درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - غسل جمعه

92/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث روز:
« عن مولانا الصادق (علیه السّلام): مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لَا بَسْطٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهِ الْمَنُّ وَ الِابْتِلَاء. »[1]
«قبض» به معنای گرفتگی و ناخوشی است و در مقابل «بسط» یعنی انبساط و خوشی، همچنین «المنّ» یعنی نعمت بزرگ و سنگین، چنانچه در قرآن، بعثت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان نعمتی بزرگ برای مردم معرفی شده است.[2] و «ابتلاء» به معنای آزمایش است. پس ترجمه روایت این است که هیچ گرفتگی و گشایشی نیست مگر آن که در آن نعمت و آزمایشی الهی وجود دارد. این روایت نورانی همان طور که اشاره شد، می‌تواند در ارتباط با تفسیر آیه ﴿وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ‏﴾[3] باشد.
طبق این روایت، دو نکته در مجموعه خوشی‌ها و ناخوشی‌های زندگی انسان قابل توجه است: یکی این که همه این حوادث نعمت الهی هستند؛ و دوم این که این حوادث مایه ابتلا و آزمایش خداوند سبحان هستند. نعمت بودن خوشی­ها معلوم است، اما سؤال این است که نعمت بودن، ناخوشی­ها به چه معناست؟
جواب این است که آن چیزی که انسان به حسَب ظاهر، گرفتاری و شرّ می‌بیند، در واقع می‌تواند بزرگ‌ترین نعمت الهی باشد. در روایتی از امام عسکری (علیه السّلام) می­خوانیم:
مَا مِنْ‏ بَلِيَّةٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ‏ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا[4][5]
یعنی، هيچ گرفتارى و بلايى‏ نيست مگر آن كه نعمتى از خداوند آن را در ميان گرفته است. چگونگی محفوف بودن بلا، به نعمت الهی در جلسه آینده بیان خواهد شد.


بحث فقهی
موضوع : وقت فضیلت غسل جمعه و قضای آن در شنبه
یادآوری:
بحث در وقت غسل جمعه بود. چند مسأله در این باره مورد بحث و بررسی و نتیجه‌گیری قرار گرفت:
یکی این که وقت غسل جمعه با طلوع فجر آغاز می‌شود.
دوم این که انتهای وقت غسل جمعه بنا بر اختلاف مبنا، یا زوال شمس است یا غروب شمس.
وقت فضیلت غسل جمعه
سومین مسأله که امروز مطرح می­کنیم، وقت فضیلت غسل جمعه است.
مرحوم شیخ طوسی در الخِلاف پس از آن که زمان غسل جمعه را از طلوع فجر تا زوال بیان می­کند، می‌فرماید:
 وكلما قرب إلى الزوال كان أفضل.[6]
یعنی، هر چه به ظهر نزدیک‌تر باشد فضیلت آن بیشتر است.
صاحب حدائق نیز در این باره می­نویسد:
قد صرح الأصحاب بأن وقت الغسل المذكور ما بين الفجر إلى الزوال وأنه كلما قرب إلى الزوال كان أفضل.[7]
اصحاب تصریح کرده­اند که وقت غسل جمعه ما بین فجر و زوال است و هر چه به ظهر نزدیک‌تر باشد فضیلتش بیشتر است.
به هر حال آن چه مسلّم است این است که مشهور بین فقهای امامیّه این است که غسل جمعه هر چه به ظهر نزدیک‌تر باشد فضیلت بیشتری دارد. پس مثلاً نیم ساعت قبل از ظهر، افضل اوقات است؛ یک ساعت مانده به ظهر فضیلتش کمتر می­شود و به همین ترتیب هرچه از ظهر دورتر شود فضیلتش کمتر است.
