درس خارج فقه استاد ری شهری

کتاب الحج

96/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی

شرایط اکمال زیورهای متقین (5)

وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ و لُزومِ الجَماعَة‌.[1]

چنانکه گذشت، این فراز در پایان مقعطی از دعای نورانی مکارم الاخلاق آمده است که در آن به هجده ویژگی از ویژگی‌های متقین و صالحین اشاره شده است. در این فراز و فراز بعد از آن، سه شرط برای کامل شدن آن ارزش‌های اخلاقی آمده است. شرط اول «دوام طاعت الهی» است که توضیح آن گذشت. در تبیین شرط دوم یعنی «جدا نشدن از جماعت و تک‌روی نکردن» نیز به این نکته اشاره شد که مقصود از «جماعت» اکثریت مردم نیست؛ بلکه طبق روایات، اکثریتی است که اهل حق هستند، هرچند تعدادشان کم باشد و اهل حق، همان گروهی است که در هر زمان، محورشان امام حق است، یعنی در زمان حضور، خود ائمه (علیهم السّلام) و در زمان غیبت نائب ایشان که ولی فقیه است.

دومین نکته در این رابطه، خطر جدا شدن از جماعت است. خطر جدایی از جماعت در فرمایش امیر مؤمنان (علیه السّلام) این گونه بیان شده است:

الزَموا السَّوادَ الأَعظَمَ؛ فَإِنَ‌ يَدَ اللهُ‌ مَعَ الجَماعَةِ، و إيّاكُم و الفُرقَةَ! فَإِنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّيطانِ، كَما أنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئبِ.[2]

با جماعت بزرگ‌تر جامعه همراه شويد؛ زيرا دست خدا با جماعت است. و از پراكندگى بپرهيزيد كه جدا شده از مردم، طعمه‌ شيطان است، چنان كه گوسفند جدامانده [از گلّه‌]، طعمه گرگ است.

روشن است که مراد از «سواد اعظم» همان جماعتی است که گِرد امیر المؤمنین (علیه السّلام) جمع‌اند، زیرا ایشان این مطلب را خطاب به خوارج و در زمان حکومت خویش بیان فرموده‌اند نه در زمان خلفای قبلی. البته در آن زمان نیز خطر تفرقه وجود داشت، لذا حضرت سکوت اختیار کردند و از تفرقه جلوگیری نمودند؛ ولی خطر جدایی در زمان حکومت ایشان به گونه‌ای دیگر است.

بنا بر این، هر فرد یا گروهی که تک‌روی کند و از اکثریت جامعه در زمانی که امامت و رهبری مشروعی وجود دارد، جدا شود، زمینه هلاکت خویش را فراهم کرده است. نمونه روشن آن در زمان ما، کسانی هستند که راه و مسیرشان را از امام و رهبری جدا کردند و بازیگر نقش‌های شوم آمریکا و اسرائیل شدند.

بحث فقهی

موضوع: مسائل اقسام عمره (مسئله 1)

یادآوری

بحث در مسائل اقسام عمره بود. در مسئله اول، یک مقدمه و سه فرع مطرح شده است. مقدمه این بود که عمره نیز مانند حج به سه قسم واجب اصلی، واجب عرضی و عمره مستحبی تقسیم می‌گردد؛ البته گفتیم این تقسیم ثلاثی تسامح دارد و در اصل به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می‌گردد.

ادامه مسئله اول

اما فروعی که در این مسئله مطرح شده است:

فرع اول این است که عمره نیز اصالتاً مانند حج با شرايطی كه در حج معتبر است ـ مثل بلوغ، عقل، حرّیت و استطاعت مالی، بدنی و سربی[3] ـ بر هر مكلّف در طول عمرش یک بار واجب است.

فرع دوم فوریت داشتن وجوب عمره است.

فرع سوم نیز این است که وجوب عمره مشروط به استطاعت برای حج نیست، همان طور که وجوب حج مشروط به استطاعت برای حج نیست، پس ممکن است، برای حج مستطیع نباشد، ولی برای عمره مستطیع باشد، در این صورت فقط عمره واجب خواهد بود چنانچه عکس آن نیز، ممکن است.

