درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - کتاب الخمس

92/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:
راه های رسیدن به انس با خدا
« وَ مِنْ دُعَائِهِ ص‏ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مَشْغُولِينَ‏ بِأَمْرِكَ‏ آمِنِينَ بِوَعْدِكَ آيِسِينَ مِنْ خَلْقِكَ آنِسِينَ بِكَ مُسْتَوْحِشِينَ مِنْ غَيْرِكَ رَاضِينَ بِقَضَائِكَ صَابِرِينَ عَلَى بَلَائِك…‏ »[1]
 در روایات اهل بیت علیهم السلام، سه رهنمود برای دستیابی به انس با خداوند مطرح شده است، که اگر انسان این رهنمودها را انجام دهد، می‌تواند با خدا مأنوس شود:
اولین رهنمود کثرت یاد خداست.
دومین رهنمود پرهیز از مصاحبت اهل غفلت است – این دو رهنمود اجمالا توضیح داده شده بود –
رهنمود سوم استمداد از خداست، اینکه انسان دعا کند و از خدا بخواهد که او را با خودش همدم و مأنوس کند.
رسیدن به این خصلت ارزنده بدون کمک الهی امکان‌پذیر نیست. در روایات اهل بیت نیز این درخواست زیاد تکرار شده است؛ هم از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، هم از امیر مؤمنان، هم از امام حسن، هم از امام زین العابدین، از ائمة مختلف(علیهم السلام) روایت شده است. دعایی که منسوب به رسول خدا است می‌فرماید:
« مِنْ دُعَائِهِ ص‏: اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مَشْغُولِينَ‏ بِأَمْرِكَ‏ آمِنِينَ بِوَعْدِكَ آيِسِينَ مِنْ خَلْقِكَ آنِسِينَ بِكَ مُسْتَوْحِشِينَ مِنْ غَيْرِكَ رَاضِينَ بِقَضَائِكَ صَابِرِينَ عَلَى بَلَائِك... »
   خدایا! ما را به کار خودت سرگرم کن؛ به وعده‌ات مؤمن گردان؛ از مردم مأیوس کن،   ما را به خودت مأنوس کن؛ از غیر خودت گریزان کن؛ به قضا و قَدَرت خشنود گردان؛ در بلاها و گرفتاری‌ها صابر گردان...
 یکی از این درخواست‌های پیامبر(ص) مأنوس شدن با خداست؛ معلوم می شود دعا در مأنوس شدن انسان با  خدا نقش دارد. پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)  هم از خدا می‌خواهد کاری کند که با خدا همدم و مأنوس باشد، البته پیغمبر با خدا مأنوس است؛ لیکن این برای مؤمنین درس است که انس با خدا را باید از خود خدا طلب کنیم.
 از امیر مؤمنان علی( ع) نقل شده:
« كُنْ لِي أَنِيساً مِنْ‏ كُلِ‏ وَحْشَة »[2]
 خدایا! تو انیس من شو، در هر وحشتی.
یا امام حسن ( ع) در دعا دارد:
« وَ اجْعَلْ‏ أُنْسِي‏ بِك »[3]
خدایا مرا مأنوس خودت قرار بده
 کاری کن که من مأنوس با تو باشم. امام زین العابدین ع نیز می‌فرماید:
« وَ هَبْ‏ لِيَ‏ الْأُنْسَ بِكَ وَ بِأَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِك »[4]
خدایا انس با خودت و انس با اولیاء و اهل طاعت را نصیب من بگردان
خدایا! دو انس به من عنایت کن: یکی مأنوس با خودت باشم، یکی هم با اولیای تو و اهل طاعت، که مأنوس شدن با آنها هم انسان را با خدا مأنوس می‌کند و به یاد خدا می‌آورد.
در واقع این دعاها، دعاهای تعلیمی هستند، امکان ندارد که اهل بیت(علیهم السلام)  با خدا مأنوس نباشند، این نوع دعا کردن برای تعلیم دادن است که ما هم تلاش کنیم و هم از خدا بخواهیم. تلاش ما کثرت یاد خدا و پرهیز از مصاحبت با اهل غفلت است، علاوه بر این باید از خدا هم استمداد کرد؛ اگر انسان این سه رهنمود را کنار یکدیگر رعایت نماید، می‌تواند به این خصلت بسیار مهم و ارزنده - که آثارش در آینده ذکر می شود ان شاءالله – دست پیدا کند.