اما دلیل این مسئله چیست؟ مرحوم حاجی نوری سه روایات در این باره در باب هفتم از ابواب اغسال مسنونة با عنوان «بَابُ أَنَّ وَقْتَ غُسْلِ الْجُمُعَةِ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى الزَّوَالِ وَ أَنَّ مَا قَرُبَ مِنَ الزَّوَالِ أَفْضَلُ فَإِنْ نَامَ بَعْدَهُ لَمْ يُعِد» در مستدرک آورده است.
روایت اول
 فِقْهُ الرِّضَا، ع وَ يُجْزِيكَ إِذَا اغْتَسَلْتَ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ كُلَّمَا قَرُبَ مِنَ الزَّوَالِ فَهُوَ أَفْضَلُ[8]
پس عبارت «کلما قرب...» در این روایت آمده است.
روایت دوم :
در ادامه می­فرماید:
وَ قَالَ علیه السّلام وَ أَفْضَلُ أَوْقَاتِهِ قَبْلَ الزَّوَالِ[9]
روایت سوم :
روایت بعدی از امام باقر (علیه السّلام) است که آن را از دعائم نقل می­کند:
 دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ لَا تَدَعِ الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَإِنَّهُ مِنَ السُّنَّةِ وَ لْيَكُنْ غُسْلُكَ قَبْلَ الزَّوَال[10]
در این روایت آمده است که غسل باید قبل از زوال باشد.
البته این روایت سوم بر این که هرچه نزدیک ظهر باشد افضلیت دارد، دلالت ندارد. بلکه فقط روایت اول بر این مطلب دلالت می­کند.
آقای خویی رحمة الله علیه می‌فرمایند : آنچه در فقه رضوی آمده است حجّت نیست. چون که اصلاً روایت بودنش ثابت نیست.
اقوال علما درباره کتاب فقه الرضا
در این که کتاب فقه الرضا چیست؟ آیا روایت است یا متن فتوا؟ و این که مؤلفش کیست؟ تقریباً هشت قول وجود دارد.
قول اول:
این کتاب نوشته امام رضا (علیه السّلام) است. علامه مجلسی و پدرشان این نظر را قبول دارند.
قول دوم:
این کتاب، کتاب فتوایی است که ابو الحسن علی بن موسی بن بابویه یعنی پدر شیخ صدوق نوشته است. 
قول سوم:
این کتاب، کتابی است جعلی که همه یا بعضی از آن مجعول است. یعنی به حضرت رضا منسوب شده است.
قول چهارم:
کتاب فوق، کتابی است منقبتی و همان کتاب «منقبة للإمام الحسن العسکری» است.
قول پنجم:
مؤلف این کتاب بعضی از فرزندان ائمه هستند که به امر امام رضا (علیه السّلام) نوشته­اند.
قول ششم:
این کتاب از مؤلّفات بعضی از اصحاب امام رضا (علیه السّلام) است.

قول هفتم:
توقف کامل یعنی اصلاً نمی‌دانیم این کتاب مال کیست.
قول هشتم:
این کتاب، کتاب تکلیفی است نوشته آقای شلمغانی که پدر صدوق آن را روایت کرده است.
تفصیل این احتمالات در مقدمه چاپ مؤسسه آل البیت آمده است.[11] بیشترین احتمال همان احتمال دوم است که پدر شیخ صدوق نوشته است.