متن عبارت این فروع چنین است:

تجب بأصل الشرع علی كل مكلف بالشرائط المعتبرة في الحج مرة في العمر، و هي واجبة فورا كالحج، و لا يشترط في وجوبها استطاعة الحج بل تكفي استطاعتها فيه و إن لم يتحقق استطاعته، كما أن العكس كذلك، فلو استطاع للحج دونها وجب دونها.[4]

[عمره] در اصل شرع با شرايطی كه در حج معتبر است بر هر مكلّف در طول عمرش يك مرتبه واجب است، و عمره مانند حج وجوب فوری دارد، و در وجوب عمره، استطاعت داشتن برای حج شرط نيست؛ بلكه استطاعت داشتن برای عمره در وجوب آن كفايت می‌كند اگر چه استطاعت براى حج حاصل نشده باشد كما اينكه عكس اين مطلب هم همينطور است، كه اگر براى حج استطاعت پيدا كرد و براى عمره مستطيع نبود، حج واجب می‌شود و عمره وجوب پيدا نمی‌كند.

صاحب عروة نیز در این باره می‌نویسد:

تنقسم العمرة كالحجّ إلى واجب أصليّ و عرضيّ و مندوب، تجب بأصل الشرع على كلّ مكلّف بالشرائط المعتبرة في‌ الحجّ في العمر مرّة بالكتاب و السنّة و الإجماع ... و وجوبها بعد تحقّق الشرائط فوريّ كالحجّ، و لا يشترط في وجوبها استطاعة الحجّ، بل تكفي استطاعتها في وجوبها، و إن لم تتحقّق استطاعة الحجّ، كما أنّ العكس كذلك، فلو استطاع للحجّ دونها وجب دونها.[5]

عمره مانند حج به واجب اصلی، عرضی و مستحبی تقسیم می‌گردد. عمره در اصل شرع بر اساس قرآن و روایات و اجماع بر هر مکلفی با شرائطی که در حج معتبر است، در عمر یک بار واجب است... و وجوب آن، پس از تحقق شرائط، مثل وجوب حج، فوری است و در وجوب عمره، استطاعت داشتن برای حج شرط نيست؛ بلكه استطاعت داشتن برای عمره در وجوب آن كفايت می‌كند اگر چه استطاعت براى حج حاصل نشده باشد، كما اينكه عكس اين مطلب هم همينطور است، پس اگر براى حج استطاعت پيدا كرد و براى عمره مستطيع نبود، حج واجب می‌شود و عمره وجوب پيدا نمی‌كند.

بنا بر ظاهر این مسئله، اولاً عمره مانند حج بالاصاله واجب فوری است، ثانیاً استطاعت داشتن برای آن ارتباطی به استطاعت برای حج ندارد؛ از این رو، گاه برخی بر اساس ظاهر این مسئله می‌گویند: اگر کسی نمی‌تواند حج برود، ولی عمره می‌تواند برود، واجب است که فوراًً برود! کما اینکه یادم هست وقتی بنده مسئولیت داشتم، طلبه‌ای این مطلب را برای مردم گفته بود و مرحوم آیت الله فاضل به او فرموده بود: بیسواد! این مربوط به وظیفه ما نیست و اگر مسئله بعدی را بخوانی متوجه می‌شوی که وظیفه کسانی است که در مکه حاضرند نه وظیفه بادی.

به هر حال، این بحث مهمی است که آیا عمره نیز مانند حج در صورت تحقق شرایط، اصالتاً و مستقلاً واجب است یا نه؟ برخی این بحث را در حدود یک رساله مطرح کرده‌اند.

قبل از ورود به ادله این بحث با نظر فقها از قدما تا متأخرین آشنا می‌شویم.

اقوال فقها

ظاهر فرمایش مشهور فقها از قدما تا متأخرین این است که عمره مفرده در طول عمر یک بار واجب است و حتی بر این مطلب ادعای اجماع نیز شده است.