خداوند همة ما را با خودش مأنوس بگرداند.



بحث فقهی
یادآوری
در خصوص چیزهایی که مورد خمس هستند، آیه خمس مورد بررسی می باشد:
نکته اول: شأن نزول آیه منظور جنگ بدر می باشد.
نکته دوم: مالکیت دو نوع می باشد یک مالکیت حقیقی که تنها از آن خداوند است و دیگری مالکیت اعتباری که به بندگان تعلق می گیرد.
نکته سوم: مالکیت خداوند در اموالی که مورد خمس هستند علاوه بر مالکیت حقیقی بر تمام آنها، در یک پنجم آن نیز مالکیت اعتباری است.
نکته چهارم: مالکیت ائمه اطهار علیهم السلام در طول مالکیت خداوند است، چون ایشان واسطه فیض الهی می باشند.
نکته پنجم: مشهور فقهای شیعه غنیمت را به معنای مطلق فایده می داند ولی اهل سنت تنها به غنیمت جنگی معنا می کنند.
موضوع: چیزهایی که خمس به آنها تعلق می گیرد
منظور از غنیمت چیست؟
  در آیه مربوط به خمس، مقصود از غنیمت چیست؟ آیا مقصود غنایم جنگی است؟ یا مطلق فایده است و شامل انواع فوایدی که انسان تحصیل می‌کند، می‌شود؟
عده‌ای از جمله اهل سنت معتقد هستند که این آیه اختصاص به غنایم جنگی دارد؛ و عده‌ای هم معتقد هستند تنها به غنایم جنگی اختصاص ندارد و مطلق فایده را در بر می گیرد. و در جواب گروهی که می‌گویند خمس اختصاص به غنایم جنگی دارد و در چیزهای دیگر خمسی نیست، می گویند: این آیه دلالت بر وجوب خمس به چیزهای دیگر ندارد، لیکن دلایل دیگری داریم بر وجوب خمس بر سایر چیزهایی که قائلیم خمس دارد.
نقد نظر مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی ره:
آیت الله فاضل در کتاب خمس‌شان اصرار دارند که اثبات کنند این آیه مطلق فایده را می‌گوید.
  درکتاب خمس‌ایشان این طور آمده است:
(السابع:) أنّ المراد ب «ما غنمتم» مطلق ما يستفيده الإنسان و يكون له الاستيلاء عليه، و الذي يستفاد من بعض الكلمات أنّ الأصل فيه الغنم في مقابل البقر، و لعلّ أصل إطلاق الغنم بلحاظ كثرة فوائده و عموم منافعه بجميع أبعاضه و أجزائه حتّى فضلاته.[5]
مراد از غنیمت در آیه شریفه، مطلق فوایدی است که انسان تحصیل می‌کند؛ و بر آن سلطه واستیلا پیدا می‌کند. اصل در غنیمت «غنم» است، یعنی گوسفند، و شاید اصل اطلاق «غنم»، به خاطر کثرت سودمندی و بهره وری از تمام اجزاء آن است؛ حتی فضولاتش نیز قابل استفاده است. 
 بعد برای اینکه بگویند این آیه مطلق است، به حرف راغب اصفهانی در «محکی المفردات»استدلال می‌کنند، معلوم می‌شود ایشان خودشان به کتاب المفردات مراجعه نکرده اند؛
قال الراغب في محكيّ المفردات: الغنم معروف، قال وَ مِنَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُما [6]، و الغُنم إصابته و الظفر به، ثمّ استعمل في كلّ مظفور به من جهة العِدى و غيرهم. قال وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ.[7]
غُنم وغَنم هردو صحیح است ولی غَنم معروف است، در قرآن نیز آمده: چربی‌ها و پی‌های بقر و غنم بر بنی اسرائیل را حرام کردیم، بعد می‌فرماید: «الغُنم» یعنی دستیابی به آن غنیمت؛ بعد می‌فرماید: «الغُنم» به معنای دستیابی به «غنم» بوده یعنی گوسفنددار بودن، بعد در هر فایده‌ای که انسان به آن دست پیدا کند استعمال شده است؛ فرق نمی‌کند که از طریق غنیمت دشمن در جنگ باشد، یا غیر از او باشد؛  و آیه را بر این معنا تطبیق می‌کند که غنیمتی که در آیه ذکر شده است، فرقی نمی‌کند از دشمن گرفته بشود یا از غیردشمن گرفته بشود. این نظر راغب اصفهانی است.