علامه مجلسی در مقدمه بحار الانوار، که مصادر بحار و میزان اعتبار و سند خود به آنها را ذکر می­کند، می­نویسد:
وكتاب فقه الرضا (عليه السلام) أخبرني به السيد الفاضل المحدث القاضي أمير حسين طاب ثراه بعد ما ورد إصفهان. قال: قد اتفق في بعض سني مجاورتي بيت الله الحرام أن أتاني جماعة من أهل قم حاجين، وكان معهم كتاب قديم يوافق تاريخه عصر الرضا صلوات الله عليه وسمعت الوالد رحمه الله أنه قال: سمعت السيد يقول: كان عليه خطه صلوات الله عليه، وكان عليه إجازات جماعة كثيرة من الفضلاء، وقال السيد: حصل لي العلم بتلك القرائن أنه تأليف الامام (عليه السلام) فأخذت الكتاب وكتبته وصححته فأخذ والدي قدس الله روحه هذا الكتاب من السيد واستنسخه وصححه.[12]
 می‌گوید کتاب فقه الرضا را آقای محدّث قاضی امیر حسین وقتی آمد اصفهان به من معرفی کرد. وی گفت: در سال‌هایی که مجاور مکّه بودم، عده‌ای از قمی‌ها آمدند حجّ. کتابی قدیمی همراهشان بود که تاریخ آن با زمان امام رضا (علیه السّلام) هماهنگ بود. علاوه بر این، از پدرم شنیدم که از همین سید قاضی امیر حسین نقل کرد که من خطّ امام را در این کتاب دیدم. [احتمالاً خطّ‌شناس بوده است]. همچنین اجازه روایت عده زیادی از فضلا هم روی این کتاب بود. سید می‌گوید برای من از این قرائن علم حاصل شد که این کتاب، نوشته امام رضا (علیه السّلام) است. لذا کتاب را گرفتم و نوشتم و تصحیح کردم. پدرم هم این کتاب را از وی گرفت و استنساخ و تصحیح کرد.
علامه در ادامه می­نویسد:
وأكثر عباراته موافق لما يذكره الصدوق أبو جعفر بن بابويه في كتاب من لا يحضره الفقيه من غير سند، وما يذكره والده في رسالته إليه وكثير من الاحكام التي ذكرها أصحابنا ولا يعلم مستندها مذكورة فيه كما ستعرف في أبواب العبادات.[13]
اکثر عبارات آن هماهنگ با روایات مَن لا یحضر الفقیه است که سندشان حذف شده است. [در واقع فقه مأثور است.] و هماهنگ با آن چیزی است که پدر صدوق در رساله خودش ذکر می‌کند. خیلی از احکامی که اصحاب ما گفتند و مستند آن معلوم نیست در این کتاب وجود دارد، همان طور که در ابواب عبادات خواهید دید.
 بنا بر این، به نظر مجلسی اول، دوم، صاحب حدائق، صاحب مستدرک، این کتاب معتبر است و به آن استناد می‌کنند. ولی محققین از فقها و محدثین، قبول ندارند که این کتاب، کتاب امام رضا (علیه السّلام) باشد و نه تنها روایاتش را معتبر نمی­دانند، بلکه روایت بودن آنها را هم قبول ندارند.
جمع­بندی
به هر حال مستند این سخن که غسل جمعه هر چه به ظهر نزدیک‌تر باشد ثواب بیشتری دارد، فقط متنی است که در فقه الرضا آمده و مشهور هم فتوا داده‌اند. آیت الله خویی (رحمة الله علیه) می­فرماید: این سخن دلیلی ندارد مگر این که بگوییم تسامح در ادلّه سنن شامل فتوای فقها هم می­شود.
نتیجه آنکه گفتند : «کلّما قرب من الزوال فهو أفضل» در مورد غسل جمعه دلیل قرص و محکمی ندارد. آنچه ثابت است این است که قبل از ظهر نسبت به بعد از ظهر ثواب بیشتری دارد. همان طور که از عباراتی مانند: «يَغْتَسِلُ (لِلْجُمُعَةِ) عِنْدَ الرَّوَاحِ»‏[14] و «وَ لْيَكُنْ فَرَاغُكَ مِنَ الْغُسْلِ قَبْلَ الزَّوَالِ»[15] که در روایات صحیحه وارد شده بود، قابل برداشت است. و اگر مراد آقای خویی از عبارتی که قبلاً از ایشان نقل کردیم که می­فرمود: «لا إشکال فی أفضلیة قرب الزوال»؛[16] این باشد که قبل ظهر ثواب بیشتری دارد، این سخنشان با مطلبی که در اینجا نقل کرده­اند منافاتی ندارد. چرا که اینجا «هرچه به ظهر نزدیکتر باشد» را بدون دلیل دانسته­اند. در غیر این صورت، میان آن سخن و آنچه اینجا بیان داشته­اند، تناقض وجود دارد.