در میان قدما برخی گفته‌اند: ما فتوای قبل از سید مرتضی را نمی‌دانیم؛ ولی ما قبل از ایشان، نظر شیخ مفید را نیز پیدا کردیم در حالی که علامه هم ظاهراً آن را ندیده بوده است، لذا نظر شیخ را در المختلف نیاورده است. شاید علت آن این باشد که فرمایش ایشان در کتاب الحج‌شان نیامده؛ بلکه در رساله‌ای با عنوان احکام النساء این مطلب را ذکر کرده است. متن فرمایش شیخ مفید در باب «احکام النساء فی الحج و العمرة» چنین است:

إذا استطاعت المرأة الحج وجب عليها أداؤه كما يجب ذلك على الرجال و عليهن العمرة فريضة كما هي مفترضة على الرجال.[6]

اگر زنی برای حج مستطیع شود، انجامش بر او واجب می‌شود، همان گونه که بر مردان واجب است، همچنین بر زنان نیز مانند مردان انجام عمره واجب است.

بعد از شیخ مفید، شاگرد او سید مرتضی در کتاب جُمل العلم و العمل می‌نویسد:

الحج واجب في العمر مرة واحدة، و كذلك العمرة تجب مرة واحدة، و ما زاد على المرة فهو فضل عظيم و يجب على المرأة بهذه الشروط.[7]

حج در طول عمر یک بار واجب می‌شود، همچنین عمره نیز یک بار واجب می‌شود و بیش از یک بار فضیلتی بزرگ است و بر زنان نیز با همان شروط واجب است.

ایشان همچنین در کتاب المسائل الناصریات که شرح و تصحيح كتاب الفقه الناصريّة تأليف سيد ابو محمد ديلمى (302 ق)، جد مادرى اوست، در شرح این عبارت دیلمی: «و العمرة واجبة من جهة الاستطاعة كالحج» می‌نویسد:

الصحيح عندنا: أن العمرة إنما تجب في العمر مرة واحدة، و ما زاد على ذلك فهو فضل، و هو قول الشافعي في أصح قوليه، و ذهب إلى ذلك الثوري، و أحمد، و إسحاق. و قال مالك، و أبو حنيفة: إنها غير واجبة.[8]

آنچه نزد ما [شیعه] صحیح است، این است که عمره در طول عمر یک بار واجب می‌شود و بیشتر از آن فضیلت [مستحب] است. از میان دو قول شافعی نیز این قول، قول صحیح اوست، همچنان که ثوری، احمد و اسحاق نیز آن را پذیرفته‌اند؛ ولی مالک و ابوحنیفه گفته‌اند: عمره واجب نیست.

پس از سید مرتضی، شیخ طوسی در النهایة در باب «العمرة المفردة» می‌فرماید:

العمرة فريضة مثل الحجّ، لا يجوز تركها. و من تمتّع بالعمرة إلى الحجّ، سقط عنه فرضها. و إن لم يتمتّع، كان عليه أن يعتمر بعد انقضاء الحجّ، إن أراد، بعد انقضاء أيّام التّشريق، و إن شاء أخّرها إلى استقبال المحرّم.[9]

‌عمره مثل حج، واجب است و ترک آن جایز نیست. و کسی که عمره تمتع را با حج، انجام دهد، وجوب عمره مفرده از او ساقط می‌شود؛ ولی اگر عمره تمتع را انجام ندهد، اگر خواست می‌تواند عمره را بعد از انقضای ایام تشریق انجام دهد و اگر خواست می‌تواند آن را تا ماه محرم بعدی به تأخیر بیاندازد.

ایشان در الخلاف نیز در مسئله 28 از «کتاب الحج» می‌نویسد:

العمرة فريضة مثل الحج. و به قال الشافعي في الأم و به قال ابن عمر، و ابن عباس، و سائر الصحابة، و من التابعين سعيد بن جبير، و ابن المسيب، و عطاء، و في الفقهاء الثوري، و أحمد، و إسحاق. و قال في القديم: سنة مؤكدة، و ما علمت أحدا رخص في تركها و اليه‌ أومى في أحكام القرآن، و أمالي حرملة، و به قال في الصحابة ابن مسعود، و هو قول الشعبي، و مالك، و أبي حنيفة و أصحابه.[10]

عمره مثل حج واجب است. شافعی در کتاب الأمّ و نیز ابن عمر، ابن عباس و بقیه صحابه، همچنین سعید بن جبیر، ابن مسیب و عطا از تابعان همین را گفته‌اند. از میان فقها [ی اهل سنت] نیز ثوری، احمد و اسحاق چنین گفته‌اند. البته شافعی در فتوای قدیمی‌اش گفته: «عمره مستحب مؤکد است»؛ ولی من کسی را ندیده‌ام که ترک آن را جایز بداند. در احکام القرآن و نیز امالی حرمله به این نظر [که مستحب مؤکد است] اشاره شده است، چنانکه در میان صحابه ابن مسعود این قول را پذیرفته است و قول شعبی و مالک و ابو حنیفه و اصحابش نیز همین است.

شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد نیز چنین آورده‌اند:

العمرة فريضة مثل الحج، و شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج. و عمرة الاسلام مرة واحدة، و ما يجب بالنذر و العهد فبحسبهما. و متى تمتع بالحج سقط عنه فرضها.[11]

عمره مثل حج واجب است و شرایط وجوبش نیز همان شرایط وجوب حج است. عمرة الاسلام یک بار واجب است و آنچه به واسطه نذر یا عهد واجب می‌شود، جداست و هر زمان که عمره تمتع را با حج به جا آورد، وجوب عمره [مفرده] از او ساقط می‌شود.

ایشان در کتاب المبسوط نیز پس از تعریف لغوی و اصلاحی حج و عمره فرموده‌اند:

هما على ضربين: مفروض و مسنون. فالمفروض منهما على ضربين: مطلق من غير سبب و واجب عند سبب. فالمطلق من غير سبب هي حجة الإسلام و عمرة الإسلام، و شرائط وجوبهما ثمانية: ... و عند تكامل الشروط يجبان في العمر مرة واحدة، و ما زاد عليها مستحب مندوب إليه، و وجوبهما على الفور دون التراخي. و أما ما يجب عند سبب فهو ما يجب بالنذر أو العهد أو إفساد حج دخل فيه أو عمرة.[12]

آن دو [حج و عمره] دو نوع‌اند: واجب و مستحب. واجب از آن دو نیز دو نوع است: واجب مطلق بدون سبب و واجبی که به خاطر سببی واجب می‌شود. نوع اول، حجة الاسلام و عمرة الاسلام است که شرایط وجوبشان هشت تاست:... هر زمان این شروط کامل شوند، یک بار در طول عمر واجب می‌شوند و بیش از آن مستحب است. وجوب آنها نیز فوری است و نباید با تأخیر انجام شود. اما [نوع دوم] که به خاطر سببی واجب می‌شود، حج یا عمره‌ای است که با نذر یا عهد یا ابطال یکی از آنها واجب می‌شود.

قاضی ابن براج در کتاب المهذب می‌فرماید:

العمرة واجبة كالحج، و المطلق منها كالمطلق منه، و ما ليس بمطلق منها مثل ما ليس بمطلق منه. و هي على ضربين، عمرة متمتع بها الى الحج، و الأخر عمرة مفردة منه.[13]

عمره مثل حج واجب است و عمره مطلق مثل حج مطلق است، همان طور که غیر مطلق آن مثل غیر مطلق حج است. عمره دو نوع است: عمره تمتع و عمره مفرده.

ابن زهره نیز در آخرین فصل از مباحث حج کتاب الغنیة می‌نویسد:

العمرة المبتولة[14] واجبة على أهل مكة و حاضريها مرة في العمر، و من سواهم يغنيه عن نيل العمرة تمتعه بها إلى الحج.[15]

عمره مفرده بر اهل مکه و کسانی که در آنجا حضور دارند، یک بار در طول عمر واجب است؛ ولی برای غیر آنها انجام عمره تمتع کفایت می‌کند.

ابن حمزه در الوسیلة می‌فرماید:

العمرة ضربان مرتبطة بالحج و غير مرتبطة. فالمرتبطة به ضربان إما تقدمت عليه أو تأخرت عنه. فالمتقدمة هي العمرة المتمتع بها إلى الحج و المتأخرة هي عمرة القران و الإفراد... و غير المرتبطة بالحج ضربان واجبة بالنذر أو مندوب إليها.[16]

عمره به دو نوع مرتبط با حج و غیر مرتبط تقسیم می‌شود. عمره مرتبط دو گونه است: یا مقدم بر حج است یا متأخر از آن. عمره‌ای که پیش از حج است، همان عمره تمتع است و عمره‌ای که پس از آن است، عمره قران و افراد است... عمره غیر مرتبط با حج نیز دو گونه است: عمره‌ای که با نذر واجب می‌شود و عمره مستحبی.