و عن الخليل في العين التي هي من المنابع اللغوية القويّة: الغُنم هو الفوز بالشي‏ء من غير مشقّة.[8]
خلیل فراهیدی که نظر او در لغت‌شناسی ایشان خیلی مورد توجه است، از اقدم لغویین است، صاحب کتاب العین، ایشان شیعه است ولی راغب اصفهانی از اهل سنّت است. نوشته است: غُنم یعنی دستیابی به چیزی بدون مشقّت، فرق نمی‌کند در جنگ باشد یا در غیرجنگ باشد.
و عن القاموس: الغنم بالضمّ، و المغنم و الغنيمة في اللغة: ما يصيبه الإنسان و يناله و يظفر به من غير مشقّة «4». و نظيره ما في بعض آخر من الكتب اللغوية الأُخرى المعتمدة.[9]
بعد آقای فاضل نقل می‌کند «و عن القاموس» معلوم می‌شود هیچ کدام از این کتاب‌ها را ندیده است ایشان، همه را با واسطه نقل می‌کند. «القاموس» همه را آورده «الغُنم و المغنم و الغنیمة» در لغت به معنای چیزی که بدون مشقّت به دست بیاید، مطلق فایده‌ای که بدون مشقّت به دست برسد.
بعد می‌فرماید: در بعضی از کتب لغوی معتمد هم همین طور است...
نکتة قابل توجهی که بارها هم تذکر داده ام، در تحقیق، وقتی چیزی را از جایی نقل می‌کنند، همیشه به اصل آن مراجعه کنید. در اینجا نیز با مراجعه کردن به متن لغت خیلی چیزها به دست می‌آید،.
اوّلاً وقتی که مراجعه می‌کنیم به کتاب العین، ایشان در ادامه همان فرمایشی که نقل کردند می‌فرماید:«غنیمت فیء است» این مطلب را آقای فاضل نیاورده است. زیرا از جای دیگر نقل کرده است، آن   کسی هم که نقل کرده، آن قسمتی را که منظور خودش بوده آورده است، العین بلافاصله می‌گوید «و الغنیمة الفِی» فیء یعنی چیزی که در جنگ بدون خونریزی به دست می‌آید، ایشان «الغُنم» را می‌گوید دستیابی به چیزی بدون مشقت، ولی غنیمت را می‌گوید «فیء» یعنی آن چیزی که در جنگ بدون خونریزی از دشمن به دست آمده است.
 القاموس هم می‌فرماید:
و المَغْنَمُ‏ و الغَنيمُ‏ و الغَنيمَةُ و الغُنْمُ‏، بالضم: الفَي‏ءُ، غَنِمَ‏، بالكسر، غُنْماً بالضم و بالفَتْح و بالتَّحْريكِ، و غَنيمَةً و غُنْماناً، بالضم، و الفَوْزُ بالشَّيْ‏ءِ بلا مَشَقَّةٍ،
أو هذا الغُنْمُ‏ و الفَيْ‏ءُ: الغَنيمَةُ.[10]
 ایشان هم همین را می‌گوید؛ هم بلامشقه را میگوید و هم فیء، یعنی دو تا معنا می‌کنند؛ هم غنیمت جنگی، هم غنیمت بدون مشقت و سختی را می‌گوید.
 یکی از کتاب‌های دیگر معتبر لغت که می‌فرماید، المعجم المقاییس اللغه است، می‌گوید غنیمت  اختصاص به جنگ دارد:  
الغين‏ و النون‏ و الميم‏ و النون أصلٌ صحيح واحد يدلُّ على إفادة شى‏ءٍ لم يُملَك من قبل، ثم يختصّ به ما أُخِذ من مال المشركين بقَهْرٍ و غَلَبة. قال اللَّه تعالى: وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ‏ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ‏.[11]
ابتدا می‌فرماید، یعنی انسان یک فایده‌ای را تحصیل کند که قبلاً تحصیل نکرده بوده است؛ یعنی مطلق فایده، ولیکن بعد مختص شده به مالی که از مشرکین می‌گیرند و آیه نیز به مالی که از مشرکین می‌گیرند، تطبیق می‌کند.
