٰلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حٰاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ﴾ يعنى الهدي الذي تقدم ذكره قبل هذا الكلام بلا فصل.[20]

حج بر سه نوع: تمتع، قران و افراد تقسیم می‌شود. تمتع بر کسی که حاضر نیست واجب استو قران و افراد بر کسی که حاضر است. بر این افراد به هیچ وجه، تمتع واجب نیست؛ بلکه بر آنها یکی از دو نوع دیگر که بیان شد، واجب است، پس اگر چنین فردی که گفتیم، حج تمتع انجام دهد، برخی از اصحاب ما گفته‌اند: برایش کافی نیست؛ ولی عده‌ای هم گفته‌اند: برایش کافی است و این قول دوم، صحیح است، زیرا کسی که تمتع انجام داده، حج را با تمام افعالش به جا آورده است و فقط افعال عمره را قبل از حج به آن اضافه کرده است و این با کسی که افعال حج را بعد از عمره انجام می‌دهد، منافاتی ندارد. از فقهای اهل سنت، برخی گفته‌اند: حج تمتع اصلا از اهل مکه صحیح نیست و برخی از آنها گفته‌اند: از او صحیح است، فقط قربانی تمتع بر او لازم نیست و این [که قربانی لازم نیست] قول صحیحی است، به دلیل این آیه که می‌فرماید: «اين براى‌كسى است كه خانواده‌اش ساكن مكّه نباشند»، یعنی قربانی برای آنها لازم نیست، قربانی‌ای که قبل از این سخن در همین آیه از آن یاد شده است.

اشکال

اشکال فرمایش شیخ طوسی این است که:

اولاً همه فقهای بعد از ایشان، با این نظر مخالف هستند.

ثانیاً ظاهر آیه این نیست که مرجع «ذلک»، «هدی» باشد، بلکه همان طور که مشهور فقها فهمیده‌اند به «تمتع» بر می‌گردد.

ثالثاً روایات مفسره آیه نیز صریحاً می‌فرمایند که کسی که اهل مکه باشد، جایز نیست حج تمتع انجام دهد.

بنا بر این، وظیفه حاضر، انجام حج قران یا افراد است و اگر اختیاراً تمتع انجام دهد، مجزی نیست، در مقابل، وظیفه بادی، انجام حج تمتع است و اگر اختیاراً قران یا افراد انجام دهد، مجزی نیست. اما اینکه مراد از حاضر و بادی چیست؟ مسئله‌ای است که در فرع بعدی بررسی می‌گردد.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[1] الصحيفة السجّاديّة، دعای 20.
[2] سوره انشراح، آیات 7 و 8.
[3] كتاب العين، خلیل بن احمد الفراهیدی (175 ق) ج‌5، ص، 310.
[4] الخصال، شیخ صدوق (381 ق)، ص121 ح113.
[5] الكافى، شیخ کلینی (329 ق)، ص85، ح2.
[6] غرر الحكم، تمیمی آمدی (550 ق)، ح436.
[7] تحرير الوسيلة، امام خمینی (1409 ق)، ج‌1، ص، 403.‌.
[8] العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق)، ج‌4، ص، 599.
[9] سوره بقره، آیه 196.
[10] وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌11، ص، 211 (ط آل‌البیت).
[11] وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌11، ص، 211، ابواب اقسام الحج، ب1، ح1 (ط آل‌البیت).
[12] وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌11، ص، 211، ابواب اقسام الحج، ب1، ح2 (ط آل‌البیت).
[13] وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌11، ص، 212، ابواب اقسام الحج، ب1، ح3 (ط آل‌البیت).
[14] وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌11، ص، 212 (ط آل‌البیت).
[15] موسوعة الإمام الخوئي (1413 ق)، ج‌27، ص، 144.
[16] وسائل الشيعة، شیخ حرّ عاملی (1104 ق)، ج‌11، ص، 258، ابواب اقسام الحج، ب6، ح1 (ط آل‌البیت).
[17] موسوعة الإمام الخوئي (1413 ق)، ج‌27، ص، 144.
[18] الخلاف، شیخ طوسی (460 ق) ج‌2، ص، 272.
[19] الخلاف، شیخ طوسی (460 ق) ج‌2، ص، 272.
[20] المبسوط في فقه الإمامية، شیخ طوسی (460 ق) ج‌1، ص، 306.‌.