ظاهرا در میان قدما تنها رأی ایشان است که با دیگران فرق دارد، زیرا عمره مفرده را تنها برای کسانی که وظیفه‌شان حج قران و افراد است، ثابت می‌دانند.

ابن ادریس به عنوان آخرین فقیه از قدما در السرائر دقیقاً همان فرمایش شیخ طوسی در النهایة را آورده است.[17] پس از ایشان اولین نفر از متأخرین یعنی محقق حلی در شرائع می‌نویسد:

شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج و مع الشرائط تجب في العمر مرة.[18]

شرایط وجوب عمره همان شرایط وجوب حج است و با تحقق شرایط در طول عمر یک بار واجب می‌شود.

صاحب جواهر در شرح این فرمایش می‌نویسد:

و على كل حال فلا خلاف في أن شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج و أنها مع الشرائط تجب في العمرة مرة كالحج بل الإجماع بقسميه عليه، مضافا الى الكتاب و السنة.[19]

به هر حال، در این مطلب اختلافی نیست که شرایط وجوب عمره همان شرایط وجوب حج است و اینکه با تحقق شرایط، در طول عمر، مثل حج یک بار واجب می‌شود، بلکه بر این مطلب اجماع با دو قسمش (منقول و محصل) وجود دارد، به اضافه اینکه قرآن و روایات نیز بر آن دلالت دارد.

مرحوم نراقی نیز در مستند الشیعة در باره ارتباط یا عدم ارتباط حج و عمره در شرط استطاعت می‌نویسد:

الحقّ المشهور: وجوب العمرة عند تحقّق استطاعتها و عدم توقّفه على تحقّق الاستطاعة للحجّ، بل لو استطاع لها خاصّة وجبت، كما أنّه لو استطاع للحجّ خاصّة وجب دون العمرة، لإطلاق الأوامر، و عدم وجدان دليل يدلّ على ارتباط أحدهما بالآخر في الوجوب.[20]

قول حق که همان قول مشهور است این است که وقتی استطاعت برای عمره محقق شود، عمره واجب می‌شود و وجوب آن متوقف بر استطاعت برای حج نیست؛ بلکه اگر فقط برای عمره مستطیع شود، فقط عمره واجب می‌شود، همان طور که اگر فقط برای حج مستطیع شود، تنها حج واجب می‌شود نه عمره، زیرا امرهایی که در ادله است، اطلاق دارد از طرفی، دلیلی یافت نمی‌شود که بر ارتباط داشتن عمره و حج به لحاظ وجوب، دلالت کند.

تبیین بحث

پس از بیان نظرات فقها، در تبیین محل بحث می‌گوییم: در باره وجوب عمره، سه احتمال وجود دارد:

احتمال اول این است که وجوب حج و وجوب عمره ارتباطی با هم ندارند، یعنی در وجوب عمره، استطاعت برای حج شرط نیست، لذا اگر کسی برای عمره مستطیع باشد؛ ولی مستطیع حج نباشد، عمره بر او واجب می‌شود؛ و در وجوب حج نیز، استطاعت برای عمره لازم نیست، لذا اگر برای حج مستطیع شد؛ ولی برای عمره استطاعت نداشت، تنها حج بر او واجب می‌شود. مشهور فقها این نظریه را پذیرفته‌اند.

احتمال دوم اینکه وجوب عمره مشروط به استطاعت برای حج است؛ ولی بر عکس آن نه، بنا بر این، اگر کسی برای حج استطاعت نداشت، عمره نیز بر او واجب نیست، هرچند برای عمره استطاعت داشته باشد، اما اگر برای حج استطاعت داشت، حج بر او واجب است، حتی اگر برای عمره استطاعت نداشته باشد.

این نظر شهید اول در الدروس است که متن آن را در ادامه به نقل از جواهر می‌خوانیم.