  لسان العرب نیز از کتب لغت‌معتبر است، می‌گوید:
الغَنِيمة ما أَوجَف‏ عليه‏ المسلمون بخيلهم و ركابهم من أَموال المشركين[12]
غنیمت آن چیزی ست که مسلمان‌ها با اسب تازاندن و شتر دوانیدن، به دست می آورند. آیه شریفه نیز دلالت بر همین معنا دارد:
 وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ[13]
خَيْل یعنی تاختن با اسب، رِكابٍ  یعنی با شتر؛ یعنی غنیمت به معنای آن چیزی است که با زور و جنگیدن، سوار بر شتر یا اسب از اموال مشرکین گرفته می شود.
و أَما الفَي‏ء فهو ما أَفاء الله‏ من‏ أَموال‏ المشركين على المسلمين بلا حرب و لا إيجاف عليه، مثل جِزية[14]
 فیء یعنی آن چیزی که بدون جنگ به دست می آید، مثل جزیه، که مصالحه می‌کنند. پس غنیمت یعنی چیزی که با زور گرفتند، فیء یعنی آن چیزی که بدون زور گرفتند.
بعد می‌فرماید:
 الغنيمة و المَغنم‏ و الغنائم‏، و هو ما أُصيب من أَموال أهل الحرب و أَوجَف عليه المسلمون الخيل و الركاب‏[15]
غنیمت و مغنم و غنم آن چیزی است که مسلمان‌ها از اموال اهل حرب می‌گیرند.
بنابراین، غنیمت در منابع معتبر لغوی یا اختصاص به غنیمت جنگی دارد، مثل مقاییس که تصریح می‌کند غنیمت به اموال اهل حرب اختصاص دارد، یا هر دو معنی را می‌گویند، البته این معنی نیز مطلق فایده را نمی رساند. از سخنان پیش نتیجه می گیریم هیچ کدام از لغویین غنیمت را به معنای مطلق فایده نمی دانند،   مگر راغب در المفردات که گفته:
 «في كلّ مظفور به من جهة العِدى و غيرهم» البته راغب اصفهانی جزء لغوییّن کهن حساب نمی‌شود. 
  آقای شاهرودی در کتاب خمس‌شان آورده که:
و ادّعی بعضٌ الفرق بین المادّة الغُنم او الفعل الماضی غَنَم و بین العنوان الغنیمة فوافق علی الإختصاص فی الثانی دون الأوّل إلّا أن مثل هذا التفکیک لا نعرف له وجهاً خصوصاً مع إستعمال القرآن الکریم للفعل و الإسم معاً فی المعنی الخاص[16]
بعضی ادعا کردند که «الغُنم و غَنم» یک معنا دارد، غنیمت یک معنای دیگر دارد، گفتند اگر غُنم یا غنم به کار رفت مطلق است ولی اگر الغنیمة جایی به کار رفت مختص به غنیمت جنگی می‌شود. ایشان می‌گوید ما وجهی برای این تفکیک نمی‌بینیم، در قرآن، هم فعل «غَنِم» و هم اسم آن که غنایم باشد یا «مغانم» در معنای خاص غنیمت جنگی به کاررفته است.
معنی غنیمت در آیات قرآن:
   اکنون به بررسی معنی غنیمت در آیات قرآن می پردازیم؛
« فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ‏ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم »[17]
در این آیه مراد از غنیمت همان غنیمت جنگی است.
آیة دیگر:
 « سَيَقُولُ‏ الْمُخَلَّفُونَ‏ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى‏ مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلاَّ قَليلاً »[18]
این آیه نیز اشاره دارد به کسانی که در جنگ شرکت نکرده اند ولی برای به دست آوردن غنیمت از مبارزان جنگ میخواهند که آنها را نیز در جمع آوری غنائم شریک گردانند. پس در این آیه نیز منظور از غنیمت همان غنیمت جنگی است.