قضای غسل جمعه در روز شنبه
مسأله بعدی در غسل جمعه؛ قضای آن در روز شنبه است. با توجه به روایاتی معتبر، هیچ شکّی نیست که می‌شود غسل جمعه را در روز شنبه قضا نمود. دو نمونه از این روایات عبارتند از:
روایت اول :
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ لَا يَغْتَسِلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ قَالَ يَقْضِيهِ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَقْضِهِ يَوْمَ السَّبْتِ.[17]
امام صادق (علیه السّلام) در مورد مردی که در ابتدای روز (که همان تا زوال باشد، عمداً یا سهواً) غسل نکرده است؛ فرمود: آخر روز یعنی عصر قضا کند؛ و اگر آب پیدا نکرد، روز شنبه قضا کند.
روایت دوم :
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ فَاتَهُ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ يَغْتَسِلُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّيْلِ فَإِنْ فَاتَهُ اغْتَسَلَ يَوْمَ السَّبْتِ.[18]
عبدالله بن بکیر می‌گوید از امام صادق (علیه السّلام) درباره شخصی که روز جمعه غسل از او فوت شده است سؤال کردم. حضرت فرمود: بین آن (زمانی که از او فوت شده) و بین شب (طرف عصر) غسل کند؛ اگر عصر هم از او فوت شد، شنبه غسل کند.
بنابراین در این اشکالی نیست که مستحب است قضای غسل جمعه، در روز شنبه انجام شود.
قضای غسل جمعه در شب شنبه
مسئله دیگر قضای غسل جمعه در شب شنبه است. حال که روز شنبه می­توان آن را قضا نمود، آیا دوازده ساعت زودتر، در شب قبل هم می­توان آن را قضا نمود یا خیر؟
ظاهر روایات این است که تنها روز شنبه می‌شود و شب شنبه نمی‌شود. چنانچه در روایت دومی که خواندیم، امام (علیه السّلام) پس از آن که فرمود اگر تا شب نتوانست غسل کند، می­فرماید: روز شنبه غسل کند، بدون آن که شب شنبه را متعرض شود.
امام خمینی رحمة الله علیه در این باره می­فرماید:
«و أما في ليلة السبت ففي مشروعية إتيانه تأمل لا يترك الاحتياط بإتيانه فيه رجاء»[19]
روز شنبه می‌تواند قضا کند، اما شب شنبه اصلاً اتیانش، مشروع هست یا نیست؟ قابل تأمل است؛ و در انجامش به قصد رجاء، احتیاط ترک نشود.
یکی از دلایل کسانی که قائل به استحباب غسل در شب شنبه هستند، قول مشهور است. آقای خویی (رحمة الله علیه) این دلیل را نقل و سپس آن را جواب می­دهد. می­فرماید:
أن المشهور ذهبوا إلى استحبابه، و مقتضى قاعدة التسامح في المستحبات كفاية فتوى المشهور في الحكم بالمشروعية و الاستحباب.[20]
مشهور می­گویند قضای غسل جمعه در شب شنبه مستحب است و مقتضای قاعده تسامح در مستحبات این است که فتوای مشهور برای حکم به مشروعیت و استحباب کفایت می­کند.
روایات «من بلغ»
دو روایت است که به روایات «من بلغ» مشهور شده است:
روایت اول :
أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ‏ بَلَغَهُ‏ عَنِ‏ النَّبِيِ‏ ص شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ كَانَ أَجْرُ ذَلِكَ لَهُ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ.[21]
امام صادق (علیه السّلام) می‌فرماید: کسی که به او از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیزی از ثواب برسد و عمل کرد، این را ثواب به او می‌دهند ولو این که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنین حرفی را نزده باشد.