و سومین احتمال این است که وجوب هر یک از حج و عمره، مشروط به دیگری است، یعنی اگر کسی برای حج مستطیع شد، باید برای عمره نیز استطاعت داشته باشد تا حج و عمره بر او واجب باشد، همچنین بالعکس. بنا بر این، استطاعت برای یکی از آنها کفایت نمی‌کند. برای این احتمال قائلی مشخص نشده است.

این سه احتمال را صاحب جواهر مطرح کرده‌اند. ایشان پس از اثبات فوری بودن وجوب عمره، عدم ارتباط میان استطاعت هر یک از حج و عمره را که همان احتمال اول است، اثبات کرده و در ادامه می‌نویسد:

و حينئذ فالقول بأن كلا منهما لا يجب إلا عند الاستطاعة للآخر كما أرسله غير واحد و لكن لم أعرف القائل به واضح الفساد، لما عرفته من ظهور الأدلة بخلافه، و كذا القول بأن العمرة لا تجب إلا مع الاستطاعة للحج بخلاف الحج كما اختاره في الدروس.[21]

در این صورت، فساد این سخن واضح است که هر یک از حج و عمره بدون تحقق استطاعت برای دیگری واجب نمی‌شود ـ چنانکه خیلی‌ها آن را نقل کرده‌اند؛ ولی قائلی برای آن نمی‌شناسم ـ زیرا ظهور ادله‌ای که بیان شد، بر خلاف این سخن است، همچنین فساد این سخن که عمره واجب نمی‌شود، مگر آنجا که برای حج مستطیع شده باشد، بر خلاف حج [که مشروط به تحقق استطاعت برای عمره نیست] چنانکه شهید آن را در الدروس اختیار کرده است.

بنا بر این، نظر مشهور فقها این است که عمره هم مثل حج واجب اصلی است و ارتباطی هم میان آنها به لحاظ شرط استطاعت نیست، پس برای انجام هر کدام که استطاعت حاصل شد، باید همان را انجام دهد، هرچند برای دیگری مستطیع نباشد.

غفر الله لنا و لکم ان شاء الله


[1] الصحيفة السجّاديّة، الدعاء 20.
[2] نهج البلاغة، خطبه 127.
[3] چون عمره زمان خاصی ندارد، استطاعت زمانی مثل آنچه در شرایط حج مطرح شد، در آن شرط نیست.
[4] تحرير الوسيلة، امام خمینی (1409 ق)، ج1، ص، 402.
[5] العروة الوثقى (المحشى)، سید کاظم یزدی (1337 ق)، ج‌4، ص، 597 و 598.
[6] أحكام النساء (للشيخ المفيد ـ 413 ق)، ص، 32.
[7] جمل العلم و العمل، سید مرتضی (436 ق) ص، 103.
[8] المسائل الناصريات، سید مرتضی (436 ق) ص، 306.
[9] النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، شیخ طوسی (460) ص، 280.
[10] الخلاف، شیخ طوسی (460 ق) ج‌2، ص، 262.
[11] الاقتصاد الهادي إلى طريق الرشاد (للشيخ الطوسي ـ 460 ق)؛ ص، 310.
[12] المبسوط في فقه الإمامية، شیخ طوسی (460 ق) ج‌1، ص، 296.
[13] المهذب (لابن البراج ـ 481 ق)؛ ج‌1، ص، 211.
[14] «مبتوله» از «بتل» به معنای جداشدن و بریدن است و «عمره مبتوله» یعنی عمره‌ای که از حج جداست که همان عمره مفرده است.
[15] غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع، ابن زهره حلبی (585 ق) ص، 197.
[16] الوسيلة إلى نيل الفضيلة، ابن حمزه طوسی (566 ق به بعد) ص، 195.
[17] ر. ک: السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ابن ادریس حلی (598 ق) ج‌1، ص، 633.
[18] شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، محقق حلی (676 ق) ج‌1، ص، 274.
[19] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محمد حسن نجفی (1266 ق) ج‌20، ص، 441.
[20] مستند الشيعة في أحكام الشريعة، مولی احمد نراقی (1245 ق) ج‌11، ص، 159.
[21] جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، محمد حسن نجفی (1266 ق) ج‌20، ص، 444.