« وَ مَغانِمَ‏ كَثيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيما »[19]
در این آیه نیز مَغانِمَ  همین معنای غنیمت جنگی را دارد.
 « وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ‏ كَثيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَ كَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقيماً »[20]
همچنین در این آیه مَغانِمَ  در معنای غنیمت جنگی به کار رفته است.
کلمه مغانم سه بار در سورة فتح به کار رفته، که هر سه بار به معنای غنیمت جنگی ست.
بعد ایشان(آقای شاهرودی) مطلبی عنوان نموده اند که موافق تحقیق نیست:
 بل لانجد فی القرآن الکریم فی غیر محلّ الکلام إستعمال لهذا المادّة فی غیر المعنی الخاص[21]
 ایشان می‌گوید: استعمال لفظ غنیمت، در غیر از معنای خاص آن که همان غنیمت جنگی است در قرآن کریم پیدا نمی شود.
در حالی که آیه‌ای در قرآن داریم که غنیمت در غیر از غنیمت جنگی به کار رفته است.
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ‏ في‏ سَبيلِ‏ اللَّهِ‏ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً »[22]
در این آیه غنیمت به معنای غنیمت جنگی نیست زیرا در نزد خداوند غنیمت جنگی وجود ندارد.­
به هر حال، نهایت چیزی که می‌توانیم بگوییم این است که: غنیمت از نظر لغوی، دو معنا دارد: یکی غنیمت جنگی،  یکی هم مالی که بدون مشقّت به دست آمده است. پس در هر دو صورت غنیمت شامل مطلق فایده نمی شود و نمیتوان این فرمایش آقای فاضل را قبول کرد.
ایشان استدلال دیگری می‌کند و چند قرینة دیگر می‌آورد برای این که این آیه شامل مطلق غنیمت می‌شود. می‌فرماید:
و يدلّ على عموم الغنيمة في آية الخمس و عدم الاختصاص بغنائم دار الحرب مضافاً إلى ما ذكر، و إلى أنّ تعليق الحكم على «ما غنمتم» إنّما هو بصورة الفعل الماضي و لم يقل أحد بالاختصاص بغزوة بدر مع كونها شأن نزول الآية؛ لأنّ القول بالاختصاص بغنائم دار الحرب عامّ يشمل جميع الغزوات من دون اختصاص بها[23]
با توجه به این که شأن نزول آیه مورد نظر(انفال) جنگ بدر بوده است و این در حالی است که احدی آن را به جنگ بدر تنها اختصاص نداده و جنگ های دیگر را نیز شامل آن دانسته اند، در نتیجه همانطور که معنای آن را به جنگ های دیگر گسترش دادیم، می توانیم بازهم گسترش داده و معنای مطلق فایده را از آن لحاظ کنیم.
دلیل دیگری که ایشان می آورند در بحث خمس رکاز است:
كما لا يخفى ما رواه الخاصّة و العامّة في محكيّ صحيح البخاري عن النبيّ (صلّى اللَّه عليه و آله) من أنّه قال: في الركاز الخمس. و هل يحتمل أن يكون مراده (صلّى اللَّه عليه و آله) ثبوت الخمس في الركاز كدلالة الآية على ثبوت الخمس في الغنيمة، أو أنّ مراده (صلّى اللَّه عليه و آله) كون الركاز من مصاديق ما يتعلّق به الخمس ممّا اغتنم؟ لا شبهة في أنّ المراد هو الوجه الثاني و أنّه لا يكون الركاز في مقابل الغنيمة متعلّقاً للخمس.[24]
  یک روایت دیگر در بحث خمس داریم که هم عامه و هم خاصّه به آن استناد کرده اند که پیامبر(ص)  می‌فرماید: بر رکاز، خمس واجب است.
رکاز یعنی معدنی که زیر زمین مرتکز است، گنجینه‌های مدفون زیر زمین؛ البته در بحث لغوی آن «کلّ مال مرکوز تحت الأرض» گفته می‌شود چه گنج باشد چه سایر معادن مثل نفت، سایر چیزهای دیگر؛ ولیکن خواهد آمد که در روایت رکاز به معدن گفته می‌شود و گنج را جدا می‌کنند.