روایت دوم :
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ فِي كِتَابِ ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَعَمِلَهُ كَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ. [22]
در این روایت که سندش ضعیف است، آمده است: کسی که چیزی از ثواب به او رسید و آن را انجام داد، اجرش را می­برد، هرچند پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آن را نفرموده باشد.
بنا بر این دو روایت که به روایات «من بلغ» مشهور شده­اند، اگر کسی طبق روایتی که از پیامبر نقل شده است، عملی را به امید ثواب انجام داد، در حالی که راوی دروغ گفته است و در واقع، عملش اشتباه بوده است، خدا ثواب آن را به او می­دهد. 
حال از این روایات اولاً آیا استفاده می­شود که آن موردی که به او رسیده و طبق آن عمل کرده، مستحب هم هست یا نه؟ به این معنا که خدا برای این عمل مصلحتی قرار دهد تا این خبر حجت شود یا لااقل به عنوان ثانوی مستحب شود، ثانیاً در صورت دلالت داشتن بر استحباب، آیا مخصوص روایت است یا فتوای مشهور را نیز شامل می­شود؟ مباحثی است که باید مفصل مورد بررسی قرار گیرد.
در بحث ما نیز فتوای مشهور استحباب قضای غسل جمعه در شب شنبه است که اگر روایات «من بلغ» بر استحباب دلالت کند و شامل فتوای مشهور نیز شود، از باب تسامح در ادله سنن، می­توان گفت قضا مستحب است، و الّا خیر.
به نظر ما، خدا تفضلاً ثواب می­دهد اما این روایات دلالتی بر مستحب بودن عمل ندارند.
دلایل دیگری نیز برای استحباب و مشروعیت قضای غسل جمعه در شب شنبه ذکر شده است که در جلسه آینده به آنها می­پردازیم. به جهت تفکر روی این مسئله به یک دلیل اشاره می­کنم و آن استصحاب مشروعیت در روز جمعه است که آقای خویی رحمة الله علیه آن را استصحاب کلی می­داند. تفصیل این دلیل در جلسه بعد ان شاء الله.



[1] التوحید، الشیخ الصدوق، ص354.
[2] ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِم‏﴾.؛ سوره آل عمران، آیه164.
[3] انبیاء/سوره21، آیه35.
[4].بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج‏75، ص374، (ط - بيروت).
[5].تحف العقول، الحرانی، ص489.
[6] الخلاف، الشیخ الطوسی، ج1، ص220.
[7] الحدائق الناضرة، الشیخ یوسف البحرانی، ج4، ص225.
[8] مستدرک الوسائل، المیرزا حسین النوری، ج2، ص508.
[9] مستدرک الوسائل، المیرزا حسین النوری، ج2، ص508.
[10] مستدرک الوسائل، المیرزا حسین النوری، ج2، ص508.
[11] ر. ک: فقه الرضا، ج1، ص10، مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث.
[12] بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج1، ص11، (ط - بيروت).
[13] بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج1، ص12، (ط - بيروت).
[14] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‏3، ص317، ابواب اغسال المسنونة، ب6، ح22، (ط آل البیت).
[15] وسائل الشيعة؛ الشيخ الحر العاملي، ج‏3، ص317، ابواب صلاة الجمعة و آدابها، ب47، ح3، (ط آل البیت).
[16] موسوعة الإمام الخوئي، ج‌، ص11‌.
[17] وسائل الشيعة؛ الشيخ الحر العاملي، ج‏3، ص321، ابواب اغسال المسنونة، ب10، ح3، (ط آل البیت).
[18].وسائل الشيعة؛ الشيخ الحر العاملي، ج‏3، ص321، ابواب اغسال المسنونة، ب10، ح4، (ط آل البیت).
[19].تحرير الوسيلة؛ ج1‌، ص97.
[20].موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌، ص16.
[21] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص81، ابواب مقدمة العبادات، ب18، ح3 (ط آل البیت).
[22] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص80، ابواب مقدمة العبادات، ب18، ح1 (ط آل البیت).