 می‌گوید آیا دلیل تعلق خمس به رکاز همان آیه و شمول غنیمت به معنای مطلق فایده است؟ یعنی مراد پیامبر(ص) از اینکه فرموده اند رکاز خمس دارد این است که رکاز هم یکی از مصادیق غنیمت است و طبق فرموده آیه، خمس به آن تعلق می گیرد، و یا اینکه دو دلیل در خمس وارد شده است یکی آیه که غنیمت را گفته و دیگری روایت که رکاز را عنوان نموده است؟
    ایشان خودشان می‌گویند شبهه‌ای نیست در این که رکاز هم تحت آیه کریمه قرار می‌گیرد؛ نه این که رکاز در مقابل غنیمت، خمس دارد.
به نظر ما هیچ کدام از این دو دلیل درست نیست.
(و بالجملة:) التأمّل في خصوصيّات الآية من التصدّر بقوله «وَ اعْلَمُوا» مخاطباً للجميع و التأكيد بقوله «أَنَّما» و جعل البيان ل «ما» الموصولة مطلق ما يغتنمه الرجل من الشي‏ء، و التعبير بصيغة الماضي، و الرواية في الركاز يعطي عدم الاختصاص بغنائم دار الحرب، كما لا يخفى.[25]
  بعد می‌فرمایند: با تأمل در خصوصیات آیه از اینکه خطاب آیه به همگان است، و همچنین تاکید با «انما»، و توضیح «ما» موصوله با کلمه «من شیء»، و تعبیر «ماغنمتم» به صورت فعل ماضی- با توجه به تمام این خصوصیات- و همچنین روایت « فی الرکاز»، به این نتیجه می رسیم که غنیمت در آیه، به غنیمت جنگی اختصاص ندارد.
این مطلب هم صحیح نیست! زیرا «من شیء» یعنی هر چیزی که غنیمت گرفته شد، اگر غنیمت را مطلق گرفتیم، این نیز مطلق است، ولی اگر غنیمت جنگی گرفتیم،«من شیء» دیگر معنای مطلق نمی دهد. پس این مطلب نیز به نظر ما اشکال دارد.
 مضافاً إلى أنّ الظاهر مقابلة الغنم للغرم و قد اشتهر أنّ من كان له الغنم كان عليه الغرم.[26]
اضافه بر مطالب فوق ایشان اضافه میکند که «غنم» و «غرم» نقطه مقابل یکدیگر هستند و از آن جایی که «غرم» به ضرر مطلق اطلاق می شود پس «غنم» هم به معنی فایده مطلق است.
 این هم یک استظهار است. به نظر ما هیچ کدام از این دلایل، دلایل قرصی نیست، تا ببینیم بعد به چه نظری می‌رسیم.



[1] جامع الأخبار، ص132 .
[2] بحار الأنوار (ط - بيروت)،ج‏92،ص252.
[3] مهج الدعوات و منهج العبادات، ص143   .
[4] الصحيفة السجادية، ص106.
[5] الخمس والانفال،فاضل لنکرانی، ص 10.
[6] الخمس والانفال،فاضل لنکرانی، ص 10.
[7] الخمس والانفال،فاضل لنکرانی، ص 10.
[8]الخمس والانفال،فاضل لنکرانی، ص 10.
[9] همان
[10] القاموس المحيط، محمد بن يعقوب ‏فيروز آبادى، ج4 ص 123.
[11] معجم مقاييس اللغه، احمد بن فارس، ‏ ج‏4، ص 397  .
[12] لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مكرم‏، ج‏12، ص 445  .
[13]حشر/سوره59، آیه6.
[14] لسان العرب­، ج‏12­، 446 .
[15] لسان العرب، ج‏12، 446.
[16] کتاب الخمس، سید محمود هاشمی شاهرودی، ص 14.
[17] سوره انفال، آیة 69.
[18] فتح/سوره48، آیه15.
[19] همان، آیه 19.
[20] همان، آیه 20.
[21] کتاب الخمس، سید محمود هاشمی شاهرودی، ص 15.
[22] نساء/سوره4، آیه94.
[23] الخمس والانفال،فاضل لنکرانی، ص 10.
[24] الخمس و الأنفال (للفاضل)، ص: 11.
[25] همان
[26] همان